شماره ۵۳۷ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۳ فروردين
صفحه را ببند
مدرسه در دست بچه‌ها و نمایش خشونت

اسما   روانخواه پژوهشگر ا  جتماعی

قتل خیابان ایتالیا! کافی است همین سه کلمه را در اینترنت جست‌وجو کنیم تا با انواع روایت‌ها و تفسیر‌هایی که طی چند روز گذشته این اتفاق را پوشش داده‌اند، مواجه شویم. قتل‌های خانوادگی، آن هم در ایران موضوع جدیدی نیست و این بار این قاتل پسر 25ساله‌ای است که به‌خاطر تماشای تلویزیون خواهر و پدر خود را می‌کشد. در این رابطه پژوهشگران علل متعددی را شناسایی کرده‌اند؛ بیکاری، اعتیاد، فقر و... ازجمله مواردی است که رد پای آن را در هر قتل و خشونتی می‌توان دید. اما شاید بتوان به این موضوع از منظری دیگر نگاه کرد. چند قدمی به عقب برگردیم و ببینیم چه چیزهایی را به افراد منتقل کرده‌ایم که حالا به راحتی از کوره در می‌روند و از اعمال خشونت ابایی ندارند. کجا باید آموزشی صحیح به آنها داده می‌شده تا آستانه تحملشان بالا رود و حرف‌های مخالف با نظرشان را هم پذیرا باشند؛ و این آموزش از آنها دریغ شده؟ بیایید موضوع را با نگاهی به یک مستند بررسی کنیم. مستندی که شاید با اندکی تأمل، بخشی از غفلت جامعه را به ما نشان می‌دهد.
فیلم «مدرسه در دست بچه‌ها»؛ ساخته ارد زند است. موضوع فیلم به مدیریت دو روزه مدرسه و سپردن آن به دست بچه‌ها با مکانیسم رأی‌گیری می‌پردازد. یعنی دانش‌آموزان مدرسه داوطلب اجرای یک نقش متداول در مدرسه اعم از مدیر، معاون، دبیر و سرایدار شده و توسط دیگران به رأی گذاشته می‌شوند. داوطلبان منتخب باید دو روز مدرسه را اداره کنند. آنان در این نقش تازه‌ای که برعهده گرفته‌اند وارد چالش‌های جدیدی می‌شوند و سعی می‌کنند راه‌حل آنها را از تجربیات و آموخته‌های خویش بیابند. اما چیزی که آموخته‌اند بیشتر خشونت‌های کلامی است چیزی که در واژگان و ادبیات و طرز برخورد با دانش‌آموزان همسن و‌ سال خود بازنمایی می‌شود. یعنی دقیقا رفتاری را برای کنترل و مدیریت اوضاع بازتولید می‌کنند که در مدرسه از کارکنان آن آموخته‌اند و به عبارتی با آنان به همان شیوه رفتار و برخورد شده است.
در قسمتی از این فیلم دانش‌آموزان منتخب با سایر دانش‌آموزان دچار چالش می‌شوند و ماجرا این‌جاست که برخوردهای این دانش‌آموزان با دانش‌آموزان خاطی شبیه اولیای مدرسه است؛ اخراج، برخوردهای خشن، کسر نمره انضباط و بدین ترتیب چرخه خشونت را کامل می‌کنند و درنهایت مدرسه روی خوش آرامش را نمی‌بیند و عملا این طرح شکست می‌خورد. زیرا دانش‌آموزان خاطی سلطه دانش‌آموزان کاندیدا را نمی‌پذیرند و طغیان می‌کنند. در یک صحنه دانش‌آموزانی که از کلاس درس به دلیل شیطنت اخراج می‌شوند دو برابر تعداد دانش‌آموزانی هستند که در کلاس می‌مانند یا وقتی در شورای دبیران افراد دور هم جمع می‌شوند تا شیوه‌های مدیریت و کنترل مسائل را بررسی کنند، روش‌های برخوردشان را که طرح می‌کنند همان چیزی است که آموخته و در خود درونی کرده‌اند. البته بخشی را که دقیقا مانند بزرگترها اجرا می‌کنند و به خوبی از پس آن برمی‌آیند پذیرایی آخر جلسه با ساندویچ و نوشابه است که به خیر می‌گذرد!
در این ساختار دیکته شده به دانش‌آموزان گویی معلم جز نقش تهدید و ارعاب چیزی ندارد و تدریس و آموزش درسی را در یک کلیت پیچیده با خشونت به دانش‌آموزان می‌آموزد و به دلیل حضور ساختارهای خشن و برخوردهای از بالا به پایین، آنچه آموخته شده و درونی می‌شود تنها شیوه‌های اعمال خشونت است و دانش‌آموزان در آن نقش، بیشتر در شکل یک تربیت‌کننده سلطه‌گر ظاهر می‌شوند و سعی می‌کنند با توسل به آن روش‌ها، دانش‌آموزان دیگر را تحت سلطه تربیتی خویش بگیرند.
مستند مدرسه در دست بچه‌ها، سوالات فراوانی را به ذهن مخاطب وارد می‌کند. چرا بچه‌ها با همکاری هم مدرسه را مدیریت نکردند؟ چرا در مقابل هر نظر مخالفی به سرعت واکنش نشان دادند؟ چرا به محض این‌که در نقش مدیر و معاون وارد شدند احساس کردند موقعیت برتری دارند و هر حرف و هر عملشان درست است؟ چرا تحمل گفت‌وگو کردن را نداشتند؟ چرا خشونت و تنبیه را بدون تعلل اعمال می‌کردند؟ چرا دانش‌آموزان ما در مدرسه مشارکت و همکاری را یاد نمی‌گیرند و چرا دانش‌آموزان ما در مدرسه پذیرای نظرات مختلف نیستند؟ مدرسه کجای جامعه‌پذیری صحیح نیرو‌های اجتماع ایستاده است؟
این مستند تنها نمونه‌ای بود برای بیان این مطلب که ما سال‌های بسیاری را به آموزش خشونت، تنبیه و رقابت بر سر نمره و تقسیم دانش‌آموزان به دانش‌آموز خوب و دانش‌آموز بد، می‌گذرانیم. امروزه، جامعه‌ای خشونت‌زده نیز فرآیندهایی را بر نسل جوان و نوجوان تحمیل می‌کند. ریشه‌های خشونت‌های اعمال شده اخیر که منجر به قتل شده را نه‌تنها در نهاد خانواده، که در جامعه، مدرسه و حتی رسانه باید پی گرفت.


تعداد بازدید :  334