علی جباری پیشکسوت فوتبال
روزگار است دیگر؛ چشم بر هم میزنی، میبینی آنهایی که با خاطراتشان زندگی میکردی و همیشه دست نوازش بر سرت داشتند، یکی یکی میروند. خبر درگذشت عارف قلیزاده را که شنیدم مو به تنم سیخ شد، او یک نسل قبلتر از ما در تاج بازی میکرد ولی همیشه نسبت به جوانترهای این تیم لطف داشت. روز اولی که دیدمش حوالی سال 45 بود، من جوان ترکهای بودم که در آرزوی بزرگی در ترکیب استقلال مانده بودم؛ از همان روز هروقت مرا میدید میگفت: «فکر نکن 7، 8سال از تو بزرگترم، شناسنامهام را 10سال دیر گرفتهاند.» یکی، دوسال پیش که به برنامه نود آمد هم اولین جملهاش همین بود؛ آنجا فهمیدم تکهکلامش بوده و به خاطر زهرچشم گرفتن از من آن جمله را بر زبان نیاورده است. قلیزاده در روزگاری که تیم تاج مسیر قدرتنمایی در فوتبال ایران و آسیا را آغاز کرده بود، کاپیتانش بود و بهعنوان مدافع وسط به قدری گل زد که به سر طلایی معروف شد. آن زمانها مثل الان نبود که در استادیوم به بازیکن فحاشی کنند؛ یادم هست ورزشگاه یکصدا فریاد میزد: «عارف سرطلایی». بعدها شاهینیها(پرسپولیسیها) این لقب را از ما ربودند و برای همایون بهزادی به کار بردند؛ درست مثل لقب «سلطان» که از من گرفتند و به علی پروین دادند!