زمانهايي پيش ميآيد كه نميتوانيم رفتار طرف مقابل را درك كنيم. در اين مواقع شايد بهترين كار اين باشد كه با طرف مقابل به گفتوگو بنشينيم تا علت رفتار و گفتارش را بهتر ارزيابي كنيم. و گاهياوقات دريغكردن فرصت حرفزدن با يكديگر، منجر به اتمام يك زندگي ميشود.
چندي پيش زن جواني به دادگاه خانواده مراجعه کرد و درخواست طلاق داد. وي درخصوص علت آن به قاضي گفت: آقاي قاضي شوهرم به من شک دارد و هرکاري ميکنم مرا بازخواست ميکند. هميشه از رفتارهايم ايراد ميگيرد و سر هر کاري از من توضيح ميخواهد.
زن جوان ادامه داد: کافي است يکبار به خانه زنگ بزند و تلفن اشغال باشد، تا شب از من سوال ميپرسد و سعي ميکند هرطور شده از من حرف بکشد که با کي صحبت ميکردم و چرا تلفن اشغال بود.
وي افزود: وقتي ميخواهم از خانه بيرون بروم هزار تا سوال ميپرسد، آنقدر که مرا از بيرون رفتن پشيمان ميکند. وقتي جايي هستم هزار بار با موبايلم تماس ميگيرد و هزار جور سوال ميپرسد يا وقتي با کسي صحبت ميکنم، کلي اشاره ميکند و اخمهايش تو هم ميرود که ميدانم بعدش بايد کلي با او دعوا کنم. براي همين ديگر از زندگي با او خسته شدم و تصميم بهجدايي گرفتم.