حمیدرضا طهماسبی پور روزنامه نگار
این روزها بیشتر از همه تیمها، نام پرسپولیس شنیده میشود؛ شنیده میشود چون حاشیههایش زیاد است و به اندازه تمام تیمهای لیگ برتر ایران جنجالساز بوده است. 3 مربی در یک فصل به خود دیده است و مدیرعاملهایش نیز همهنوع هیاهو داشتهاند اما موضوع کمتر پرداخته شده این روزها، نتایج یا حاشیههای عیان این تیم نیست. ناگفتههایی است که شاید هواداران گوش شنیدن یا علاقه پیگیری آن را ندارند. اینکه بهواقع هزینههای اضافی که این ایام برای این تیم میشود و همه را راضی میکند، از کجا میآید؟
شاید هر هوادار مشتاق موفقیتهای پرسپولیس به این پرسش بیاعتنایی کند و اندکی هم از اینکه به حامی یکتنه این سالهای پرسپولیس خدشهای وارد شود، مکدر شود اما این موضوع واقعیت این پرسش را تغییر نمیدهد که چرا یک فرد باید این میزان برای یک تیم هزینه کند، بیآنکه نفعی داشته باشد.
چه کسی بلیتها را خرید؟
فرد مورد نظر کسی است که با شرکت استیلآذین شناخته میشود و تیمداریهای او درفوتبال ایران هیچگاه به نتیجه مطلوبی نرسیده اما همیشه در این مسیر ثابت قدم بوده است. او برای شهرت در فوتبال از هیچ اقدامی فروگذار نیست و برای محبوبیت در سکوها حاضر است بلیتهای یک استادیوم را قبل از دیدار با النصر عربستان بخرد تا خود را به این تیم نزدیکتر از قبل کند. بحث حسین هدایتی متولد 1342 محله دولاب تهران است. فردی که حالا با موافقت دولتیها به هیأتمدیره تیم پرسپولیس نزدیکتر از قبل شده است و با دلارهای خود توانسته برانکو ایوانکوویچ را روی نیمکت بحرانزده قرمزهای پایتخت بنشاند(یکمیلیون و 800هزار دلار برای قرارداد برانکو و دستیارانش و 450میلیون تومان مالیات عقبافتاده) او حتی حاضر شده بدون هیچ رسید و نفعی(در این مقطع)، برای تیمی خرج کند که بهزودی به بخش خصوصی واگذار خواهد شد و مشخص نیست چه سرنوشتی مقابل آن است. هر چند که او بارها اعتراف کرده که چهره ورزشی نیست اما تأکید دارد که به ورزش آمده، چون عشق و ارادت به جامعهاش داشته است! او مدعی است که فعالیت مالی ورزشیاش وقتی باعث شادی جوانها شده، لبخندی بر لبهایش مینشاند و همین برای او احساس غرور میسازد.
به خاطر هواداران
هدایتی خود را از طبقه متوسطی میداند که پدر کارخانهدار داشته است؛ بارها هم دلیل این کارهای خاصش در فوتبال را عشق و علاقه به هواداران دانسته و معتقد است در این ماجرا نفعی جز شاد کردن دل جوانان ندارد اما آیا تمام این ماجرا همین است و هر ثروتمندی حاضر به این کار است؟ هر چند که باید به مالکیت خصوصی احترام گذاشت و نپرسید که برای چه او چوبش را در این راه خرج میکند اما فارغ از این پرسشهای تکراری، این مسأله جلب توجه میکند که این ثروت که به این سادگی در فوتبال خرج میشود از کجا آمده است و برای چه خرج میشود؟ برای این پرسش نباید قضاوتی داشت و تنها باید روایت مستند حسین هدایتی را خواند تا به خطا نرویم. او بارها برای بیوگرافی مالی خود و چگونگی ثروتمند شدنش توضیح داده است و همیشه هم یک روایت داشته است.
از کجا آورده است؟
هدایتی منشا ثروتش را در خرید مغازهای میداند که از سوی پدرش در سن 15 سالگی به او هدیه شده است. بهسال 1358 اشاره دارد که تازه کلاس اول هنرستان بوده. هدایتی معتقد است که هیچ رانت و مشکلی در ثروتش نبوده و 35سال کار او را به اینجا رسانده و هر چه دارد از خرید ملکهایی بوده است که به ناگاه گران شده است. او چندین بار گفته است که برای همان مغازه، 13هزار تومان سرمایه گذاشته و دو دستگاه پرس خریده و با آن واشر و لولای کابینت ساخته است. بعد آن کار تولید تزیینات پرده او را تقویت کرده تا بتواند 11هزار متر سوله در شهرک صنعتی علیآباد بخرد. آقای ثروتمند داستان ما، 3 ماه درس طلبگی را هم تلمذ کرده و در همان ایام هم با بنز سر کلاس میرفته است! او کسوت پاسداری را هم تجربه کرده و در این خصوص میگوید که با 2500 تومان عیدی دوران سپاه سکه میخریده تا برکت زندگیاش باشد. میگوید که 25سال است درباره او و ثروتش صحبتهایی هست و فرقی هم نمیکند؛ در دولتهای سازندگی،اصلاحات و مهرورزی و حتی دولت اعتدال این رویه بوده است.
