اردشیر گراوند جامعهشناس
بخشی از شاخصهای توانمندی و توسعه اجتماعی به حجم جمعیت کشورها برمیگردد؛ به عبارتی، افزایش جمعیت را میتوان از زیرساختهای توسعه اجتماعی و توانمندی جامعه عنوان کرد؛ کشور ما در شاخص حجم جمعیت در شرایط بسیار خوبی است؛ چون عمده جمعیت ما 15 تا 64 سال است. شاخص دیگر سطح سواد جامعه و میزان تحصیلات است که در این مورد هم جامعه ما وضع خوب یا مناسبی دارد. البته در بحث تحصیلات، کمیت آموزش و میزان دانشجویان و فارغالتحصیلان موردنظر است و تمرکزی بر کیفیت آموزش نمیشود. غیر از جمعیت و سطح تحصیلات جامعه، موضوع دیگری که در شاخصهای توسعه جای میگیرد، ویژگیهای اخلاقی و مفاهیم علوم انسانی است که بسیار مهم و حیاتی است. به بیان دیگر، در جامعه امروز ما افراد به لحاظ تحصیلات و سواد در سطح خوبی قرار گرفتهاند ولی لازمه قرارگرفتن در فرآیند توسعه این است که از نظر فکری و رویکردهای انسانی افراد آمادگی لازم را برای توسعه اجتماعی در خود ایجاد کنند. درواقع یکی از مهمترین شاخصهای توانمندی جامعه، توسعه فکری و نظری جامعه است. به اصطلاح، یکی از گیروگرفتاریهای مهم ما همین است که جامعه از منظر رویکردهای انسانی آماده توانمندسازی نشده و رویکردهای انسانی در فرآیند توسعه اجتماعی به خوبی در جامعه درک نشده است. نکته بعدی در بحث توانمندی، موضوع تصمیمسازی سیاسی است. ما در حوزه تصمیمگیریهای سیاسی مشکل داریم و میتوان گفت، یکی از شاخصهای کلان در کشور ما همین تصمیمسازیهای سیاسی است که بر حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی در داخل و نسبت به جوامع دیگر تاثیرگذار خواهد بود. منافع ملی و اولویتهای اصلی زندگی مردم ازجمله چیزهایی است که بسیار متاثر از تصمیمگیریها و فشارهای سیاسی گروههای داخلی و در برخی موارد عوامل خارجی قرار میگیرد.
بحث مهم دیگری که در توانمندی جامعه مهم است، بحثسلامت در جامعه است. سلامت به معنای تندرستی جسمی نیست بلکه منظور سلامت اداری و قانونی است. جامعهای قانونمند و دور از فساد و تخطی از قانون میتواند در توسعهیافتگی موفق باشد. در جامعه ما نیز مبارزه با فسادهای مالی و اداری و اجرای درست قانون برای همه افراد جامعه میتواند در حرکت به سوی توانمندی محسوب شود.
در میان شاخصهای متعدد و متکثر توانمندی که هرکدام به نوع خود ارزشمند و قابل بررسی است، بحث منابع مالی و اختصاص اعتبارات عمرانی است که باید با توجه به حجم جمعیت بهویژه قشر متوسط و ضعیف جامعه صورت گیرد تا قدرت پولی و وضع اقتصادی جامعه به ثبات نسبی نزدیک شود که ما در این موضوع هم دچار نوسانات هستیم. در فرآیند توسعه و توانمندی جامعه، قشر متوسط باید از پایداری نسبی برخوردار شوند و تا جایی که امکان دارد از آسیبپذیری این قشر کاسته شود و با شرایط متفاوت و تحولات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، خیلی بالاوپایین نشوند؛ با این حال چیزی که امروز در جامعه ما دیده میشود، این است که قشر متوسط از استقلال برخوردار نیستند و بسیار وابسته به تغییرات سیاسی و فرهنگی هستند و در معرض آسیبهای مختلف قرار دارند.
نکته مهم دیگر، بحث توانمندیهای منابع زمینی است؛ ما بهلحاظ ظرفیتهای زیرزمینی و منابع طبیعی زمینه توانمندی را داریم که روی بهرهبرداری صحیح و استفاده بهینه از این منابع متمرکز شویم و موارد دیگر مثل تحصیلات و نیروی انسانی کارآمد را به آن بیفزاییم میتوان گفت آمادگی توسعه اقتصادی و اجتماعی را ایجاد کردهایم.
من فکر میکنم دو تعامل بسیار مهم در این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ اول فراهمسازی زمینههای سیاسی توسعه که به همان تصمیمگیریها و تصمیمسازیها در جهت منافع ملی مردم بازمیگردد و دیگری فراهمکردن زمینههای اخلاقی و عاطفی مردم برای توسعه است. برای مثال، تا زمانی که واژه پولداری، سودجویی و دارا بودن در یک جامعهای نکوهیده است، تصمیمسازی سیاسی به تنهایی کاری از پیش نمیبرد.
مردم باید از لحاظ فکری بپذیرند که دارایی خوب است؛ چه دارایی فکری، چه دارایی، عاطفی و حتی دارایی مالی. این موضوع خیلی جدی است که از لحاظ فکری به مردم ثابت شود که دارایی البته از نوع مشروعش خوب است و نکوهیده نیست. اگر بتوانیم ملت را آماده کنیم که داراییهای درست و مشروع یک جامعه برای افراد ارزشمند است، میتوانیم بهطور طبیعی فضای عمومی جامعه را نسبت به دارایی تغییر دهیم. از طرف دیگر هم اگر دولت، حکومت و سیاسیون عزم جدی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی داشته باشند، میتوان گفت بسیار موثر و کمکرسان است. در ایران زمینههای اصلی توسعه و توانمندی نسبتا وجود دارد که ایجاد فضای عمومی مثبت و تمرکز بر دیگر شاخصهای توسعه میتواند در مسیر توانمندی موثر
واقع شود.