شماره ۵۳۶ | ۱۳۹۴ شنبه ۲۲ فروردين
صفحه را ببند
چند برداشت آزاد از تجاوز و سربريدن
حركت داوطلبانه براي نفي خشونت رسانه اي

اول:    
تیم فوتبال پرسپولیس در حضور 100‌هزار تماشاگر ورزشگاه آزادی توانست تیم النصر عربستان را با شکست بدرقه کند. تک‌گل این دیدار را مهدی طارمی با یک ضربه چیپ از روی نقطه پنالتی وارد دروازه النصر کرد. بازیکنان النصر عربستان در این دیدار با لباسی شبیه به لباس نظامیان بازی کردند. اما نکته جالب توجه خوشحالی پس از گل طارمی بود که وی 4 بار با کشیدن دست خود به زیر گردنش به علامت سر بریدن، به نوعی خوشحالی گل بازیکنان النصر عربستان را در دیدار رفت تلافی کرد.
دوم:    
مهدی طارمی پس از پایان بازی در اینستاگرامش نوشت: هی فلانی! اگه تو پلیسی ما پرسپولیسیم و پس از آن بود که کاربران عربستانی به صفحه وی حمله کردند. کاربران عربی اینستاگرام به سبک برخی کاربران وطنی در این‌جور مواقع، آدرس پیج مهدی طارمی را پیدا کردند و در کامنت‌های فراوانی با الفاظ رکیک نسبت به این حرکت طارمی، اعتراض خود را نشان دادند.
سوم:    
يك منتقد ورزشي مي‌نويسد: موضوع سخیف سر بریدن تيتر يك روزنامه‌های ورزشی شده است. بچه‌های ما یکصدا می‌گویند «حرکت حریف در بازی رفت را جبران کردیم.» مگر قصاص است؟ شاید بازیکنان النصر در بازی رفت برهنه می‌شدند. به ما چه؟ سر بریدن کار داعش است نه ما. ادای سر بریدن حتی در قالب تمثیل، کنایه، شوخی، استعاره و هرچی، برای فوتبال قبیح است. خصوصا که در این جنگ‌های غیرفوتبالی، همیشه آخر سر ماییم که بازنده‌ایم. زیرا میز ریاست، قضاوت و نظارت در فوتبال آسیا متعلق به آنهاست که فکر می‌کنیم سرشان را بریده‌ایم اما همیشه هستند تا با پنبه سر ببرند.
چهارم:    
شادی گل مهدی طارمی مهاجم تیم فوتبال پرسپولیس پس از گلی که شب گذشته به النصر عربستان زد با واکنش تند داریوش یزدانی، پیشکسوت باشگاه استقلال روبه‌رو شده است. یزدانی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با انتشار مطلبی نسبت به این شادی گل معترض شده و عنوان داشته کار خوبی از سوی مهاجم پرسپولیس صورت نگرفته است.
پنجم:    
وکیل مهدی طارمی پاسخ داریوش یزدانی را داده و مي‌گويد:     این‌جا ایران است. نه با موشک و توپ و تانک و نه با رفتاری شبیه راهزنان، که با توپی چیپ هم می‌شود انتقام گرفت و ملتی را شاد کرد. رفتار مهدی نه جنگ عرب و عجم بود نه فرقه، مذهب و ملیت که همه ما بر این باوریم که برادر و برابریم. این رفتار فریاد انسانیت بود تا یادآوری کند حرمت میهمان را باید پاسداشت که نداشته بودند و عجیب نیست اگر در مرزهای خودشان و در خانه‌هایشان، همه رستم باشند و این‌جا ذلیل توپی که همه ثانیه‌های روی هوا چرخیدنش بوی نشاط و غرور می‌داد. برای اویی که از کودکی برایش قصه رئیس علی دلواری و دلیران تنگستان را لالایی وار خوانده‌اند، هتک حرمت ایرانی دردآور است. برای دیگران را نمی‌دانم. یادمان نرود روشنفکری اگر ریشه در خاک سرزمینت نداشته باشد درخت تبر خورده‌ای است که با هر بادی می‌افتد. شادی گل مهدی تقدیم به همه آنهایی که شب را با غرور خوابیدند. باقی بقایتان.
