طرحی برای قشری معدود
سیدکاظم اکرمی وزیر اسبق آموزشوپرورش
بحث رتبهبندی معلمان و افزایش حقوق آنها بر آن اساس، مدتهاست که مطرح بوده است. اما این طرح در درون خود مشکلاتی را نیز دارد و آن هم این است که معلمانی که تحصیلات کارشناسی یا کمتر دارند، بر حقوقشان افزوده نمیشود و این بهنوعی تبعیض است. درواقع مسأله این است که این افزایش به چند درصد از معلمان میرسد؟ شاید تنها 25 تا 30درصد مشمول این قانون شوند اما بقیه چه؟ تحول بقیه چه خواهد شد؟ البته میدانیم که دولت مشکلاتی دارد و این مشکلات مرتب منعکس میشود. از سویی وزیر آموزشوپرورش هم بارها مطرح کرده است که وضع معیشت معلمان قابلقبول نیست اما پاسخی که میدهند این است که تغییر اندک در حقوقها، میلیاردها تومان هزینه دارد که دولت از پس آن برنمیآید. معلمان هم میخواهند حقوقشان حداقل در ردیف حقوقی سایر کارکنان وزارتخانهها قرار بگیرد. درخصوص کمبود بودجه هم باید گفت که در برخی سازمانها بودجههایی هزینه میشود که نباید بشود. 26 سازمان در کشور وجود دارد که کار فرهنگی میکنند اما فعالیتشان اصولی نیست. بودجه آنها باید صرف مسائل بااهمیتی چون آموزشوپرورش شود و با هر نوع روشی باید آنها را متقاعد کرد که این بودجه را در اختیار معلمان قرار دهند. معلمان هم خود را با سایر کشورها مقایسه میکنند؛ حتی با همسایهها و میبینند آنها وضع بسیار خوبی دارند و این وضع برایشان غیرقابلقبول میشود. درحالحاضر دولت توانایی این را ندارد تا وضع معیشتی معلمان را بهبود بخشد و از اینرو خیرین مدرسهساز و بسیاری از خانوادهها که به مدارس کمک میکنند، میتوانند موثر باشند و عاملی شوند تا آموزشوپرورش هزینههایی را که دارد تا حدی مرتفع کند. از طرفی میتوان فکری به حال مسکن فرهنگیان کرد. وزارتمسکن، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، سازمان منابعطبیعی و... هم میتوانند کمک کنند که برای معلمان اجارهنشین، خانه ساخته شود. درواقع همه باید کمک کنند که مشکلات معیشتی فرهنگیان مرتفع شود و آنها بتوانند زندگی راحتتری را تجربه کنند.
اختلاف طبقاتی معلمان و سایر کارمندان باید از میان برود
اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان
این موضوع حالت مبهمی دارد. پیشنهاد ما این است که اگر میخواهند اعتماد به بدنه آموزشوپرورش برگردد، اول بیایند اختلاف طبقاتی ایجاد شده بین معلمان و سایر کارمندان دولت را توسط قانون نظام هماهنگ برطرف کنند. مثل سازمان زندانها، بانکها و وزارت بهداشت که در سال 93 احکام مختلفی زدند و حقوقها را بالا بردند. طرح رتبهبندی با آن رتبهبندی که توسط آقای حاجبابایی و تیمشان تدوین شد، متفاوت است و در این شرایط میخواهد افکار عمومی را به طرحی مشغول کند که قابلیت اجرایی ندارد. بعد از اینکه قانون را اجرا کردند باید این طرح را اجرا کنند زیرا مغفولماندن قانون نظام هماهنگ برای فرهنگیان باعث شده که آنها نسبت به کارکنان دیگر حقوق کمتری داشته باشند. همچنین معلمان پیمانی را که از سال 89 به وعده استخدام و بهدلیل تخلف دولت قبلی هنوز پیمانی هستند، تبدیل وضعیت کنند. اما دولت میگوید، چون ردیف استخدامی را پیشخور کردهاند، نمیتوانیم تبدیل وضعیت داشتهباشیم. وقتی مصوبه مجلس با آییننامه اجرایی دولت در تقابل قرار بگیرد، قانون قویتر است و معلم پیمانی حقش این است که تبدیل وضعیت شود. دیگری وضع بد بیمه است که بهجای رتبهبندی باید به آن بپردازند. یک فرهنگی که به سنین بازنشستگی نزدیک میشود، نیاز به خدمات بیمه درمانی تکمیلی دارد ولی بیمههای تکمیلی ضعیف است و بیمارستانهای طرف قرارداد هم ضعیف عمل میکنند. قانون، درمورد فرهنگیان کامل اجرا نشده و چیزهایی بهعنوان پاداش و مزایا که به بخشهای دیگر دولت تعلق میگیرد در این قسمت به شکل ناعادلانه پرداخت میشود. اگر مسأله بیمه یکبار برای همیشه حل شود، حقوق بازنشستگان و وضع معلمانی که توسط دولت پیشین به شکل آزاد و بدون بیمه جذب شدند بررسی شود، اعتماد به بدنه آموزشوپرورش برمیگردد. در غیر این صورت مسأله رتبهبندی فرار به جلو است.
طرحی که سوالات زیادی را مطرح کرده است
قاسم احمدیلاشکی عضو کمیسیون آموزش مجلس
درباره مسأله رتبهبندی معلمان و پیشنهاد وزیر علوم بهراحتی نمیتوان اظهارنظر کرد. چراکه این طرح بهصورت کلی مطرح شده و معمولا این جزییات هستند که نشان میدهد یک طرح چه اندازه میتواند موفق باشد. در صورت کلی که نگاه میکنیم میبینیم رتبهبندی معلمان پیشنهاد خوبی است. درواقع اتفاقی است که باعث میشود حقوق معلمان از 150هزار تومان تا 600هزار تومان افزایش داشته باشد و مشکلات معیشتی آنها حل شود. همانطور که میدانید ما در ارتش یا دانشگاه هم رتبهبندی داریم. مسلما کسی که سالها در ارتش بوده و امروز بهعنوان تیمسار شناخته میشود با کسی که تازه به ارتش پیوسته قابلمقایسه نیست. در دانشگاه هم اساتید مرحله به مرحله بهعنوان استاد دست پیدا میکنند. به همین دلیل ما موافق رتبهبندی هستیم و فکر میکنیم این یکی از کارهایی است که میتواند ارزش و شأن معلمان ما را بالاتر ببرد. اما در همین مسأله رتبهبندی، ما با یک دوگانگی روبهرو هستیم. اینکه اگر قرار باشد مبنای رتبهبندی معلمان مانند استادان دانشگاه، ارایه مقالات علمی و علماندوزی شخصی باشد، پس تکلیف دانشآموزان چه میشود؟ واقعیت این است که شرایط دانشآموز با دانشجو متفاوت است. به دست آوردن علم تا حدی روی دوش استاد است و دانشجو از یکجایی به بعد خود باید به تحقیق و پژوهش بپردازد. به همین دلیل هم استاد وقت بیشتری دارد برای اینکه روی دانشاندوزی خود متمرکز شود. اما دانشآموز در همه مراحل نیاز به دستگیری از معلم خود دارد. ما نگران هستیم که رتبهبندی معلمان، بهانهای باشد برای اینکه یک آموزگار تنها به ترفیع و بالارفتن رتبه خود فکر کند و از دانشآموزان خود غافل شود. به همین دلیل است که میگویم تا زمانیکه یک طرح با جزییات مطرح نشده، نمیتوان درباره آن بهطور جدی
اظهارنظر کرد.