حسین کلهر نگارش و اجرای برنامههای مختلفی مثل «رادیو هفت» و «با اجازه» را در کارنامه کاری خود دارد و بهعنوان مشاور پروژه برنامه ماه عسل در سالهای ۹۰، ۹۲ و ۹۳ حضور داشته است. کلهر که نویسندگی برنامه «نشان مهربانی» آخرین فعالیت کاری او محسوب میشود، میگوید برای رسیدن به نوشته نهایی، پس از انجام تحقیقات و گفت و گو با قهرمانهای هر قسمت و همچنین براساس مستندات به دست آمده، برای هر میهمان یک پرونده برای معرفی، تشکیل میشد. حسین کلهر در ادامه از نویسندگی برنامه «نشان مهربانی» بیشتر میگوید.
ایده برنامه «نشان مهربانی» چطور شکل گرفت؟
طرح اصلی حاصل جلسات متعدد همه عوامل برنامه است و هرکدام باتوجه به تجربیاتی که داشتند، بررسی برنامههای مشابه داخلی و خارجی و گفتوگو با متخصصان حوزه امداد و نجات نظرات خود را مطرح میکردند. جلسات اتاق فکر اولیه با حضور خبرنگاران، فیلمسازان و نویسندگان سینمایی و تلویزیونی برگزار شد و پس از دریافت نظرات همه این عزیزان، طرح نهایی به دست آمد. با وجود آنکه در یک گروه برنامهسازی، هرکس وظیفه خاصی دارد اما فضای برنامه توسط تهیهکننده به گونهای کنترل میشد که همه بتوانند نظر خودشان را با دلیل و برهان ارایه کنند و در حوزه کاری سایر افراد بهعنوان مخاطب، نظر و سلیقه خود را آزادانه مطرح کنند. درنهایت هم گروه از میان پیشنهادهای مختلف به نتیجهای رسید که حاصل آن را روی آنتن دیدیم.
خود شما چطور به متن نهایی رسیدید؟
در پرونده چند صفحهای که برای هر میهمان نوشته میشد، نکاتی از زندگی قهرمان داستان برجستهتر بود و همین نکات اصلی، خط اصلی نوشته را مشخص میکرد و متن در همان حال و هوا نوشته و انتخاب میشد. اما اول از همه صحبتهای هنرمندی بود که برای تجلیل از قهرمان ما در برنامه حضور داشت که باید نوشته او در همان حال و هوای گفتوگوی قهرمان با مجری نگارش میشد. اما باتوجه به اینکه فیلمبرداری به صورت همزمان صورت میگرفت فرصتی برای خط دهی به هنرمند براساس گفتوگوهای قهرمان وجود نداشت و این هماهنگی عمدهترین وظیفه نویسنده بود. در فاز بعدی هم نگارش متن نریشنهای گوینده بود که بایستی پس از تدوین هر قسمت صورت میگرفت که در این بخش از منابع مکتوب، بهویژه آثار آقای نادر ابراهیمی به صورت انتخابی و با اندکی تلخیص بهره بردیم.
این که یک بازیگر بهعنوان چهره سرشناس در جایگاه معرفی یک فرد گمنام قرار میگرفت، کار نوشتن را سخت نمیکرد؟
نمیشود گفت کار نوشتن را سخت میکرد. تنها دغدغه تیم برنامهساز ما این بود صحبتها از زبان بازیگر میهمان طوری عنوان شود که حالت شعاری نگیرد و برای این منظور تمرین کوتاهی با هر بازیگر انجام میشد تا به قالب موردنظر برسیم و در نهایت، متن طوری بیان شود که به دل مخاطب بنشیند. همچنین انتخاب متن برای هر بازیگر بر مبنای دو شاخصه صورت گرفت، اول اینکه با حال و هوای مصاحبه قهرمان هماهنگ باشد و دوم این بود که حرفها به تیپ شناخته شده بازیگر میهمان و تصویری که مخاطبان از او در ذهن دارند، بنشیند. بهطور مثال متنهای انتخاب شده برای آقایان رضا رفیع، بهرام عظیمی و علی سلیمانی به گونهای انتخاب شد که کمی مایه طنز داشته باشد و یا بهطور مثال متن آقای علی درستکار، تم مذهبی داشت و صحبتهای گلاره عباسی و رزیتا غفاری به لحاظ احساسی، قویتر بود.