ششم:    
بسياري از مردم كوچه و بازار عمل مهدي طارمي را در پاسخ به تجاوز دو مامور پليس عربستان به دو نوجوان عمره‌گذار دانسته و آن را به موقع مي‌دانند.
هفتم:    
رضا صادقی، خواننده موسیقی پاپ در صفحه اینستاگرامش خواستار برخورد دلواپسان با موضوع تجاوز شد. او نوشته: «برادر کفنپوشم. سلام. حالت خوب است. قضیه تجاوز دو مامور رسمی عربستانى در رسمی‌ترین مرکز دولتی عربستان یعنی گیت بازرسی فرودگاه عربستان را شنیدی؟ رگ غیرتت باد نکرد؟ مثل این‌که رگ غیرت تو هم انتخابی کار می‌کند؟ اگر این تجاوز توسط مامور اسراییلی به یک نوجوان فلسطینی شده بود الان تو صف ثبت‌نام برای اعزام به غزه بودی. راستی اگر بمیریم هم کم است. کجایند آن کسانی که برای یک قدم‌زدن ظریف با کری طلب مرگ می‌کردند. آیا الان وقت مردن نیست.
هشتم:    
دکترجیمز پاتر، نامی آشنا در حوزه سواد رسانه‌ای است. پاتر از ‌سال 2001 در دپارتمان ارتباطات  دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول بوده است. او یکی از مهم‌ترین نویسندگان متون درسی حوزه سواد رسانه‌ای است. او در کتاب «یازده اسطوره در مورد خشونت رسانه‌ای»11  اسطوره رسانه‌ای را اينگونه  بيان  مي‌كند:    
اسطوره اول این باور متداول در میان اکثریت مردم است که خشونت رسانه‌ای فقط دیگران را متاثر می‌سازد نه خود ما را. افراد معمولا دیگران را در معرض خطراتی بزرگ می‌بینند. این عقیده موجب می‌شود تا مردم ترس خود (دیگران آثار سویی را تجربه می‌کنند و به همین خاطر به اشکال پرخاشگرانه و مجرمانه رفتار می‌کنند) را از حس مسئولیت فردی‌شان منفک کنند (این‌که مشکل در خود آنهاست زیرا بسیاری از آثار سوء را تجربه کنند و بنابراین باید نگرش‌ها و رفتار خود را تغییر دهند.)
اسطوره دوم این باور است که رسانه‌های مسئول هیچ‌کدام از آثار منفی خود در جامعه نیستند. بسیاری فکر می‌کنند آثار منفی منتسب به رسانه‌ها نتیجه عوامل دیگری چون فقر؛ در دسترس بودن سلاح؛ کودک آزاری و از این قبیل است. اگر چه این عوامل را نمی‌توان نادیده گرفت ولی عوامل رسانه‌ای را هم نباید از نظر دور داشت. به جای سرزنش آن یا این عامل بهتر است به این شناخت برسیم که عوامل زیادی در این فرآیند دخیل‌ هستند و همه آنها خطر اثرپذیری فرد از آثار منفی گوناگون رسانه را افزایش می‌دهند.
بسیاری از بزرگسالان فکر می‌کنند که خشونت موجود در رسانه‌ها در درجه اول بچه‌ها را متاثر می‌کند. این باور نادرست هم سبب می‌شود به مسئولیت‌های خود بی‌توجه باشند و چندان درحال و روز خود تأمل نکنند و به این ترتیب به نسل آینده لطمه وارد کنند.
«خشونت موجود در رسانه‌ها خیلی زیاد است»؛ این یکی از انتقادات همیشگی عموم مردم است با این حال افراد بسیاری، آسیب‌ها و خشونت‌هایی که در رسانه‌هابه نمایش درمی‌آید را مصداق خشونت نمی‌دانند. عموم مردم شرطی شده‌اند و تعریف بسیار محدودی از آن چه خشونت است را قبول کرده‌اند و رفتار به شدت خشونت‌آمیزی را که گاه با شوخی در هم می‌آمیزد و معمولا هم در بافتی کمتر واقع‌گرایانه ظاهر می‌شود را نادیده می‌گیرند. مردم عموما مقدار خشونت را کمتر از میزان واقعی آن ارزیابی می‌کنند و اگر تا به این حد در مقابل آثار منفی رسانه‌ها خنثی نبودند قطعا رویکرد انتقادی‌تری داشتند.
