چشمهای سمیه مهری پس از 4سال در آتش اسید خاموش شد. او که از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود، بعد از مدتها تحمل بیماری، به دلیل از کار افتادگی ریه بر اثر زخمهای ناشی از اسید در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
خانواده مهری در بیمارستان افضلیپور کرمان به دنبال آمبولانس بودند تا به استقبال مسافرشان بروند اما خبر تلخ مرگ دخترشان را از طریق پرستاران شنیدند و چه تلخ است این استقبال.
رضا مهری پدر سمیه که حالا امیدش ناامید شده است با چشمانی پر از اشک و صدایی لرزان جزییات اسیدپاشی دخترش را فاش کرد. او به ایسنا گفت: همسر سمیه به همراه برادر شوهرش نقشههای زیادی برای دخترم کشیدند تا او را نابود کنند و باید بگویم به هدف خود هم رسیدند. برادر شوهر دخترم قصد داشت تا با سمیه ازدواج کند. عباس شوهر سمیه باید دخترم را طلاق میداد تا نقشهشان عملی میشد. اما دخترم زیر بار نرفت و هرگز نخواست مهر طلاق روی شناسنامهاش حک شود.
چند روز از این ماجرا نگذشته بود که اسید کل بدن سمیه و رعنا دخترش را سوزاند. پس از این جنایت برادرشوهر سمیه دستگیر شد اما چه فایده او درحال حاضر آزادانه زندگی میکند و زندگی ما را به تباهی کشانده است.
پدر سمیه درحالیکه با صدای بلند گریه میکند از اجرای قانون درباره این دو جنایتکار بیرحم شاکی است و مدام زیر لب میگوید: اگر اسید روی تن دخترم پاشیده نمیشد، سمیه اکنون زنده بود.
رعنا و نازنین انتظار مادرشان را میکشند. هنوز نمیدانند که دیگر آغوش مادرش مرهم زخمهای کهنهشان نیست. زخمهای ماندگار رعنا و رنجهای ویرانکننده حالا با زخمی عمیقتر، بیمرهم مانده و باید درد اسیدی را در کنار درد بیمادری تاب بیاورد. پدربزرگ رعنا میگوید: رعنا هرگز خود را در آینه ندیده است. دخترم همه آینهها را از خانه جمع کرده بود. اما حالا رعنا بیتاب مادرش است، بهانه میگیرد، آینه میخواهد. میخواهد چهره سوختهاش را ببیند و بداند پدرش چه سرنوشت تلخی را برای او رقم زده است.
او حکم صادر شده درباره فرزندش را چشم در برابر چشم، گوش در برابر گوش و ما بقی اعضا را دیه عنوان کرد و گفت: این حکم صادر شده بود اما دیگر فایدهای ندارد.