| کازوئو ایشی گورو |
عقیده بنده این است که حتی بدون این خبر تاسف آور هم لرد دارلینگتن همان خط مشی خودشان را دنبال فرمودند؛ آرزوی خاتمه دادن به این بی عدالتی و محنت بی خدی در وجود ایشان رخنه کرده بود که اتخاذ راه دیگری برایشان مقدور نبود. به این ترتیب در هفته های بعد از مرگ هربرمن جناب لرد هر روز ساعت های بیشتر و بیشتری صرف مسأله بحران آلمان می فرمودند. آقایان قدرتمند و مشهور مرتبا به سرای دارلینگتن تشریف می آوردند- از جمله به خاطر دارم کسانی مثل لرد دانیلز، پروفسور مینارد کینز، نویسنده معروف اچ جی ولز و اشخاص دیگری که چون محرمانه سر میزدند از آوردن اسمشان خودداری میکنم. اینها با جناب لرد مینشستند و ساعتهای دراز گرم بحث می شدند. دیدار بعضی از مهمانها در حقیقت به قدری محرمانه بود که بنده دستور داشتم ترتیبی بدهم که خدمه به هویت آنها پی نبرند و در بعضی موارد حتی چشمشان به آنها نیفتد. ولی با کمال افتخار و قدرشناسی عرض میکنم که جناب لرد دارلینگتن هرگز سعی نکردند که چیزی را از چشم و گوش خود بنده مخفی کنند؛ بنده موارد مکرری را به خاطر دارم که یکی از اشخاص کلام خودش را قطع می کرد و با نگرانی نگاهی به طرف بنده میانداخت ولی جناب لرد فورا می فرمود: «اوه، هیچ اشکالی ندارد.جلوی استیونز هر حرفی بخواهید میتوانید بزنید. خاطر جمع باشید.»
برشی از رمان «بازمانده روز»