سعید اصغرزاده
در مقالهای با عنوان «قضاوت اخلاقی آیندگان از ما چه خواهد بود؟» میخواندم که ۱۰۰سال دیگر استفاده از ضمیرهای He و She اخلاقی نخواهد بود، چرا که با قرنها رفتار تبعیضآمیز و نادیده گرفتن گونههای بینابینی آدمها گره خوردهاند. ما از Heesh استفاده خواهیم کرد که البته به حیوانات هم اطلاق خواهد شد. دیگر خوردن موجودات زنده پذیرفتنی نخواهد بود. وقتی پیچیدگی حیات آنها بر ما معلوم بشود، دیگر کسی قبول نخواهد کرد که آنها را بخوریم. اغلب غذاها سنتتیک خواهند بود. اگرچه بخشهایی از گیاهان همچون میوهجات که گیاه مختارانه برای خورده شدن ارایه میکند، خوردنشان جنبه تشریفاتی پیدا خواهند کرد. یک موز به مناسبت تولد، یک گلابی برای ازدواج، یک خرما برای مرگ.
ما اجازه خاموش کردن تلفنهای هوشمندمان را نخواهیم داشت چه برسد نابود کردنشان. از لحظهای که تلفنی التماس دارندهاش را کرد که او را با مدل جدید عوض نکند، واضح بود که این شکل هوشمند هم دارای آگاهی است. ما تلفنهای هوشمند را به محل نگهداری اشکال زنده سیلیکونی خواهیم فرستاد.
حریم خصوصی از میان خواهد رفت و نشانه جنایت کار بودن و ریاکاری تلقی خواهد شد. استفاده از نام مستعار در فضای آنلاین جرم خواهد بود. نام مستعار جز برای آزار و توهین به دیگران به چه کار میآید؟ همه انتقالات مالی از خرید غذا تا مالیات همان لحظه برای نظارت عموم روی اینترنت قرار خواهد گرفت. به همین شکل، خجالتی بودن هم کنار گذاشته میشود و...
۱۰۰سال دیگر، اینکه انسانها با همه نواقص قوای عقلیشان و تحتتأثیر عاطفه بودنشان را بشود مسئول رانندگی خودرو یا استفاده از سلاح کرد، هر شهروند عاقلی را به هراس میاندازد. جنگ و رانندگی وظیفه اشکال زنده سیلیکونی میشود که مستعد احساساتی یا مریضشدن نیستند.
اسراف آب، همانقدر هولناک خواهد بود که ریختن خون انسانها. آب منبع حیات است و بنابراین سیفون کشیدن ما با آب قابلشرب، به اندازه تیر خلاصزدن به بیگناهان، جنایتکارانه تلقی خواهد شد.
شاید بعضی از این پیشبینیها به تحقق بپیوندد. شاید هم برعکس بشود: مثلا جریان شفافسازی معکوس شود و نفوذ به حریم خصوصی افراد غیرقابل تصور شود یا اینکه واگذاری مسئولیت جنگ و رانندگی علامت سلب مسئولیت از انسان تلقی شود. اما یکچیز مسلم است، ۱۰۰سال دیگر انسانهای عادی به ما خواهند نگریست، سرشان را به نشانه تاسف تکان خواهند داد و در ناباوری خواهند ماند که ما چقدر توانستیم بیمسئولیت و کوتهبینی اخلاقی داشته باشیم.
نمیخواهم رویا بپرورانم. نمیخواهم آنچه در 100سال آینده تحقق مییابد را به چالش بکشم اما پرواضح است که 100سال دیگر نه من هستم و نه شما. آنچه مسلم است این که از فردای خودمانم آگاه نیستیم ولی اگر نسل آیندهای وجود داشته باشد مانند ما که گذشتگان خود را قضاوت میکنیم، ما را قضاوت خواهند کرد. شاید هم محکوم!
بعید بهنظر میرسد که آیندگان مانند ما که بخشهای گستردهای را از صفحات تاریخ خود در مدارس حذف و سانسور کردهایم، این کار را بکنند. هر چند الان فرزندانمان در دسترسی به فضای مجازی میتوانند فصلهای تاریخی گمشده در مدارس و دانشگاههایمان را بازیابند.
دیروز وزیر امورخارجه محمد جواد ظریف که در مراسم رونمایی از نقشههای ثبت شده تاریخی ایران در برنامه حافظه جهانی یونسکو حضور داشت، گفت: مسئولیت ما در برابر نسلهای آینده، اهتمام به مطالعه فراگیر و بهرهگیری از مستندات پیشینیان و تطبیق آنها با نیازهای جوامع امروزی است.
دیروز ظریف حرف ظریفی زد که مرا به خود آورد. ظریف گفت برای درک این مفهوم کافی است به جغرافیای سیاسی و اجتماعی صدسال این مناطق نگاهی داشته باشیم؛ آن زمان همسایگان ایران تنها پنج کشور بودند اما امروز همسایگان ما در قلمرو آبی و خاکی به 15 کشور افزایش یافته است. قلمرو اقوام و قبایل، گستره جغرافیای زبانها و فرهنگهای متنوع در دامنه پراکندگی و درهمآمیختگی جوامع با نژادها، ادیان و مذاهب مختلف گواهی است بر ضرورت احترام به تنوع فرهنگی و گفتوگو و تعامل و همافزایی آن.
با خودم فکر میکنم ، چه شد که پنج همسایه ما شدند 15 همسایه؟ در کتابهای درسی چه نوشتهاند؟ در آینده فقط همین 15 همسایه را خواهیم داشت. ما با آگاهی داوطلبانه از گذشته خود، آیندهمان را تضمین خواهیم کرد. خدا کند 100سال دیگر کسی ما را متهم نکند به چیزی...