علایق آقای ثروتمند
حوزه علاقمندیهای این مرد ثروتمند هم جالب توجه است و نکته مهمش این است که در این بخش، فوتبال دیدن و پیگیری این ورزش آنچنان برجسته و عیان دیده نمیشود اما در عین حال ناگفته نماند که او، خود را علاقمند به این حوزه میداند و میگوید که هر شب حدود ساعت 30: 12 میخوابد و صبحها ساعت 6 بیدار و بعد از نماز صبح و مطالعه، عازم دفتر کارش میشود. به مطالعه اقتصادی و مذهبی علاقمند است و روزنامهها را هم بعد از ساعت 8 صبح که در حیاط خانهاش قدم زد و با فرزندانش صحبت کرد در محل کارش مطالعه میکند. 2 فرزند او درحال تحصیل هستند و 2 فرزند دیگرش هم در فعالیتهای اقتصادی به او کمک میکنند. مهمترین آرزوی زندگیاش این است که سفری با نشاط که شور و هیجان داشته باشد را انجام دهد. حضورش در بخش اقتصادی را با تولید ثروت، مفید و مترادف میداند و فعالیتش در امور خیر، هنر، مدرسهسازی و ورزش را برای احساس غرور، گرفتن انرژی مثبت از مردم، و گاهی تفریح و هیجان معنی میکند.
تعریف عابر بانک فوتبال از فوتبال
حالا بعد از حدود 10 سالی که به فوتبال و ورزش ایران ورود کرده است، دیگر میتوان او را یک چهره ورزشی دانست که در این حوزه خبره است. هر چند که او به ناگاه به این عرصه آمد اما همه او را با مالکیت باشگاه استیلآذین، ملوان بندرانزلی و البته حمایتهای خاصش از باشگاه پرسپولیس میشناسند. تعریف او از فوتبال ایران هم شنیدنی است. او فوتبال ایرانی را سراپا شور و هیجان اما خالی از منطق و عقلانیت میداند و متاسف است که او را با عنوانی چون «عابربانک» بهخاطر میآورند؛ زیرا باور دارد که پولش را از روی قلبش بخشیده و خیرش به مردم و جامعه رسیده است.
رد بدهکاریهای بانکی و شائبه رانت
حسین هدایتی درخصوص خبرهایی که گاهی از بدهیهای کلان او به شبکه بانکی منتشر میشود هم میگوید که ازسال 86 هیچ وام و تسهیلاتی نگرفته و کل بدهیهای بانکی او زیر 100میلیارد تومان است. به دفتر کار 40میلیارد تومانی خود در اقدسیه اشاره دارد که برای یک وام 4.6میلیارد تومانی در رهن بانک پارسیان است و به کارخانه کاشان خود اشاره میکند که بالای 500میلیارد تومان ارزش دارد. با عمری5 دههای، 35سال کاسبی را رمز ثروتمندیاش میداند و باور کردن این صحبتها را برای خیلیها آسان نمیداند. زیرا معتقد است با تورم املاکش که کم هم نبوده، به یک باره گران شده و این اسمش رانتخواری نیست. بارها گفته است که کار خلافی انجام نداده و نامش در هیچ لیست بدهی و فسادی نیامده است و تنها جرمش خرید ملک بوده است. به شایعات خروج سرمایههایش از ایران هم اشاره دارد و میگوید که خارج از ایران سرمایهگذاری نکرده و برجسازی در دوبی را دروغ میداند و تیمداری در کشورهای انگلیس، یونان، ترکیه و جمهوری چک را که حتی برایشان پای میز مذاکره هم نشسته را دلیل توصیه مراجع نظارتی رد کرده است. او از خیلیها طلبکار است و میگوید: «چون از کنار من به منفعت مالی نرسیدهاند، اینچنین علیه من موضعگیری میکنند.» سابقه فوتبالی او با همه این حاشیهها و داستانها، حالا به مراحل تازهای نزدیک شده است.
میوه درخت 10 ساله
قضاوتی نمیتوان درخصوص مالکیت خصوصی او داشت اما میتوان این نکته را گفت که بعد از یک دهه خرجهای میلیاردی او در فوتبال، حالا او بیش از هر زمان دیگری به تیم پرسپولیس نزدیک شده است و آنطور که امیر رضا خادم اعلام کرده است او را میتوان عضو هیأتمدیره این تیم دانست. تیمی که گفته میشود تنها خریدار احتمالی آن در مزایده بعدی حسین هدایتی است. این روزها او بالاتر از قبل محبوب است و کارش تا جایی پیش رفته که برای دست گرفتن مدیریت این باشگاه بحرانزده از او درخواست و کمپین هم زده میشود تا او به این تیم بیاید. او که حدود 10سال به قرمزها کمک کرده حالا به همان چیزی میرسد که خیلیها خواستارش هستند.
شاید این نکته قابل اثبات نباشد که او برای رسیدن به جایگاه اول پرسپولیس تلاشهای زیادی داشته است اما میتوان گفت که حالا در مسیری است که هر ثروتمندی نمیتواند باشد. پول، شهرت و حالا محبوبیت. محبوبیتی که هر انسان سلیمی آن را میپسندد و جویای آن است. باشد تا آینده بگوید ماجرای فوتبال و هدایتی با قرمزها به کجا ختم میشود. قرمزی که سرخی ندارد و مدیران و هوادارانش با ثروت میخواهند آن را احیا کنند.