تولیدکنندگان برنامه‌های سرگرم‌کننده ادعا می‌کنند که خشونت نمایش داده شده فقط خشونت موجود در جامعه را بازتاب می‌دهد. به‌هرحال خشونت ترسیم شده در دنیای رسانه‌ها در مقایسه با الگوهای خشونت موجود در دنیای واقعی هم اغراق‌آمیز و هم تحریف شده است.
تولیدکنندگان خشونت رسانه‌ای نیز ادعا می‌کنند که آنها صرفا به خواست‌های بازار پاسخ می‌دهند. این ادعا هم تا حدی صحت دارد. بله رسانه‌ها رویکرد تجاری دارند و باید نیازهای مصرف‌کنندگان خود را تأمین کنند. با این حال رسانه‌ها، بازارها را هم شکل می‌دهند و به این ترتیب آنها نیاز به خشونت را هم خلق می‌کنند و هم به آن دامن می‌زنند.
بسیاری از تولیدکنندگان ادعا می‌کنند که خشونت عنصری لازم برای بیان داستان است. ولی این تضاد - و نه خشونت - است که عنصر لازم قصه‌گویی است. خشونت تنها یکی از ابزارهایی است که می‌توان از آن برای خلق و افزایش تضاد استفاده کرد.
تولیدکنندگان خشونت رسانه‌ای پیوسته ادعا کرده‌اند که قانون اساسی؛ حامی مطلق حق آزادی بیان آنهاست، ولی این تحریف معنای واقعی قانون اساسی است. قانون اساسی حمایت از افراد در بیان باور و اعتقادات مذهبی خود (از گزند حکومت فدرال) را تضمین می‌کند. تفسیر واقعی قانون جایی برای حمایت از تجارت‌هایی که می‌خواهند کالاهایی را صرفا برای سود به فروش برسانند، باقی نمی‌گذارد.
آیا گذاشتن محدودیت سنی راه‌حل خشونت رسانه‌ای است؟ خیر زیرا مشکل مرتبط با خشونت رسانه‌ای یک مشکل سخت‌افزاری نیست و نمی‌توان آن را با گنجاندن دستورالعملی، که در تمامی برنامه‌ها ساخته شده لحاظ شود، حل کرد. مشکل خشونت رسانه‌ای بیشتر به نبود مسئولیت در برابر مصلحت عمومی مربوط می‌شود. چگونگی وضع نظام محدودیت سنی فقدان چنین مسئولیتی را در مجلس نشان می‌دهد زیرا به این ترتیب به خشونت‌آفرینان امکان داده است که نظام سطح‌بندی خاص خود را به وجود آورند و تولیدات خود را سالم و بدون مشکل ارزیابی کنند. تولیدکنندگان بدون آن‌که مجازاتی در کار باشد قانون را دور زده و کل نظام محدودیت سنی را زیرپا می‌گذارند. نادیده‌گرفتن قانون محدودیت سنی و اقدام به ایجاد نوع مورد نظر خود که حتی‌الامکان اطلاعات کمی در اختیار بینندگان قرار می‌دهد؛ مسئولیت‌ناپذیری تولیدکنندگان را نشان می‌دهد. درنتیجه تعداد بسیار کمی (اگرنه هیچ‌کس) از سیستم سطح‌بندی شبکه استفاده می‌کنند.
نهایتا بزرگترین اسطوره شاید این باور باشد که از دست مردم برای کاهش این مشکل کار موثری برنمی‌آید. مردم بیش از حد به دیگران - مثلا حکومت فدرال - وابسته‌اند و نمی‌توانند قوانین لازم برای حمایت از خود را وضع کنند. اگر مردم مشکل را بهتر بشناسند و اراده کنند که برخی از رفتارهای خود را تغییر دهند می‌توانند برای حمایت از خود در برابر آثار منفی کارهای بزرگتری انجام دهند.


تعداد بازدید :  156