احمدرضا دالوند
شايد جزاير قناري پر از قناري باشد اما هيچ فرهنگي مثل فرهنگ ايران سرشار از آواز عاشقانه بلبل و دستان و هزار نيست و به راستي كدام بلبل در كجاي جهان و در كجاي تاريخ ادب، نغمهاي شورانگيزتر از بلبلان رها در شعرهاي عاشقانه و عارفانه حافظ داشته است؟ شايد هندوستان پر از طوطي باشد اما طوطيان شكرشكن شيرينگفتار «چهل طوطي» را كس ندارد. پرندگان همهجا ميپرند و نغمه سر ميدهند اما نغمههاي حكمتآموز پرندگان منطقالطير فريدالدين عطار، بس دلنشينتر است. در شيراز، «شهرگل» نهتنها در شعر حافظ و سعدي، بلكه با قلم سحرانگيز نقاشان نيز ميخكهاي سرخ و زنبقهاي بنفش نيز به تصوير درميآمد. مشهورترين نقاش شيرازي، «استاد لطفعلي صورتگر شيرازي» بوده كه در اواسط قرن نوزدهم ميلادي (سيزدهم هجري) ميزيسته است. در سالهاي 1171 تا 1275 قمري، شيراز مركز نقاشي گلها بوده است. مجموعه نقاشيهايي كه از گل در شيراز تهيه شده بود، مخصوص جلد كتابها بوده كه تاكنون نيز باقي مانده است. اين جلدها حاوي نسخههاي خطي قرآن كريم هستند، بعضي از آنها امضا ندارند ولي برخي از آنها امضا دارند كه مهمترين آنها از آثار لطفعلي صورتگر شيرازي بوده كه متعلق به قرن سيزدهم هجري است اما مشاهدات «شارل لوبروين» (1735 ميلادي) از شهر اصفهان نيز شگفتآور است. او به هنرمندي گمنام اشاره ميكند كه به دستور دربار، همه انواع گلهاي ايراني را از روي اصل و همه انواع گلهاي اروپايي را از روي يك نسخه كتاب خارجي بازسازي كرده بود، بهطوري كه فهرست بسياري از انواع گلهاي موجود را در اختيار حكومت قرار ميداد. واقعيت آن است كه اصطلاحات متداول در ميان ايرانيان براي توصيف باغها و گلهايي كه در باغ پرورش ميدهند، علاقه هموطنان ما را به گل نشان ميدهد ... با اينكه از قرنها پيش تاكنون بسياري از لغات و اصطلاحات فارسي با كلماتي داراي ريشه عربي آميخته شدهاند ولي اغلب اصطلاحات مربوط به گل و پرورش گل «فارسي سره» هستند. در قلمرو گلهاي ايراني، «گل سرخ» از همه مشهورتر است و اين طبيعي است چرا كه كلمه «گل» در فارسي، همه به معناي گل سرخ است و هم به تنهايي خود «گل» را ميرساند. از ديرباز در ايران مرسوم بوده است كه بعضي از گلها مانند «لاله» را با لفظ گل يا بدون آن به كار ميبرند، مانند لاله يا گل لاله، در حالي كه باغ پر از گل لاله را «لالهزار» مينامند. لفظ گل در تركيبات ديگري نيز به چشم ميخورد، مثل «گلستان» يعني «باغ گلسرخ» ... درحاليكه «گلشن» و «گلزار» به معناي «باغ گل» است.
گلگشت: تفرجگاه/ گلكاري: ايجاد تپه و يا باغچه گل/ گلدسته: هم به معناي دسته گل است و هم منارههاي كنار مساجد كه بر آن اذان ميگويند/ گلبانگ: صداي بلبل و حتي گاه به اذان نيز «گلبانگ مسلماني» ميگويند/ گل را با عسل ميآميزند و به آن «گل انگبين» ميگويند/ گلچين: از نظر تحتاللفظي يعني كسي كه گل ميچيند اما منظور، هر چيز برگزيده و انتخاب شده است/ با اين توصيف، ما ايرانيان ميتوانيم خود را «گلباز» يعني دوستدار گل بناميم/ گلريزان: رسم گل ريختن بر سر عروس و داماد و يا اعطاي هديه به كسي است كه آبرومند است اما برحسب اتفاق نيازمند شده است/ گلابتون: گلهاي برجستهاي است كه با رشتههاي نقره يا طلا روي پارچه ميدوزند/ گلشكر: معجوني از برگ گل، شكر يا قند و گلاب است كه گاهي آن را «گلقند» هم گفتهاند و در قديم به عنوان مسهل به كار ميرفته است... اصطلاحات مربوط به گل در فرهنگ ايراني بسيار است: گلچهره، گلرخ، گلگون، گلاندام، گل سرسبد و...
شاردن، سياح اروپايي سيصد سال پيش در سفري به ايران چنين نوشته است: «به طور كلي گلهاي ايران از حيث درخشندگي و رنگ، از گلهاي اروپا زيباترند.» اين سياح انگليسي به نام گلهاي ايراني اشاره ميكند و در فهرست بلندبالايش مينويسد: قرنفل، گلگندم، گلخطمي، گل هميشه بهار، حسن يوسف، پامچال، گل زعفران، گل خشخاش، ياس بنفش، نرگس زرد، آلاله سرخ،
تاج خروس، گل برفك، شقايق و... شاردن تأکید میکند: قرنفل يك گل زيبا و غير معمولي است كه هر بوته آن 30 گل دارد. وی ميافزايد: گلسرخ ايران پنج رنگ است: سفيد، زرد و سه نوع سرخ و با دقت میافزاید، گل سرخ دو رنگ ایرانی، كه گلبرگ آن، يك رو سرخ و روي ديگر زرد است...
سالهاست كه موزهها و مجموعهداران مختلف از هر جاي دنيا، بهاي گزافي براي خريد تابلوهای نقاشيهاي «گل و مرغ» و «گلهای ايراني» به قلم اساتید ایران ميپردازند، بهطوري كه امروزه دسترسي به تابلوهاي نقاشي گل و مرغ در ايران بسيار مشكل است و در موزههاي معتبر دنيا ميتوان چنين آثاري را يافت.