| عاطفه سرخوری| کارمند شرکت فیروز |
از ابتدا کمبینا بودم اما کمبیناییام در حالتی بود که میتوانستم با عینک از پس کارهایم برآیم. به دلیل علاقهام به ورزش به سمت «گلبال» ورزشی شبیه فوتبال که برای نابینایان طراحی شده است رفتم و در آن بسیار ترقی کردم و توانستم به عضویت تیمملی درآیم. تمرینهای تیمملی گلبال بسیار سنگین بود. گاهی وزنههای بسیار بزرگی را باید بالا میبردیم و همین تمرینات سخت هم باعث شد تا شبکیه چشمم پاره شود. 12 بار عملجراحی را تجربه کردم اما دید چشمانم کمتر و کمتر شد. پس از این اتفاق ورزش را کنار گذاشتم و از تیمملی هم کنارهگیری کردم. دوران بسیار سختی بود و بسیار افسرده شده بودم. از سویی هرگز از سوی تیمملی سراغی از من نگرفتند و بهراحتی مرا فراموش کردند. این درحالی بود که آسیب جدی برای چشمانم ایجاد شد، بهدلیل تمرینات سخت آنجا بود. بعد از آن شاید یکبار برای عضویت مجدد در تیمملی از من دعوت شد اما من بهدلیل برخوردهایی که پیش از این شده بود و کاهش تواناییهایم برای شرکت در تمرینهای سخت، این دعوت را نپذیرفتم. تا آنکه بهترین کار برای بهبود وضع زندگیام را در بهدست آوردن شغل دیدم. به این ترتیب در کانون معلولان عضو شدم و برای بهدست آوردن شغل اقدام کردم. یکماه هم نشد که کارخانه فیروز را به من معرفی کردند. سال 89 بود که کارم را در این کارخانه آغاز کرده و در بخش تولید و بستهبندی مشغول به فعالیت شدم. این کارخانه، فضای بسیار دوستداشتنی و صمیمیای دارد. افراد بهدلیل اینکه دارای شرایط یکسان هستند، یکدیگر را بهراحتی درک میکنند و به همین دلیل هم کار بسیار راحتتر میشود. مشکل دیگری که در این سالها همواره دشواریهای بسیاری را برای من و دیگرانی که مانند من هستند ایجاد کرده، همراهینکردن بهزیستی است. من عضو بهزیستی هستم اما تنها یک پرونده در آنجا دارم و هرگز حمایت لازم را از سوی آنها دریافت نکردهام. مستمری اندکی هم که به تعداد کمی از معلولان میدهد را نمیتوانم دریافت کنم چراکه این مستمری به معلولان شاغل تعلق نمیگیرد و ما تنها به این امیدیم که بهزیستی حمایتهای خود را از جامعه معلولان افزایش دهد. چراکه ما دارای مشکلات بسیاری هستیم که این مشکلات با مشکلات مالی و بیکاری دوچندان شدهاند. ما همواره با معضلات درمانی گستردهای هم روبهرو هستیم که تنها امیدواریم تا بهزیستی هرچه زودتر درصدد رفع این مشکلات برآید.