زمانی که متنها را مینوشتید، داستان کدامیک از شخصیتها بیش از همه توجه شما را جلب کرد؟
دکتر ناصر عمادی یکی از قهرمانان «نشان مهربانی» بود که ایشان متخصص پوست و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران هستند. کسی که میتواند با راهاندازی یک مطب در تهران کلی درآمد کسب کند اما با وارستگی تمام، در محرومترین نقاط آفریقا و در میان مردمی که از بیماریهای مختلف عفونی و ویروسی رنج میکشند زندگی میکند. این اندازه چشمپوشی از دنیا بهخصوص برای ما نسل جوان که با خانه و ماشین و ساعت لوکس به دنبال عزت و احترام هستیم، غیرقابل باور و بهشدت قابل احترام است.
تاثیرگذاری برنامهای مانند «نشان مهربانی» را در جامعه چطور ارزیابی میکنید؟
قطعا مثبت است و بر ذهن بیننده اثر دارد. درباره نتیجهگیری پایانی هر قسمت، به این رسیدیم تا به مخاطب القا نکنیم که از قهرمانان ما بهطور مستقیم الگو بگیرند. هدف ما این بود که فضا را طوری فراهم کنیم تا مردم به این باور برسند که میتوان از فرصتهای کوچک و کم هزینه برای مهربانی و کمک به هم نوع استفاده کرد و نباید این موارد کوچک را از دست داد. مسلما هیچ مخاطب تلویزیونی با دیدن یک فرد زنده که کلیهاش را در راه خدا به یک هموطن هدیه کرده است، برای این کار متقاعد نمیشود اما شاید این اثرگذاری را داشته باشد که او در جای دیگری یک کمک کوچکی انجام دهد و از نظر ما این تاثیرگذاری خوبی است.
رسانه ملی چطور میتواند با کمک سوژهها و موضوعاتی حول محور امدادرسانی و کمک به دیگران، این فرهنگ را عمیقتر کند و برای خود نیز مخاطب بیشتری جذب کند؟
به نظر من، پاسخ این سوال را جامعهشناسان میدانند و آنها هستند که میتوانند بگویند نشان دادن این سوژهها میتواند مردم را به خیرخواهی و نیکوکاری سوق دهد یا خیر. کارشناسان میتوانند تحلیل کنند که آیا زیاد دیده شدن این قهرمانها، مثبت است و یا برعکس آن ممکن است که حساسیت مردم نسبت به قهرمانان اجتماعی را کم کند. فراموش نکنید که الگوسازی یک فرآیند جامعهشناختی بسیار پیچیده است. یک زمانی رسانهها به دنبال این بودند که از خوانندهها و فوتبالیستها برای جوانها الگو بسازند که البته موفق نبودند. بازیگرها و مجریان هم نتوانستند برای الگو شدن، انتظارات را برآورده کنند. متاسفانه ارزشهایی که درحال حاضر بین جوانان درحال گسترش است با آن چیزی که متولیان فرهنگی کشور میخواهند از طریق الگوها به جوانان یاد بدهند، اختلاف فاحشی دارد. فکر میکنم رشد فردیت در دهه شصت و بهخصوص دهه هفتاد به قدری زیاد بوده است که بچههای بیست ساله امروز، به عقلانی بودن رفتار انسانهای مردمدوست و فداکار شک میکنند و باید این مسأله را بهطور بنیادین بررسی کرد.
چگونه میتوان برنامههای بیشتری با موضوع کمک و امدادرسانی به دیگران ساخت اما در عین حال این موضوع کلیشه نشود؟
به نظر من باید از منظرهای مختلف به قهرمانهای اجتماعی نگاه شود. رفتار مهربانانه حاصل یک انتخاب دقیق بین منفعت شخصی و اجتماعی است و با موشکافی تفاوت میان این دو منفعت، میشود این قهرمانها را برای مردم رمزگشایی کرد. باید به نقطهای برسیم که قهرمانهای اجتماعی را انسانهای معمولیای بدانیم که در یک بزنگاه و دوراهی، انتخاب درستی داشتهاند. سپس نحوه تصمیمگیری صحیح در این دو راهیها را خودمان یاد بگیریم و از طریق رسانه به مردم نیز یاد بدهیم.
تفاوتهای «نشان مهربانی» با کارهای قبلی که انجام دادید، چیست؟
لطف الهی همیشه شامل حال من بوده است و با گروههایی کار کردهام که سراسر صداقت، خوش قولی و صمیمیت بودند و در رادیو هفت، ماه عسل و برنامه با اجازه، رفاقت از روابط کاری پیشی گرفته است. اما مهمترین مشخصه «نشان مهربانی» مدیریت تهیهکننده محترم آن آقای ربانی بود که باعث ایجاد همدلی و استحکام در گروه شد و نکته بعدی تلاش تمام عوامل برای ارایه بهترین کار بود.