شماره ۵۴۰ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۶ فروردين
صفحه را ببند
«شهروند» از چگونگی خروج کشورها از «تله فقر» و پیامدهای سیاسی فساد مالی گزارش می‌دهد
فساد، مانع تأثیر مثبت کمک‌های خارجی
رویارویی صاحب‌نظران درباره کمک به کشورهای فقیر؛ کمک‌های مالی خارجی قطع شود یا چند برابر؟

امیر مردانی- شهروند| تجسم کنید بنا به هر دلیلی تجارت، گردش یا مأموریت، مسافر یک کشور فقیر شده‌اید و گذرتان به فرودگاه یکی از شهرهای آن افتاده است؛ یک تابلوی ساده که روی آن نوشته‌اند فرودگاه شهر فلان و یک در فلزی شکسته همراه با سربازی که جلو می‌آید و از شما بلیت پرواز طلب می‌کند، می‌شود ورودی محوطه فرودگاهی که شبیه به یکی از باغ‌های خارج از شهرتان است. کل ابنیه فرودگاه برای مسافران دو بنای قدیمی کاهگلی است! اولی اتاقکی است برای بازرسی و دیگری برای پس از بازرسی و مثلا سالن انتظار. روی صندلی‌هایی که شما را به یاد دهه چهل شمسی کشور خودمان می‌اندازد درکنار دیگر مسافرین می‌نشینید و هنوز در حیرت دیدن چگونگی تلفیق فناوری پرواز با کاهگل هستید که با موردی جالب‌تر برخورد می‌کنید، «پشت هر صندلی ردیف جلو، که روبه‌روی چشمتان است، به سه چهار زبان نوشته‌اند:  قسمتی از طرح کمک مردمی ایتالیا و اسپانیا به مردم ...!»
اگر از شدت ناراحتی بابت این همه فخرفروشی به یاد دوره استعمار نیفتاده‌اید و خود را در قامت «ارنستو چگوارا» نمی‌بینید، حداقل با «رضا امیرخانی» نویسنده نام آشنای سال‌های اخیر که توصیفاتش از فرودگاه شهر هرات در سفر به کابل در‌سال 88 را با تصرف و تلخیص در سطور بالا خوانده‌اید، موافق هستید که «روی چهار تا صندلی که نظیرش را دیگر در هیچ بازاری نمی‌توان یافت، چنان تبلیغاتی کرده‌اند که نگو و نپرس!».
حال تجسم محیط آن فرودگاه را رها کنیم و از خود بپرسیم واقعا چرا شاهد چنین رفتاری از سوی بعضی از دولت‌ها و ملت‌ها با بعضی دیگر هستیم؟! آیا به‌عنوان مثال همین ایتالیا و اسپانیا جسارت انجام چنین رفتاری در مقابل مردم ژاپن در حادثه سهمگین و خسارت‌بار سونامی چند‌سال پیش این کشور را داشتند؟! آیا فقر موجب چنین برخوردی می‌شود یا موضوع چیز دیگری است؟! البته از بخت خوب رضا امیرخانی و ایضاً خوانندگان سفرنامه دل‌انگیز «جانستان کابلستان» در پایان این سفر پرماجرا و در راه بازگشت، نویسنده‌ای انگلیسی در فرودگاه کابل، هم‌صحبت نویسنده می‌شود.
« آرام آرام صحبت‌مان گرم می‌شود. همان اول کار گله می‌کنم از این کار اروپایی‌ها که روی نیمکت‌های دست دوم هم تابلوی خیرات زده‌اند! با همان منطق خشک برای من شایعاتی را نقل می‌کند که شاید کمی این کار را موجه کند.
در دولت افغانستان فساد هست. کمک‌های بشردوستانه نقدی اروپایی‌ها، به هیچ وجه صرف امور جاری مردم نمی‌شوند و سر از حساب‌های شخصی بعضی مسئولان فاسد درمی‌آورد. برای همین نهادهای خیریه و بشردوستانه، تصمیم گرفته‌اند تنها به افغانستان کمک غیرنقدی بکنند؛ آن هم به صورتی غیرقابل فروش».
