شماره ۵۴۵ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱ ارديبهشت
صفحه را ببند
سفر خوش جناب گونتر گراس!

مهدی   مالمیر روزنامه‌نگار

گونتر گراس نویسنده سر‌شناس آلمانی روز دوشنبه هفته گذشته، در زادگاهش درگذشت. نویسنده‌ای که به سبب موضع‌گیری‌های‌ گاه و بیگاه و جنجالی‌اش در مسائل سیاسی، تنها در میان عشاق ادبیات و رمان شناخته‌شده نبود و مخاطبانش در میان سیاستمداران و کوشندگان اجتماعی و فعالان حقوق بشر نیز به هیچ رو کم نبود. گراس تا به آخر عمر بر این عقیده استوار بود که نویسندگان پیش از آن‌که نویسنده باشند، شهروند و اعضای یک جامعه سیاسی‌اند و نمی‌باید در برابر حوادث سیاسی و اجتماعی گِرداگردشان بی‌اعتنا باشند. هم از این‌رو، و بر پایه این اعتقاد بود که نام گراس و موضع‌گیری‌های تند و تیزش با چند دهه تاریخ سیاسی آلمان گره خورده است. او تا به آخر عمر لحظه‌ای از شماتت نویسندگان جوان آلمانی که در چِله خانه‌های انزوا و برج‌های بلورینِ سکوت خود تنها به شگردهای ادبی و تمهیدات فُرمیک آثارشان می‌اندیشند، خسته نشد. گونتر گراس «آگاهی» را حقی ناگذشتنی و اعتراف به اشتباه را امری اخلاقی و موجب تطهیر اخلاقیات جامعه می‌دانست. هم از این رو، از اعتراف به این‌که در سال‌های جوانی به نیروی بدنام «اس.اس» پیوسته نیز واهمه‌ای به دل راه نداد و پروای ریزش مخاطب و از دست دادن خوانندگان آثارش را در برابر نقش اخلاقی که برای خود برمی‌شمرد، مضحک می‌دانست. او در گفت‌و‌گو‌هایش پیوسته این نکته را یادآور می‌شد که در سراسر زندگی‌اش تلاش کرده که نسبت به روزگار جوانی خود انسانی بهتر و مسئول‌تر باشد.
به یک روایت، گراس را نماد وجدان آزرده آلمان نوینِ پس از جنگ دانسته‌اند. کشور ویرانه و سوخته و شرمگینی که از ویرانه‌های جنگ دوم جهانی به در آمد، نیازمند روشنفکران و نویسندگانی بود که میل به فرا رفتن از تجربیات ناشاد گذشته را در مردم آلمان بیدار کنند. روشنفکرانی که قادر باشند میراث تابناک اندیشه‌وران بزرگی چون کانت و گوته را بار دیگر به یاد شهروندان آلمانی بیاورند و نشان دهند آلمان تنها به حزب ناسیونال سوسیالیست، گشتاپو، اس.اس و افرادی چون: گورینگ و هیملر خلاصه نمی‌شود.
گونتر گراس در میان خوانندگان فارسی زبان نام آشنایی است. برخی کتاب‌های او به همت مترجمین کاربلد به فارسی برگردانده شده است. مشهور‌ترین کتاب او «طبل حلبی» است که خوشبختانه با ترجمه ستودنی سروش حبیبی رهسپار بازار کتاب شده است. این رمان که سبب شد گونتر گراس سَری در میان سرهای ادبیات درآورد داستان «اُسکار» پسر بچه‌ای است که خود تصمیم می‌گیرد در سن ۳ سالگی درجا بزند و از رنج زندگی در میان بزرگسالان در امان باشد. اُسکار با نواختن بدآهنگ طبلی موجبات آزار بزرگسالان و اطرافیانش را فراهم می‌آورد. منتقدین، قهرمان داستان طبل حلبی را بیان هنری و ادبیِ وجدانِ مشوشِ مردم آلمان پس از جنگ دانسته‌اند.
باری، درگذشت گونتر گراس بی‌شک برای جهان ادبیات ضایعه بزرگی است اما با فقدان او دنیا یکی از وجدان‌های بیدارش را از دست داد. نویسنده‌ای که پس از گذشت بیش از ۵ دهه کار نویسندگی، در ۸۰ و چند سالگی با ذهن و حساسیت یک جوان، حوادث غمبار دنیایش را بررسی می‌کرد و از موضع‌گیری و اظهارنگرانی نسبت به دیوانگی‌های روزافزونِ جهان پیرامونش دریغ نداشت... سفر خوش جناب
 گونتر گراس!

 


تعداد بازدید :  228