این روزها هر جا بنشینید مشکلات ایجاد شده برای دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده و شادی پس از گل مهدی طارمی پس از گل زدن به نماینده فوتبال عربستان و برگرداندن هواپیماهای ایرانی حامل حجاج از عربستان نقل محافل است. موضوع یمن هم که دگر نگویید و نپرسید. گفتیم بگردیم ببینیم دلیل این همه مشکل و عداوت عربستانیها با ما چیست. همه تفالی میزنند به دیوان حافظ. ما تفال زدیم به گلستان
شیخ اجل سعدی شیرازی که شوخ طبعی و رندیاش شهره است. آمد: هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی. گفت: خطایی معلوم نکردم ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند. ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند. پس قول حکما را به کار بستم که گفتهاند:
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم
وگر با چنو صد برآیی به جنگ
نبینی که چون گریه عاجز شود
برآرد به چنگال چشم پلنگ
از آن مار بر پای راعی زند
که ترسد سرش را بکوبد به سنگ
این است که این بندگان خدا وقتی دیدند توافق در راه است و هاپولی تمام و بساط خود ژاندارم پنداریشان در منطقه بر باد رفته، ترس آمد سراغشان و مثل هرمز گفتند دست پیش بگیریم که پس نیفتیم.
تفسیر یک استاد روابط بینالملل در حوزه خاورمیانه: گدا را که رو میدهی... صاحبخانه میشود.
پیشبینی صاحب یک فستفود برای آلسعود: لقمه بزرگ گلو را پاره میکند
پرسش بنیادین یک دامدار از دامدار سعودی: نکند از بیعرضگی سگمان است که شغال توی کاهدان بچه میگذارد؟
پاسخ یک منتقد ادبی به یاوهبافیهای مقامات عربستان: چون قافیه تنگآید... شاعر به جفنگ آید
پیشبینی مجدد یک فعال در حوزه بورس: اخوی عربستانی، این سبو گر نشکند... امروز فردا بشکند
نصیحت عبید زاکانی به همسایه جنوبی: این حیلت روباه را به کار بگیر همسایه! «روباه را پرسیدند که در گریز از سگ چند حیلت دانی؟ گفت: از صد افزون است و نکوتر از همه آنکه من و او یکدیگر را نبینیم!»
نظر شادروان پرویز شاپور در این خصوص: «سگی که خوابیده پارس میکند، صاحبش را یک شبه ورشکست میکند.» بیچاره صاحبت ای دوست اعرابی
لسان الغیب حافظ شیرازی درخصوص عرض اندامهای تازه عربستان میفرماید: یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
روایت ملانصرالدین: ملانصرالدین به بالین مریضی رفت تا حال و احوالی از او بپرسد. مریض در جواب ملا که از حالش پرسیده بود، گفت: تب شدیدی داشتم و گردنم نیز سخت به درد آمده است. ولی خدا را شکر که تب دو روز است شکسته اما گردنم هنوز درد میکند. ملا فکری کرد و گفت: غصه نخور. من دعا میکنم آن هم تا دو روز دیگر بشکند. به قول شادروان عمران صلاحی حالا حکایت ماست. ما که ملانصرالدین هستیم. حکومت عربستان در این داستان کیست؟
گفتم عمران صلاحی دیدم روا نیست از او روایتی نیاورم و مطلب امروز را با اثری از او جمع نکنم. خدابیامرز صلاحی نوشته بود: یک مار عظیمالجثه هنگام بلعیدن یک تمساح ترکید.
نتیجه اخلاقی: 1- آدم باید به اندازه دهانش لقمه بردارد. 2- آدم باید سایز خود را بداند 3- آدم نباید
گز نکرده، پاره کند.