کلید این معما پیدا شد، فساد مالی! اما آیا واقعا فساد مالی به‌خصوص درکشورهای جهان سوم یک شایعه است یا آن نویسنده انگلیسی جانب ادب و احتیاط را رعایت کرده است؟! آیا کشورهای صنعتی و سازمان‌های کمک‌کننده بین‌المللی صرفاً براساس یکسری از شایعات چنین رفتاری از خود نشان می‌دهند و اگر اینگونه نیست چارچوب منطقی و قابل استنادی وجود دارد؟
در توضیح این موضوع باید از آثار پدیده شوم فساد مالی در حوزه اقتصاد به تاثیرگذاری منفی بر تخصیص منابع، توزیع درآمدها، کارایی اقتصادی و رشد اقتصادی اشاره کرد. اما جدای از این آثار که به صورت مستقیم اقتصاد یک کشور را مورد تهدید قرار می‌دهند، پیامد سیاسی فساد مالی است که اغلب نامحسوس و فراگیر است و فقط در بلندمدت به خوبی قابل درک خواهد بود و به‌صورت غیرمستقیم آثار زیانبار اقتصادی به بار می‌آورد. به شکل خیلی ساده و خلاصه پیامد سیاسی فساد مالی در کوتاه‌مدت موجب جدایی مردم از دولت، سیاست و نیز از یکدیگر می‌شود و در بلندمدت، موجب می‌شود که استعداد سیاست ضد فساد مالی و مبارزه با مظاهر آن از بین برود و این دو خود عامل تعمیق و گسترش فساد مالی در جامعه می‌شوند و این دور باطل همچنان ادامه می‌یابد تا ارمغان سیاسی فساد مالی در داخل، بی‌ثباتی سیاسی و از بین رفتن مشروعیت دولت‌ها باشد و در سطح بین‌الملل نیز سوای این‌که با اضافه شدن هزینه‌های فساد بر هزینه‌های تولید و رشد فعالیت‌های غیرمولد و سوداگرانه نمی‌توان در تجارت جهانی سهم بسزایی داشت. علاوه بر این دیگر از کمک‌ها، وام‌ها و سرمایه‌گذاری خارجی نیز خبری نخواهد بود و این یعنی کاهش اعتبار و منزلت یک ملت در سطح بین‌الملل، به‌گونه‌ای که بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول از پرداخت وام و سایر کمک‌های اقتصادی به کشورهایی که اشتهار به فساد مالی پیدا کرده‌اند، امتناع می‌کنند.
بحث امروز اقتصاددانان توسعه با این سوالات آغاز می‌شود که چرا کمک‌های خارجی به کشورهای درحال توسعه چنین ناکام و بی‌نتیجه بوده است؟ برای مثال کجای کار کشوری مانند کنیا اشتباه بوده است؟ از تاریخ اقتصادی چند دهه اخیر چه درس‌هایی می‌توان گرفت؟ چرا کره‌جنوبی و همچنین مالزی، تایلند و در این اواخر هم چین توانسته‌اند شکاف درآمدی‌شان را با اروپا و آمریکای شمالی کاهش دهند، درحالی‌که بنگلادش، پاکستان، آمریکای مرکزی و اغلب کشورهای آفریقایی همچنان در فقر و عقب‌ماندگی گرفتار مانده‌اند؟ آیا کشورهای ثروتمند برای کمک به فقرستیزی در کنیا و دیگر کشورهای درحال توسعه، تاکنون بیش از حد هزینه کرده‌اند یا این‌که کمک آنها هرگز در اندازه‌های لازم نبوده است. پژوهشگران آکادمیک شناخته شده، در هر دو طرف این منازعه صف‌آرایی کرده‌اند. به نظر «میگل و فیسمن» از دانشگاه برکلی و کلمبیا، صف‌بندی کارشناسان در مورد این مساله، کاملاً به نظر آنها در مورد این‌که آیا فقر علت فساد و خشونت در جوامع است بستگی دارد؟
رهایی از تله فقر
 با کمک های خارجی
«جفری ساکس» از دانشگاه کلمبیا یکی از فعالانی است که به‌نحوی خستگی‌ناپذیر برای کمک‌های بین‌المللی بیشتر برای توسعه اقتصادی کشورها فعالیت می‌کند. وی برجسته‌ترین مدافع نگرش به رشد اقتصادی از منظرگاه « تله فقر» است. نکته اصلی در مقوله «تله فقر» با یک مثال ساده آشکار می‌شود. یک دهقان فقیر در کشوری مانند کنیا نمی‌تواند به سهولت و بدون مساعدت، خود را از چنبره فقر رهایی بخشد. او نمی‌تواند به اندازه کافی غذا فراهم کند تا خانواده‌اش را تغذیه کند و نه قادر است فرزندانش را به مدرسه مناسب بفرستد. اگر هم در یک‌سال محصول خوبی برداشت کند و پس‌اندازی داشته باشد، تا‌سال بعد، بر اثر بیماری یکی از افراد خانواده یا یک برداشت بد، همه آن را از دست می‌دهد. فقر و بیچارگی کنونی او، عملاً رهایی او و فرزندانش را از فقر و بیچارگی ناممکن می‌سازد.
