شماره ۵۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۵ فروردين
صفحه را ببند
تفسیر مثنوی- بخش ششم
وظایف اخلاقی در مثنوی مولوی

بخشعلی قنبری هیأت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران‌مرکز

در باب وظایف اخلاقی مطرح شده در دیوان مثنوی مولانا، چند نکته را باید در نظر گرفت. اول این‌که مولوی معتقد است  موضوعات اخلاقی، تنها جنبه طریقیت ندارند؛ بلکه جنبه موضوعیت نیز دارند. به این معنا که موضوعات اخلاقی یا تمام اعمال و وظایف یک عارف، تنها برای رسیدن به چیز دیگری نیست؛ بلکه این اعمال و وظایف، فی نفسه و ذاتا، مطلوب هستند. ضمن این‌که این اعمال اخلاقی، به تنهایی نمی‌توانند ما را به هدف اصلی‌مان برسانند، بلکه یکی از شروط دستیابی انسان به اهدافش این است که این اعمال را انجام بدهد. در عین حال، از نظرگاه مولانا، لطف خدا نیز باید وجود داشته باشد تا انسان بتواند به هدف برسد. لذا مولانا براساس دیدگاه‌های کلامی‌اش، عمل را مستقل نمی‌داند؛ بلکه هم نیت عمل و هم لطف خدا را نیز شرط می‌داند:
در طمع فایده دیگر نهد/ وآن مرادت از کسی دیگر دهد
این طمع دربسته در یک جای سخت/ که آيدم ميوه از آن عالي درخت
در این دو بیت مولوی می‌خواهد بگوید عملی که ما انجام می‌دهیم، مشروط است به این‌که نیت ما خوب باشد و به دنبال آن، لطف خدا نیز شامل حال ما بشود. نکته دیگری که لازم است در این زمینه مطرح شود، این است که زمانی‌که ما وظایف اخلاقی را بررسی می‌کنیم، تمام این وظایف، در 4 رابطه، قابل طرح است: رابطه انسان با خدا، انسان با خود، انسان با دیگران و انسان با طبیعت.
همه این 4 رابطه در وظایف اخلاقی مطرح شده در مثنوی، وجود دارند. به این معنا، یک انسان، در مقابل 4 موضوع، موظف به انجام کارهایی است. گرچه وظایف مربوط به این روابط، در 5 حوزه، قابل تحقق است؛ حوزه باور، روان (احساسات، عواطف و هیجانات)، اراده (خواستن‌ها و نخواستن‌ها)، گفتار و کردار. درباره هریک از این امور پنجگانه، دو دسته از مباحث را باید مطرح کنیم. یک دسته مربوط به معرفت‌شناسی این وظایف هستند و دسته دیگر، مربوط به وجودشناسی آنها. به این معنا که ما گاهی از زمینه‌ها، عوامل و مراتب و موانع وظایف اخلاقی سخن به میان می‌آوریم و گاهی نیز در باب کم و کیف این وظایف سخن می‌گوییم که اولی را وجودشناسی و دومی را معرفت‌شناسی می‌نامیم. بر این اساس، اگر بخواهیم به یک موضوع یا وظیفه اخلاقی بپردازیم، در حقیقت 4 ضربدر 5 ضربدر 2 مبحث وجود دارد. یعنی برای هر وظیفه اخلاقی، ما حداکثر مجبور به طرح 40 مبحث هستیم. گرچه این حداکثر است و ممکن است که برخی از آنها را مولوی، به‌طور کامل مطرح نکرده باشد. به‌طور مثال از روابط چهارگانه، به دو یا سه تای آنها پرداخته باشد و همین‌طور در مورد روابط پنجگانه یا مباحث مربوط به معرفت‌شناسی و وجودشناسی، این اعداد و ارقام ممکن است کم و زیاد شوند.
باید در نظر داشت که مولانا چون یک عارف است و وظایف اخلاقی را در دو ساحت بررسی می‌کند؛ یک ساحت، اخلاق حداقلی است و ساحت دوم، اخلاق حداکثری. در ساحت دوم، پای عرفان به میان می‌آید. به بیان دیگر، در آنجا، «وظیفه اخلاقی» به «وظیفه عرفانی» تصعید پیدا می‌کند و صعود می‌کند. به‌طور مثال درباره راستگویی که یک وظیفه اخلاقی است، می‌گوییم که یک انسان باید راستگو باشد. اما آن اندازه که برای اخلاق - از آن جهت که اخلاق است- کافی است، یعنی در مقابل دیگران، راست بگوید. اما یک عارف به این‌جا قناعت نمی‌کند. اگر چنین انسانی در درون خودش و در دل دروغ بگوید، ممکن است ما از لحاظ اخلاقی، خرده‌ای بر او نگیریم و نافی اخلاقی بودن او در نظر نگیریم (چراکه می‌توانیم بگوییم دروغگویی این فرد در دل خود، اثر منفی برای دیگران به وجود نیاورده است)، اما در عرفان این‌گونه نیست. چراکه دروغگویی درونی هم قابل پذیرش نیست. یعنی انسان عارف، در درون و در دل خود نیز باید صداقت داشته باشد. به اضافه اینکه، انسان سالک و عارف، زمانی که زبان به حقیقت و راستگویی می‌گشاید، جز دیگران، عنصری به نام «خدا» را نیز در نظر دارد. بنابراین، راستگویی او در ارتباط با میزان تقرب او به خدا، معنا پیدا می‌کند. این، عرفانی است؛ حتی فقهی هم نیست. چراکه فقها معتقدند اگر صورت عمل شما مشکلی نداشته باشد، از نظر فقهی مقبول است.

 


تعداد بازدید :  307