اختلافات ایران و ترکیه جدی و ارتباط با ترکیه اردوغان بسیار مشکل است. شک نکنید! اما بهای مدیریت این اختلافات چیست؟ بیایید موضوع را از زاویه ایران ببینیم. به فرض لغو سفر رئیسجمهوری ترکیه به تهران چه اتفاقی رخ میداد؟ گمانهزنی سخت است. اما میتوان تصور کرد پس از موفقیت مذاکرات سوییس، مطمئنا لغو سفر نهتنها فرصت یک دیپلماسی ولو چالشی را از تهران میگرفت بلکه به سرمایهای گران و هنگفت در دست مخالفان دیپلماسی رئیسجمهوری روحانی و وزیر خارجهاش در داخل و در خارج برای حمله به آنها تبدیل میشد. ثبت یک نمره منفی بزرگ در کارنامه سیاست خارجی جدید ایران از موضوع سفر اردوغان برای مخالفان مهمتر بود. ظاهرا رئیسجمهوری و مسئولان سیاست خارجی ایران با تأکید بر انجام این سفر و تسلیم نشدن در مقابل مخالفان حرفهای به دنبال اثبات این نکته بودند «که صرف وجود اختلافات و اظهارنظرها دلیلی بر تعطیلی دیپلماسی نیست. مخالفان روشن کنند پس دیپلماسی برای چیست؟» به همین دلیل فکر میکنم شرایط اعتماد به سیاست خارجی رئیسجمهوری ایران و متد وزیرخارجهاش از جولای 2013 یعنی زمان به قدرت رسيدن او کماکان به قوت خود باقی است. بیشتر به دلیل پایبندی به آنچه روحانی به رأیدهندگان ایرانی و جامعه بینالمللی از همان ابتدا وعده داد، «حل پرونده اتمی ایران، حل مشکلات با همسایگان و تعامل با جامعه جهانی. نکاتی که روحانی هفته گذشته صراحتا و مجددا بر آنها تأکید کرد».
اما نکتهای که شاید چندان قابل دفاع نباشد اما تا حدی قابلدرک، عدم توازنی بود که از همان ابتدا در پیگیری این 3هدف صورت گرفت. درواقع انتقال بخش عظیمی از ظرفیت سیاست خارجی ایران به طرف پرونده هستهای، عملا به قیمت کمتوجهی به بخشهای دوم و سوم منجر شد. این درحالی بود که حضور ظریف که اکنون به معمار سیاست خارجی نوین ایران مشهور شده، این انتظار را در محافل بینالمللی به وجود آورده بود که ایران اگر نه در حد استانداردهای پرونده اتمی اما با عیاری پایینتر، خصوصا در روابط منطقهای و ارتباط با همسایگان که در زمان محمود احمدینژاد همچون پرونده اتمی دچار صدمات حیرتآوری شد، موضوع را جدیتر پیگیری خواهد کرد. نه صرفا به اعتبار اهمیت همسایه بودن آنها بلکه بیشتر به این دلیل که این کشورها تأثیری شگرف بر هرگونه فرآیند بخش اول
داشته و دارند.
اکنون با آرامشی نسبی در فضای طوفانزده پرونده اتمی و عمدتا تحتتأثیر تحولات یمن نشانههایی از تحرک دیپلماسی ایران در منطقه مشاهده میشود که جدای از نوع نگاه رئیسجمهوری روحانی، شانس بزرگ حضور ظریف در وزارت خارجه ایران به این امیدواری بینالمللی دامن زده که باد به بادبان کشتی دیپلماسی منطقهای ایران درحال وزیدن است. به نظر میرسد، تیم سیاست خارجی ایران پس از یک نبرد دیپلماتیک 18 ماهه با قدرتهای جهانی، وارد فاز دیپلماسی منطقهای خود شده و دلیلی نمیبیند توانش را در این عرصه بهکار نگیرد. نه فقط به خاطر یک ضرورت استراتژیک، بلکه به این علت که برخورد و تعامل با همسایگان سختتر از تفاهم با قدرتهای جهانی نیست. در این میان روحانی و ظریف تاکنون نشان دادهاند احساسات و هیجانات برای آنها جایگاهی ندارد. دو اتفاق مهم دیپلماتیکی هفته گذشته سفر رئیسجمهوری ترکیه به تهران و سفر ظریف به عمان و پاکستان که مستقیما با تحولات یمن ارتباط داشت حکایت از همین واقعبینی ملموس در سیاست خارجی آنها دارد. این موضوع چندان جای انکار ندارد که تهران و آنکارا در بسیاری از مسائل منطقهای خصوصا عراق، سوریه و به تازگی یمن اختلافنظر دارند. اما هرگاه متوجه شویم که اختلافنظرهای دو کشور صرفا مربوط و محدود به خود آنها نیست و ضرورتا به طیف وسیعی از کشورهای همسایه ایران مربوط میشود، آنگاه درک بهتری از تحولات هفته گذشته در برابرمان فرار خواهد گرفت. واقعبینی و عملگرایی در دیپلماسی چندان هم شیرین نیست اما باید آنها را قبول کرد. موضوعی که به نظر میرسد به محور دیپلماسی ایران تبدیل شده است و این مهمترین دلیل اعتماد داشتن به روحانی و سیاست خارجی اوست. محافل دیپلماتیک و خبری ترک گفتهاند، ساعاتی قبل از پرواز اردوغان به تهران، وی با محمد بن نایف، جانشین ولیعهد و وزیر کشور عربستان که بهگونهای غیرمترقبه وارد آنکارا شده بود، ملاقات کرده است. چنین سفری اهمیت حضور اردوغان در تهران را بیشتر نشان میدهد. یک مقام وزارتخارجه قطر مشروط به عدم افشای نامش میگوید: «فکر میکنم ریاض بهدنبال راهحلی برای خروج از این بحران است. توافق سوییس آنها را شگفتزده کرد. استقبال محتاط کابینه شاهسلمان از توافق سوییس کماهمیت نیست و سفر اردوغان به تهران هم بیشک تحتتأثیر همین توافق صورت گرفت. ایرانیها تا حالا بازی را بردهاند».