تغییر در انتقال ارزشها
اگر در تمامی قرنها، خانواده انحصار آموزشی و انتقال حیاتی را در خود میدید، حال چنین نیست. فـرزندان امروز از سرچشمههایی دیگر و ازجمله وسایل ارتباط جمعی بسیار چیزها فرا میگیرند. آنان کمتر تحتتأثیر والدین و بهطورکلی بزرگترهای خانهاند. زمانی نیز که بین ارزشهای خانه و ارزشهایی که از طریق وسایل ارتباط جمعی ارایه میشود، تعارض رخ میدهد، به نظر چنین میرسد که قدرت غالب از آن وسایل همهگیر و همهجا حاضر ارتباط جمعی است. بنابراین، میتوان گفت که خانه جدید از بزرگترین امتیاز سنتی خود خالی شده است یا آنکه دستکم در برابر رقبایی «تیزچنگ» قرار گرفته است، انتقال ارزشها در خانواده گسترده از طریق اعضای خانواده صورت میگرفت و کانونهای آموزش همچون مکتبخانه، مدرسه و مسجد در مراحل بعد بودند اما در خانواده هستهای درحال حاضر با توجه به تأثیر رسانهها و حضور مستمر آن در خانواده الگوهای رفتاری و ارزشی اعضای خانواده و بهخصوص کودکان از رسانههاست.
تغییر در نحوه انتخاب همسر
با تغییر الگوی خانواده از گسترده به هستهای، نحوه انتخاب همسر نیز در بسیاری جوامع تغییر یافته است، زیرا در خانواده گسترده، ازدواج مبتنی بر تصمیمات و نظریات افراد و اعضای خانواده بود، ولی با هستهای شدن خانواده، حق انتخاب آزاد همسر در جامعه هنجار شده است؛ آزادی عمل زنان در ازدواج، تصمیمگیری در خانواده، عادی شدن طلاق و موارد مشابه، ازجمله تغییرات ازدواج و خانواده محسوب میشود.
بهدنبال تغییر در نظام هنجاری جامعه، تغییر در ارزشها و گسترش شهرنشینی، رفع محدودیت در روابط بین دو جنس مخالف کاهش یافته که به نوبه خود بسیاری از الگوهای رفتاری، ارزشهای مربوط به خانواده و هنجارهای موجود در جامعه را تحتتأثیر قرار داده است.
تحصیلات و افزایش سن ازدواج
شکل جدید خانواده ارزشهای جدیدی را نیز به همراه خود داشته است که متفاوت از ارزشهای خانواده گسترده و سنتی است. تغییر عمده این موضوع در ایران ناشی از اقتصاد نفتی بوده است، به عبارتی اقتصاد نفتی و نه صنعتی در ایران، باعث شکلگیری رانت نفتی شده است. در ایران فرآیند صنعتیشدن اتفاق نیفتاده و افراد از درآمد حاصل از فروش نفت به ثروت رسیدهاند. بنابراین اتفاقی که در ایران افتاده این است که جامعه ایران گذر از منابع درآمد محدود و روستایی به درآمد نفتی و سیستم رانتی نفتی را تجربه کرده که این باعث دگرگونی سیستمهای ارزشی در جامعه و خانوادهها شده است. این مسأله خود باعث تغییراتی در نقش و موقعیت افراد در داخل خانوادهها شده است. ازجمله اینکه زنان بیش از گذشته با ورود به دانشگاهها، سرمایه فرهنگی خود را افزایش داده و تنها راه ارتقای سرمایه فرهنگی خود را بالا بردن سطح تحصیلات
دانستهاند.
تغییر سبک زندگی
خانواده گسترده که در یک چهاردیواری بزرگ شامل اتاقها و حیاط مشترک بود و در آن اعضای خانواده با هم زندگی میکردند دارای سبک خاص زندگی نیز بودند. خرج مشترک، سفره مشترک، پخت غذای مشترک، برگزاری میهمانی مشترک، استفاده از وسایل زندگی معمولی و غیرلوکس شکلی از زندگی بود که کمابیش در خانواده گسترده معمول بود. اما با گسترش و تعمیم خانواده هستهای در شهرها، سبک زندگی سنتی متناسب با خانواده گسترده، تغییر یافت و خانواده هستهای به شکل جدیدی از سبک زندگی متناسب با مظاهر شهری مأنوس شد. آپارتماننشینی در ابعاد کوچک و در دسترس بودن توالت و دستشویی و آشپزخانه (اُپن) در یک مجموعه کممتراژ، استفاده از تختخواب و میز ناهارخوری، اتاق مخصوص کودک، استفاده از وسایل برقی همچون جاروبرقی، دستگاه صوتی و تصویری، ماشین لباسشویی و ... که در عین راحتی سنتهای رفتاری جدیدی را نیز در کنار آنها بهوجود آورد.
اشتغال زن و مرد
در عصر کشاورزی، خانواده مهمترین کانون اقتصادی تلقی شده و کار با خانواده ارتباط نزدیکی داشت. مرد بیرون از خانواده کار میکرد و زن برای مراقبت از فرزندان در خانه باقی میماند. امروزه تنها 5/51درصد از بچهها نزد مادرشان در منزل نگهداری میشوند. در 28درصد مواقع پدر و مادر، هردو کار میکنند و درصد خانوادههایی که هیچ یک از والدین برای نگهداری فرزندان در خانه حضور ندارند، رو به فزونی است. این روند حاکی از وجود تضاد بین کار و خانواده است. از اینرو در خانواده هستهای فرزندان از سنین کم درمهدکودک حضور دارند و زنان نیز به کارهای با درآمدهای متفاوت اشتغال دارند که این درآمد بخشی از هزینههای زندگی شهری را تأمین میکند.
دگرگونی مناسبات و مناسک خانوادگی
در این خصوص کافی است به یک نمونه این دگرگونیها از خانواده گسترده به هستهای اشاره کنیم. مثلا در خانواده گسترده سفره و گستردگی آن موجب میشد که همه اعضای خانواده در سه نوبت دور آن نشسته، غذای پخته شده توسط مادر، مادربزرگ یا کدبانوی دیگر مانند عروس و دختران میل شود. افراد چهرهبهچهره به نقل اتفاقات روزمره و در کنار آن یافتن راه حلی برای مشکلات بهوجود آمده میپرداختند. اما با دگرگونی خانواده «سفره کمکم از خانهها بیرون آمده است. رستورانها و کافیشاپ و چایخانه مجموعه مؤسساتی شدند که به تدریج کارکرد غذایی خانواده را از آن گرفتند. حتی محیطکاری رستورانهایی شدند که اکثریت جامعه در آنجا غذا میخورند». کاهش کارکرد غذایی خانواده، به معنای کاهش مناسبات افراد خانواده است. چرا که سفره محلی است که ما حول و حوش آن خاطره جمعی و خانوادگی را شکل میدهیم و درباره خود با دیگری
صحبت میکنیم.