شیده لالمی روزنامه نگار
نمیدانم آن کسی که برای اولین فیلم کشتار سگها در شیراز را منتشر میکرد آیا میدانست که چه واکنش اجتماعی گستردهای در پی آن به راه خواهد افتاد؟ در روزهای اخیر آنچه در شیراز گذشته بحث خیلی از محافل است در تهران، در مشهد، در شبکههای اجتماعی، در مجلس، در دولت و حتی در میان ایرانیان خارج مرزها کمتر کسی هست که این فیلم را ندیده یا ماجرای این کشتار وحشیانه را نشنیده باشد.
کشتار سگها در شیراز تنها یک روایت از صدها اتفاق مشابهی است که هر روز در گوشه و کنار این سرزمین پهناور حیواناتی را از ادامه حیات محروم میکند؛ چه به دست شکارچیان مجاز و غیرمجاز و چه به دست انسانهایی که چگونه رفتار کردن و همزیستی با حیوانات را نیاموختهاند. آنچه در جریان اخیر و رسیدن صدای مظلومیت حیوانات به گوش جامعه بیش از گذشته قابل تامل است، نقشی است که شبکههای اجتماعی به مثابه یک رسانه در مخابره این رویداد داشته اند. نه فقط ماجرای کشتار سگها در شیراز که در سالهای اخیر صدای مظلومیت حیوانات در باغوحشها، جنگلها، روستاها و بسیاری از نقاط پرت و دورافتاده ایران با همین دوربینهای ساده موبایلها به گوش مردم و مسئولان رسیده است. تصاویری که هر چند بسیاری از آنها دلخراش و جگرسوز بوده اما افکار عمومی را به واقعیت زندگی روزمره حیاتوحش در ایران توجه داده است. در بیشتر مواردی از این دست شهروند خبرنگاران در پوشش خبری آنچه در حیات وحش ایران میگذرد، مقدم بر رسانهها بودهاند و به این ترتیب در جامعهای که اخبار حیاتوحش در بسیاری از رسانههایش و حتی بهزعم شماری از قلم به دستانش ژست روشنفکری طبقه محدودی بیش نیست، همین شهروند خبرنگاران پرچم مبارزه با خشونت علیه حیوانات را بلند کرده و آنطور که پیداست حمایت از حقوق حیوانات و مبارزه با خشونت علیه آنها را به یک مطالبه اجتماعی تبدیل کردهاند.
ماجرای کشتار سگها در شیراز و پیامدهای اجتماعی آن، زوایه دیگری هم دارد. زاویهای که نشان میدهد فعالیت اجتماعی ان.جی.اوها و انجمنهای حمایت از حیوانات در ایران که به شکل مدرن و شناخته شدهاش سابقه دیرپایی هم ندارند و در تعداد و دامنه فعالیت هم به دلیل اینکه دستهایشان خالی است، محدودند تا چه اندازه توانسته در تغییر نگرش ایرانیان به حقوق حیوانات و توجه بیشتر به شرایط زیستی و مشکلات آنها تاثیرگذار باشد. آنچه امروز در واکنش اجتماعی مردم به حادثه شیراز خود را نشان میدهد بیتردید برخاسته از تلاشهای مستمر و سختکوشانه همان ان.جی.اوها و انجمنهایی است که در دهههای گذشته برای حمایت از حقوق حیوانات و ارتقای فرهنگ هم زیستی با حیوانات در جامعه ایران تلاش کردهاند و حالا شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید به کمک آنها آمدهاند و به کمک محیط زیستی که در این کشور پهناور حال و روز خوشی ندارد؛ نه هوایش، نه درختان و باغها و جنگلهایش، نه آشورادهها و میانکالههایش و نه سگها و خرسها و حیواناتش.
با همه اینها و تلخکامیهای محیطزیست در ایران اما واکنش اجتماعی اخیر به محکومیت کشتار سگها در شیراز و پیش از آن شکل گیری زنجیرههای انسانی برای صیانت از باغها و پارکها، اعتراضهای مردمی به تغییر کاربری و توسعه طرحهای اقتصادی در مناطق حفاظت شدهای مثل آشوراده و موارد دیگری مشابه که تعداد و تکرار آنها بیشتر شده، نشاندهنده تغییرات امیدوارکنندهای در جامعه ایران است، جامعهای که پیش از این از کنار خشونت علیه حیوانات اگر نه بیتفاوت اما در سکوت عبور میکرد حالا به این خشونت اعتراض و حق حیات وحش، حق محیطزیست را مطالبه میکند. این نشانهها، نشانههای خوبی است، نشانههای امیدوار کنندهای که به زبانِ بی زبانی میگوید، ما تغییر کرده ایم. نشانههایی که میگوید حالِ آینده محیطزیست در ایران با وجود جامعهای که نسبت به اهمیت محیطزیست آگاهتر شده، بهتر از حال این روزهایش خواهد بود.