یک روز وقتى کارمندان یکی از ادارات توکیو وارد محل کار خود شدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود: «دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه و یادبود او که رأس ساعت ۱۰ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنیم.» در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت شدند اما پس از مدتى، این کنجکاوی به سراغشان آمد که چه کسى مانع پیشرفت آنها در اداره بوده است. این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. همه با خود فکر مىکردند: «این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره میشد؟ به هر حال خوب شد که مُرد!» ساعت ۱۵: ۱۰ کارمندان در صفى منظم یکى یکى جلو رفته و به تابوتی که وسط سالن اجتماعات قرار داشت ادای احترام میکردند، اما وقتى به درون تابوت نگاه مىانداختند ناگهان خشکشان زده و زبانشان از تعجب بند مىآمد. آینهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر که به درون تابوت نگاه مىکرد، تصویر خود را در آن مىدید. نوشتهاى نیز به این مضمون در کنار آینه قرار داشت: «تنها یک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او کسى نیست جز خود شما. شما تنها کسى هستید که مىتوانید زندگیتان را متحول کنید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید بر روى شادىها، تصورات و موفقیتهایتان اثرگذار باشید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید به خودتان کمک کنید.»
نتیجه: به عقیده بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی، زندگى شما وقتى که رئیستان، دوستانتان، شریک زندگیتان یا محل کارتان تغییر مىکند، دستخوش تغییر نمىشود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مىکند که خودتان تغییر کنید، باورهاى محدود کننده را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول زندگىتان هستید. مهمترین رابطهاى که در زندگى مىتوانید داشته باشید، رابطه با خودتان است. خودتان را امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکنها و چیزهاى از دست داده نهراسید. به دست خود واقعیتهاى زندگى خودتان را بسازید. دنیا مثل آینه است و انعکاس افکارى که فرد قویاً به آنها اعتقاد دارد را به او باز مىگرداند. تفاوتها در روش نگاه کردن به زندگى است.