شماره ۵۴۰ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۶ فروردين
صفحه را ببند
سبک زندگی تغییر کرده اما...

سیدمحمد غرضی  استاندار خوزستان در دوران جنگ

سوالی که تاکنون بارها و بارها مطرح‌شده و هربار به‌دلیلی به‌شکلی تازه‌تر طرح می‌شود، این است که جامعه ایرانی و اهالی آن نسبت به سرنوشت خود و جامعه پیرامونی‌اش چقدر توجه دارد؟ پاسخی که می‌توان به این سوال داد، با توجه به شواهد و فعالیت‌های صورت‌گرفته در طول تاریخ ایران، بی‌شک این است که حتی اگر موارد و شواهدی وجود داشته باشد که نشان از بی‌توجهی مردم به امور پیرامونی خود و دیگر اعضای جامعه داشته باشد، باز هم نمی‌توان نتیجه گرفت که ما جامعه بی‌تفاوتی داریم و نمی‌توانیم این گزاره را به تمام مردم و جامعه ایرانی تعمیم دهیم. باید گفت مردم ایران برخلاف چنین گزاره‌هایی، بسیار به سرنوشت خود و جامعه اطراف خود حساسند و نمونه‌های فراوانی وجود دارد که این بحث را اثبات می‌کند. من هیچ‌گاه یادم نمی‌رود که در جریانات مربوط به ملی شدن صنعت نفت، مردم چه نقشی ایفا کردند که حکایت از حساسیت فراوان آنها نسبت به سرنوشت خود دارد. پس از آن مسائل مربوط به کودتای 28 مرداد یا حتی قبل‌تر از آن جریان «مشروطه» هم اهمیت دادن به جامعه پیرامونی توسط مردم ایران را تأیید می‌کند.
شاید بسیاری، این موارد را مربوط به دنیای قدیم ایرانیان بدانند و در دوره جدید و مقطع کنونی، نمونه‌های فراوانی برای این بی‌توجهی به محیط اطراف بیاورند. این گروه حتی ارتباط سرد و ناسالم بین همسایگان را هم دلیل بر بی‌توجهی اجتماعی اعلام می‌کنند.
این را امروز بسیاری از ما می‌دانیم که برخلاف گذشته، همسایه‌های دیوار به دیوار یکدیگر را نمی‌شناسند و اگر یکی از آنها شبی، سکته کند یا به بیماری خاصی دچار شود یا حتی فوت کند، همسایه‌اش مطلع نمی‌شود. یا در خیابان مواردی دیده شده که اگر اتفاقی بیفتد کسی به دیگری کمک نمی‌کند؛ این موارد هست و بسیاری از ما آنها را دیده‌ایم اما برای هرکدامشان، توضیحی وجود دارد که شاید ربطی به بی‌توجهی افراد نسبت به جامعه پیرامونی و دیگر اعضای جامعه نداشته باشد. درباره همسایگان باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که در قدیم همسایه‌ها موارد مخفی از دیگری نداشتند و حتی اهالی یک محل، جزو یک خانواده بزرگتر با اهالی محل خود بودند و خود را متعلق به این خانواده می‌دانستند. ریش‌سفید و بزرگتری هم در محلات بود که از منظر «کدخدامنشی» موضوعات مربوط به این خانواده بزرگ را به‌صورتی حل می‌کرد. اما امروز خبری از این موضوعات و این نوع رفتارها نیست و افراد بیشتر تمایل دارند در پوسته‌ای که برای خود ساخته‌اند، زندگی کنند.
بخشی از این رفتارها مربوط به «سبک زندگی» است که عده‌ای برای خود برگزیده‌اند اما بخش مهم‌تر آن به دلیل موارد و مسائلی است که افراد به آن آلوده شده‌اند. ما گروهی در جامعه ایرانی داریم که به مرور زمان به این دلیل که مسئولیتی در گذشته (یا حال) داشته‌اند یا به رانت‌هایی دسترسی یافته‌اند، به ناگاه تغییرات بزرگی در زندگی‌شان نمایان شده است. افرادی هستند که تا دیروز خودرو پیکان قدیمی و معمولی تمام زندگی‌شان بوده اما در زمان کوتاهی ناگهان خودرو یک میلیاردی یا کمتر از آن در اختیار دارند و از روش‌هایی ناسالم به منابعی اقتصادی دست یافته‌اند. هرکدام از ما چنین وضعی داشته باشیم، به‌طور طبیعی نخواهیم گذاشت افراد به زندگی ما نزدیک شوند و خودمان را در شرایطی قرار نخواهیم داد که افراد وارد زندگی‌مان شوند و اطلاعاتی که بیشتر جنبه شخصی دارد را در اختیار داشته باشند.
این موضوع شاید برای افراد عادی که آلودگی هم ندارند مورد توجه باشد و آنها نیز اطلاعات زندگی خصوصی خود را در اختیار افراد قرار ندهند یا دوست نداشته باشند چنین اطلاعاتی در اختیار دیگران قرار گیرد اما افراد عادی حتی با طبقه‌بندی چنین اطلاعاتی، قادرند ارتباط مناسبی با جامعه پیرامون خود ایجاد کنند. به همین دلیل است افرادی که دچار نوعی از آلودگی هستند (اقتصادی یا هر نوع دیگر) گارد بسته‌ای در مقابل ارتباطات اجتماعی دارند و نسبت به آنچه اعلام شد، بی‌توجهی خود خواسته‌ای به‌کار می‌بندند بنابراین چنین مواردی را نمی‌توان به بی‌توجهی اجتماعی یا بی‌توجهی به سرنوشت جامعه ارتباط داد. در دوره کنونی موارد زیادی از حضور مردم در بزنگاه‌های اجتماعی وجود دارد که نشان‌دهنده اهمیت‌دادن مردم به سرنوشت جامعه خود است. من در زمان جنگ، استاندار خوزستان بودم و یادم نرفته که مردم چگونه در این زمینه فعالیت بدون چشمداشت انجام می‌دادند. چرا راه دوری برویم! مگر می‌توان از نقش مردم در 24 خرداد 1392 گذشت.

مردم به این دلیل که سرنوشت جامعه برایشان اهمیت داشت، درحالی‌که شواهد حاکی از بی‌توجهی آنها داشت، در صحنه حاضر شدند و نقش آفریدند. به هر روی آنچه اهمیت دارد این است که مردم ما نسبت به سرنوشت اجتماعی خود با توجه به شواهدی که وجود دارد، بی‌توجه نیستند بلکه برعکس در این زمینه فعال هستند، اگر می‌بینید در کوچه و خیابان زمانی که حادثه‌ای روی می‌دهد کسی حاضر نیست به دیگری کمک کند، این بی‌توجهی از سوی مردگان جامعه و از سوی افرادی است که بود و نبود آنها در جامعه ایرانی اثری ندارد. این افراد گروهی هستند که در دوزخی که خود ساخته‌اند، فرو خواهند رفت و حضور آنها در جامعه اثری
 نخواهد داشت.


تعداد بازدید :  284