آرش خیراندیش عضو ستاد مردمی نجات آشوراده
سالها پیش به همراه گروهی کوچک از گردشگران ازجمله شخصی کانادایی ایرانی الاصل، راهی یکی از مناطق روستایی کشور شدم. آنجا منطقهای بود که به تازگی با مشارکت اهالیاش توانسته بودیم در کنار تولیدات اصیل و بومی، نوعی گردشگری محدود و کنترل شده را آغاز کنیم. در خانه یکی از اهالی که بر بالای تپهای بلند واقع بود، مستقر شدیم. پشت این خانه درهای عمیق قرار گرفته و پنجرههایی نیز بدان سو وجود داشت. روستا و اهالی آن مردمانی منضبط و پاکیزه بودند و سطح روستا عاری از زباله بود. به دلیل زاویه دید محدود، به دره پشت آن خانه، اشراف نداشتم و به درون آن دره توجه نمیکردم و آن تنها خانهای بود که بر آن تپه واقع بود. آن گردشگر کانادایی در همان ساعات اولیه مرا متوجه نکتهای عجیب کرد: صاحبخانه تمامی زبالههای آشپزخانه خود را از پنجره درون دره پرتاب میکرد! از نقطهای- که دسترسی به آن آسان نبود- درون دره را نگاه کردم و انبوه زبالههای جمع شده در آنجا را- که طی 5سال از زمان احداث آن خانه جمع شده بود- مشاهده کردم. جدا از تأسفی که بر این رویه انفرادی و اشتباه صاحبخانه میخوردم، از زیرکی آن گردشگر کانادایی ایرانی الاصل متعجب شدم! بیدرنگ از او درباره چگونگی پی بردن به چنین مشکلی پرسیدم. پاسخ داد که در دبیرستان محل تحصیلاش در کانادا به او یاد دادهاند که یک «کارآگاه محیطزیست» باشد یعنی حدس بزند چه مشکلاتی ممکن است در یک منطقه وجود داشته باشد که از دید ظاهر پنهان مانده است. من میدانستم که آموزش محیطزیست در کانادا تحتتأثیر اکولوژیست بزرگ کانادایی- ژاپنی، «دیوید سوزوکی» قرار دارد و بسیار از او بهره برده بودم. اگرچه اکنون دولت کانادا به راهی دیگر میرود و از آرمانهای زیستمحیطی مردم فاصله زیاد گرفته است اما فعالان محیطزیست آنجا کماکان به مقاومت زیستمحیطی خود در برابر تخریبها ادامه میدهند. لازم به ذکر است که بعد از اصلاحات ارضی در ایران که پروژهای آمریکایی برای نابودی کشاورزی و دامداری ایران بود، تصمیمات انفرادی غلط در روستاهای ایران- که ناشی از، ازبین رفتن متولی روستاها بود- فراوان دیده میشود که راهحل اساسی آن دادن اختیارات حفاظت از مناطق به بزرگان و تولیدکنندگان اصلی روستایی- عشایری است. اجداد بومی ما ایرانیان در کار حفاظت از مناطق تحت اختیار خود، کارآگاهانی مجرب و کار کشته بودند که به راحتی میتوانستند وجود مشکلات را در عرصههای طبیعی حدس بزنند. این مهارت مهم نیز با وقوع اصلاحات ارضی به شدت تضعیف شد. اصطلاح «کارآگاه محیط زیست» برای کسانی که بخواهند مراقب تحرکات اشتباه زیست محیطی باشند بسیار راهگشاست. اصولا دلسوزان محیطزیست نباید نسبت به تحرکات دولتها- اگرچه سازمان حفاظت محیطزیست باشد- خوشبین باشند. یکی از سیاستمداران معروف گفته است: سیاست ناظر بر منافع کوتاهمدت، جناحی است درحالیکه محیطزیست ناظر بر منافع بلندمدت جامعه است. با این اعتراف اصولا باید توجه کرد که در عمر کوتاهمدت چهارساله دولتها نمیتوان به برنامهریزیهای بلندمدت زیست محیطی که منافع آن گاهی 20سال بعد برای ملت آشکار میشود، امیدوار بود. چنین است که سیاستگذاریهای کلان و خرد زیست محیطی دولتها باید زیر ذرهبین کارآگاهان محیطزیست قرار گرفته و با شک و تردید بدانها نگریسته شود. وقتی آتشسوزیهای گسترده در میانکاله و آشوراده و پارک ملی گلستان با واکنشی ضعیف از طرف سازمانهای متولی امر روبهرو میشوند، انسان به فکر فرو میرود. وقتی سرمایهگذاری متعلق به جناحی مشخص جزیره آشوراده را از نظر اکولوژیک بیارزش معرفی میکند و تنها پاسخی ضعیف از سازمان حفاظت محیطزیست دریافت میکند، انسان دقیقتر میشود.
وقتی رئیس آن سازمان از سیاست واگذاری مدیریت مناطق حفاظت شده کشور به سرمایهگذاران بزرگ خصوصی خبر میدهد، انسان مطمئنتر میشود. اکنون به کارآگاهانی نیاز داریم که ارتباط بین این وقایع و گفتهها را استخراج کنند. تجربه ناخوشایند نیمقرن اخیر در حفاظت ناموفق از محیطزیست کشور- بعد از اصلاحات ارضی- این ایده را به ذهن متبادر میسازد که بسیاری از مدعیان محیطزیست، میراث طبیعی کشور را نه برای ملت و جوامع محلی مولد میخواهند بلکه این عرصه را برای پیشبرد اهداف شخصی و جناحی خود برگزیدهاند. در چند ماه اخیر هوشیاری، هوشمندی و ابتکار عمل دلسوزان محیطزیست کشور توانست در قالب ستادی زیستمحیطی با عنوان ستاد مردمی نجات آشوراده مانع دستاندازی حریصان و متجاوزان به تنها جزیره ایرانی دریایخزر شود. این تجربه نشان داد که تحرکات دولتها در این مناطق باید کماکان زیر نگاه تیزبینانه ملت قرار گیرد که مبادا برای بقیه مناطق حفاظت شده کشور چنان خوابهایی دیده باشند که بنا بر اعتراف خود متاسفانه چنین است. ما حق داریم بدبین باشیم وقتی بهرغم ادعاهای پرطمطراق انتخاباتی، هیچ سدی در مسیر رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه تخریب نشده است، وقتی دولت به احداث سدهای جدید ازجمله سد فاجعهبار «شفارود» اصرار دارد، وقتی میخواهد آب دریایخزر را به سمنان منتقل کند، وقتی میخواهد سرنوشت حیات وحش ایران را به شکارچیان خارجی بسپارد و بهویژه وقتی صنعت گردشگری انبوه و تجاری را برای مناطق حفاظت شده توصیه میکند. آری ما «کارآگاه محیطزیست» ایران
هستیم.