جهانگير الماسي بازيگر
يكي از بهترين مواقعي که انسان ميتواند به بسياري از موضوعات پيرامونش فکر کند، زماني است كه در ترافيك گرفتار شده. اكنون كه مینویسم، در ترافيك نيستم اما تصويرش برايم آشنا است و ميتوانم هماكنون خود را در ترافيكي عظيم تصور كنم که خیال باز شدن ندارد. اغلب مواقعی که اسير ترافيك ميشوم به اين فكر ميكنم كه اساسا چگونه در اين مرداب گير كردهام و تا چه اندازه، گرفتار آمدنم در اينجا، به خودم مربوط ميشود و تا چه اندازه اين ترافيك، ماحصل تصميمات ناصواب مديران شهري است. اما آنچنان که آلبر کامو میگوید، همه مقصریم و هیچکس بیتقصیر نیست. هم من اشتباه كردم و هم دیگران!
اكثر اوقات مايلم بدانم كه چگونه اين فاجعه (ترافيك) به وقوع پيوسته است. چه عواملي دست به دست هم دادهاند كه اعصاب ما را تا اين حد بهم بریزند. گاهي در همان ترافيك به اين موضوع مياندیشم كه چگونه ميشود چیزی را که قانون، انجام آن را منع كرده، با پول، مجاز کرد. انگار گاهی قدرت پول، از قدرت بیشتر است و میتواند قانون را به زمین بزند. ورود به محدوده طرح ترافيك با اندكي پول، قانونی میشود. چندي پيش، به نظرم آمد كه در باب ترافيك و مشكلاتي كه به تبع آن براي مردم به وجود آمده، فيلمي بسازم؛ اما راهنمايي و رانندگي پيشنهاد مرا رد کرد و گفت که احتياجي به ساخت چنین فيلمي نداریم.
بعضی از روزهايي كه در اين سيل عظيم خودروها گرفتار آمدهام، به رفتارهايمان در مكانهاي مختلف فكر ميكنم. اینكه تا چه اندازه با فرهنگ رانندگيمان متفاوت است. زمانی که با دوستان به رستوران ميرویم، میبینیم كه تعارفات زيادي را نثار يكديگر ميكنيم. اگرچه اين رفتارها بر حسب عادت و ادب است؛ اما چرا زماني كه پشت فرمان خودرو مينشينيم، این ادب را رعایت نمیکنیم تا به عادت تبدیل شود؟ چرا زمانی که در حفاظ خودروهایمان قرار داریم، رفتار نامناسبي با دیگران داریم و در ترافیک یا غیر آن، تا حد ممکن فحش و داد و بیداد و بينزاكتي میکنیم؟ انگار که این حفاظ فلزی، به ما این اطمینان را میدهد که دست کسی به ما نمیرسد و میتوانیم آنطور که مایلیم، رفتار کنیم. بهنظر من ترافيك، بزرگترين آزمایشگاه و كارگاه روانشناسي است. هم حقیقت درون ما را عیان میسازد و هم میتوانیم در آن، خود را بشناسیم و رفتارهایمان را تصحیح کنیم. گاهی که جسمم در ترافيك زندانی شده، ذهنم را رها ميكنم تا لااقل او آزاد باشد. ذهنم هم به هر جا كه دوست دارد ميرود. اما باز برمیگردد به همین حصار فلزی.