روزگار است دیگر؛ چشم بر هم میزنی، میبینی آنهایی که با خاطراتشان زندگی میکردی و همیشه دست نوازش بر سرت داشتند، یکی یکی میروند. خبر درگذشت عارف قلیزاده را که شنیدم مو به تنم سیخ شد، او یک نسل قبلتر از ما در تاج بازی میکرد ولی همیشه نسبت به جوانترهای این تیم لطف داشت. روز اولی که دیدمش حوالی سال 45 بود، من جوان ترکهای بودم که در آرزوی بزرگی در ترکیب استقلال مانده بودم؛ از همان روز هروقت مرا میدید میگفت: «فکر نکن 7، 8سال از تو بزرگترم، شناسنامهام را 10سال دیر گرفتهاند.» یکی، دوسال پیش که به برنامه نود آمد هم اولین جملهاش همین بود؛ آنجا فهمیدم تکهکلامش بوده و به خاطر زهرچشم گرفتن از من آن جمله را بر زبان نیاورده است. قلیزاده در روزگاری که تیم تاج مسیر قدرتنمایی در فوتبال ایران و آسیا را آغاز کرده بود، کاپیتانش بود و بهعنوان مدافع وسط به قدری گل زد که به سر طلایی معروف شد. آن زمانها مثل الان نبود که در استادیوم به بازیکن فحاشی کنند؛ یادم هست ورزشگاه یکصدا فریاد میزد: «عارف سرطلایی». بعدها شاهینیها(پرسپولیسیها) این لقب را از ما ربودند و برای همایون بهزادی به کار بردند؛ درست مثل لقب «سلطان» که از من گرفتند و به علی پروین دادند!
بگذریم، قلیزاده آخرین بازمانده از نسلی بود که در دهه 30 پیراهن تاج را برتن میکرد. بعد از اولین دیدار دهها بار او را دیدم؛ چند بار هم به مغازهاش در منطقه سنگلج رفتم. همکلام خوبی بود، هرچند که این اواخر نمیتوانست به وضوح صحبت کند. میگفت حقش را در تیمملی خوردهاند؛ از 10 بازی ملیاش صحبت میکرد و اینکه در همان تعداد بازی چند بار کاپیتان بوده. بهعنوان رئیس کمیته پیشکسوتان باشگاه استقلال، به باشگاهی که عمرم را در آن گذاشتم گلایه دارم، بیش از همه از خودم ناراحتم که چرا در این مدت کاری برای این پیشکسوتان بینام و نشان نکردم. قلیزاده را خیلی سال بود ندیده بودم اما یادم هست اواخر دهه 60 به من گفت باشگاه استقلال نام او را از یاد برده است. روحش شاد.
* گفتنی است؛ عارف قلیزاده که سابقه 18سال بازی در تیمهای دوچرخهسواران و تاج (استقلال کنونی) را دارد، روز دوشنبه در منزلش دار فانی را وداع گفت. «شهروند» این ضایعه را به خانواده قلیزاده تسلیت میگوید.