در نگرش ساکس، کمک‌های خارجی همان اهرمی است که می‌تواند یک دهقان، یک روستا یا یک کشور را تکان دهد و از دایره فقر رهایی بخشد. البته در این میان مسأله‌ای وجود دارد. احداث درمانگاه‌های پزشکی، بهسازی مدارس و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها نظیر جاده‌سازی و احداث نیروگاه‌های برق برای یک کشور یا یک قاره هزینه سنگینی در بر دارد و براساس برآورد ساکس، بودجه کمک‌های خارجی ایالات متحده می‌بایست دست‌کم پنج برابر شود تا بتواند جهان درحال توسعه را از تله فقری که در آن گرفتار است، رهایی بخشد. به گفته ساکس، «ثروت کشورهای غنی ازمیان رفتن فقر تا‌سال 2025 را به یک احتمال واقع‌بینانه بدل کرده است».
کمک‌های خارجی حیف و میل می‌شود
 نظریات ساکس برای پایان دادن به فقر، به لحاظ نظری، معقول می‌نمایاند. اما بسیاری از اقتصاددانان دیگر نظر کاملاً متفاوتی در این زمینه ابراز می‌کنند. اگر واقعیت چنین باشد که بخش اعظم کمک‌های خارجی توسط صاحب‌منصبان فاسدکشورهای فقیر اختلاس می‌شود یا در جریان منازعات داخلی نابود می‌شود، در آن صورت چگونه ممکن است که کمک‌های خارجی، کشورهایی از این دست را از دایره فقر، رهایی بخشد؟ چهره شاخص این دسته از اقتصاددانان «بیل ایسترلی» از دانشگاه نیویورک است. به اعتقاد وی و همفکرانش، کمک‌های خارجی در مجموع تاثیری در تخفیف فقر جهانی نداشته‌اند. او ادعا می‌کند که تاکنون چند تریلیون دلار توسط بانک جهانی و سایر نهادها در قالب کمک‌های خارجی حیف و میل شده و طرح ساکس برای
 پنج برابر کردن این کمک‌ها به احتمال زیاد به تلف شدن چندین تریلیون دیگر خواهد انجامید. او می‌پرسد:  برنامه‌ریزان مرکزی کمک‌های خارجی (در بانک جهانی)، که مدیران پروازی ساکن واشنگتن هستند، واقعاً چگونه قادرند توسعه اقتصادهای دورافتاده را سازماندهی کنند؟ آنها از کجا می‌دانند که مثلا همین کنیایی‌ها سد لازم دارند یا دانشگاه؟ احداث بزرگراه‌های بیشتری برای آنها ضرورت دارد یا کانال‌های آبیاری؟ و حتی در مواردی که کمک‌های خارجی مشخصاً برای اجرای پروژه‌های ضروری، مانند ساخت مدرسه یا کلینیک، تخصیص یافته، سازمان‌های کمک‌کننده از کجا می‌دانند که رهبران کنیا، پول‌ها را صرف همین پروژه می‌کنند؟ هر چند عذر ایسترلی را از بانک جهانی به دلیل انتقادهای تند و آشکارش از سیاست‌های این بانک خواستند ولی حقیقت را نمی‌توان کتمان کرد که متاسفانه برای اثبات استدلال‌های وی مثال‌های فراوانی می‌توان ذکر کرد که به هیچ وجه شایعه نیستند.
