احمدرضا دالوند
هوشیاری در مورد مرگ، پدیدهای روانشناسی است که تا مدتها تصور میشد، جانداران دیگر غیر از انسان متوجه لحظات پایانی عمر خود و همنوعان خود نمیشوند و طبیعتا عکسالعمل خاصی در این لحظات از خود بروز نمیدهند.
اما تحقیقاتی وجود دارد که نشان میدهد «مرگ آگاهی» در جانوران دیگر نیز وجود دارد و با مطالعه دقیق رفتار آنها میتوان نتیجه گرفت که لحظات پایان عمر حیوانات برای خودشان و اطرافیانشان قابل درک است. قوها پرندگان زیبا و از مخلوقات خارقالعاده خداوند هستند که به سبب «تکهمسری» * در طول عمر به نماد عشق و وفاداری در بسیاری از فرهنگها تبدیل شدهاند. در افسانههای قدیمی آمده که قوی گنگ در طول عمر هیچ صدایی تولید نمیکند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشهای دنج پناه برده و آوازی زیبا و حزین به عنوان اختتامیه عمر عاشقانه خود میخواند که با اتمام آواز، جانش را از دست میدهد. در اسطورههای قدیمی ذکر شده که قو در لحظات مرگ به محل اولین جفتگیری خود مراجعت کرده و آواز سر میدهد. اصطلاح «آواز قو» به معنی آخرین کار باشکوه یک فرد یا یک مجموعه برگرفته از همین افسانههاست.
هنوز کسی به درستی نمیداند که آیا قوها واقعا آخرین لحظههای زندگی خود را تشخیص میدهند یا خیر اما افسانهها و تعاریف نمادینی در مورد این جانداران زیبا همچنان در فرهنگهای مختلف پابرجاست. در میان جانوران، شامپانزهها، فیلها و دلفینها نیز به تکهمسری شناخته میشوند اما، آواز قو بر عامل عشق و وفاداری این پرنده، سایهای از نوعی ملودرام گنگ مربوط به دنیای بهایم انداخته که برای روح حساس انسانهایی که مظاهر خلقت را با نگاهی شاعرانه و شهودی مینگرند، بسیار فکربرانگیز و تکاندهنده است. از اینرو، در داستانها و افسانههای سراسر ملل جایگاه ویژهای دارند و از گذشتههای دور از این پرنده در ادبیات و هنر جهان، به نیکی یاد شده و رنگ سفید پرهایش نشانهای از معصومیت و پاکی آن به شمار میآمده است. چنانچه در نمادشناسی، قو مظهر و نشانه عشق و وقار محسوب میشود.:
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد, آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد...
Monogamy*