قیمت نفت بالا رفت، چاد فقیر ماند
در‌ سال 2000 بانک جهانی به همراه بعضی دیگر از سازمان‌های کمک‌کننده تأمین مالی پروژه استخراج و انتقال چاه‌های نفت کشور «چاد» را برعهده گرفت، ظاهراً بدین امید که این ثروت تازه یافت شده قادر خواهد بود که مردم چاد را از فقر و بدبختی بیرون آورد. البته سازمان‌های کمک‌کننده از فساد فراگیر در دولتمردان این کشور آگاه بودند و به همین دلیل وام خود را با شرایطی بسیار سختگیرانه و محدود‌کننده در اختیار مسئولان این پروژه قرار دادند. براین اساس با موافقت دولت چاد تخصیص بخش بسیار بزرگی (بیش از 80 درصد) از درآمدهای نهایی حاصل از فروش نفت برای برنامه‌های فقرزدایی، با عنوان «پروژه مدیریت درآمد» منوط شده بود. بدین ترتیب مقرر شد درآمدهای حاصل از فروش نفت به یک حساب بانکی در لندن واریز شود و به وسیله یک هیأت ناظر، همه فعل و انفعالات آن مورد بررسی و نظارت قرار گیرد. البته ماجرای چاد به شکل کاملاً متفاوتی به پیش رفت. به محض آن‌که نفت استخراج شد و درآمدهای نفتی شروع به افزایش کرد، بانک جهانی کنترل خود را بر دولت چاد و زمامدار بدنام و رشوه‌خوارش - ایدریس دبی - که پیش‌تر خود از جنگ‌سالاران ستیزه‌جو بود، از دست داد. در‌سال 2005 «دبی» همکاری با گروه مشاور بین‌المللی و بانک جهانی را متوقف ساخت، رئیس وقت بانک جهانی، «پل ولفوویتز» را تحقیر کرد و آشکارا مبارزه ضد فساد او را به سخره گرفت. آقای دبی، دیگر نیازی به سازمان‌های کمک‌دهنده و شرایط مداخله‌گرایانه و مزاحمت‌آمیز آنها نداشت و با توجه به قیمت
 70 دلاری هربشکه نفت، او پول کافی دراختیار داشت و با افزایش قیمت هر بشکه نفت به 100 دلار، وی کمک‌دهندگان را وادار ساخت که سهم باز هم بزرگتری از درآمدهای نفتی را تحت کنترل مستقیم او قرار دهند. بخش بزرگی از این درآمدها را «دبی» صرف هزینه‌های ارتش کرد و به ظن بسیاری بخش قابل‌توجهی نیز اختلاس شد تا درنهایت زندگی مردم فقیر چاد قبل از استخراج نفت با بعد از آن عملاً تغییری نکرده باشد.
نمونه دیگر که شهره آفاق است، عملکرد و فرجام نامطلوب سیاسی سوهارتو رئیس‌جمهوری پیشین اندونزی است. در اندونزی اقدامات سوهارتو و خانواده‌اش باعث شد که درمحافل وابسته به بانک جهانی گفته شود که میلیاردها دلار کمک سازمان‌ها و موسسات بین‌المللی به اندونزی سوخت شده و بی‌اثر تلقی می‌شود و در عین حال از دارایی‌های چند‌میلیارد دلاری رئیس‌جمهوری و اعضای خانواده او در بانک‌های سوییس سخن به میان می‌آمد. هرگاه حسن‌نیت سازمان‌های کمک‌دهنده و نیز وجود منابع برای رشد اقتصادی کفایت می‌کرد، مسلماً نه‌تنها چاد و کنیا بلکه بسیاری از کشورهای درحال توسعه که دهه‌های متمادی است از نعمت نفت و گاز برخوردار هستند، اکنون می‌بایست درصدر فهرست کشورهای با رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی بالا می‌بودند.
نکته دیگری که می‌بایست در باب پیامد سیاسی فساد مالی به آن اشاره کرد، این است که نگرش به وجود فساد مالی و قضاوت نسبت به عملکرد ملت‌ها در این زمینه، یک سویه و از بالا به پایین یا همان نگاه غنی به فقیر نیست. یعنی می‌توان با خیال آسوده پشت میز اداره، روی نیمکت پارک و یا مبل خانه نشست و مقاله‌ای با مثال‌هایی از کنیا و چاد خواند و گاهی نیز سری به نشانه تأسف تکان داد، بی‌خبر از آن‌که ممکن است بعضاً همان مردمی که با تجسم تلفیق فناوری پرواز با فناوری کاه و گل در فرودگاه، نیشخندی بر چهره ما می‌نشانند، نسبت به شما موضع و قضاوت ناخوشایندی داشته باشند!


تعداد بازدید :  281