شماره ۵۳۶ | ۱۳۹۴ شنبه ۲۲ فروردين
صفحه را ببند
افسانه برتری مدرسه‌های خصوصی به دولتی

|  دیوید برلینر - جین گلاس  |   برگردان: مهدی بهلولی    |

سیاست‌گذاران، پدران، مادران و بیشتر مردم، دیری است که می‌گویند دانش‌آموزانی که به مدرسه‌های خصوصی می‌روند از همتایان خود در مدرسه‌های دولتی، بهتر آموزش می‌بینند. به نزد بسیاری از پدران و مادرانی که به دنبال این هستند که بچه‌هایشان از آموزشی با کیفیت بالا- چه از نظر مذهبی و چه از نظرهای دیگر- برخوردار شوند چنین جلوه می‌کند که مدرسه‌های خصوصی به هزینه‌هایشان می‌ارزند. به‌ویژه هنگامی که این مدرسه‌ها، دیگر دانش‌آموزان زرنگ را هم جذب می‌کنند و لابد آموزگارانی بهتر از آموزگاران مدرسه‌های دولتی پیرامون را هم به کار می‌گیرند، احتمال این پندار بیشتر می‌شود. اغلب پدران و مادران، همچنین می‌انگارند که مدرسه‌های خصوصی در برنامه‌ریزی برنامه درسی و دسترسی به منابع آموزشی، از خودمختاری بیشتری برخوردارند.
 این پیش‌فرض‌های اغلب بی‌چون‌وچرا پذیرفته شده، سیاست‌های آموزشی را به افزایش نام‌نویسی در مدرسه‌های خصوصی- مدرسه‌های خصوصی‌ای که با بن یا کوپن‌های آموزشی کار می‌کنند- به‌ویژه برای دانش‌آموزان اقلیت با درآمد کم در منطقه‌های شهری، رانده‌اند. با این‌رو، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهند دانش‌آموزان مدرسه‌های خصوصی از نظر آموزشی بهتر از همتایانشان در مدرسه‌های دولتی، آماده می‌شوند. به‌ویژه هنگامی‌که در ارزیابی عملکرد دانش‌آموز، به عامل‌های دیگری همچون ویژگی‌های جمعیت‌شناختی منطقه، ویژگی‌های خانوادگی و عامل‌های دیگر بیرون از مدرسه توجه شود. با وجود نبود شواهد، بسیاری از پدران و مادران، به گزینش مدرسه‌های خصوصی برای بچه‌هایشان ادامه می‌دهند. پیرامون 5.5‌میلیون دانش‌آموز در مدرسه‌های خصوصی- از پیش دبستانی به بالا- آموزش می‌بینند. مدرسه‌های خصوصی نزدیک 10‌درصد همه دانش‌آموزان دبستان و دبیرستانی ایالات‌متحده را در خود جای داده‌اند. این نسبت برای سال‌هاست که ثابت مانده است.
راست این است که مدرسه‌های خصوصی و دولتی، دارند به جمعیت‌های دانش‌آموزی گوناگونی آموزش می‌دهند. هنگامی‌که این مدرسه‌ها با ویژگی‌هایی همچون نژاد، قومیت، سطح تحصیلات پدر و مادر، نیاز به خدمات آموزشی ویژه و سطح چیرگی بر زبان انگلیسی، با یکدیگر سنجیده شوند، روشن می‌شود که در مدرسه‌های خصوصی، دانش‌آموزان محروم کمتری نام‌نویسی می‌کنند تا مدرسه‌های دولتی. برخی پژوهشگران همچنین جمعیت‌های شرکت‌کننده مدرسه‌های خصوصی و دولتی خاصی را در «ارزشیابی ملی پیشرفت آموزشی» (NAEP) از‌ سال 2000 تا 2005 با هم مقایسه کردند. مدرسه‌های خصوصی، در همه پایه‌ها (چهارم، هشتم و دوازدهم) و همه موضوع‌های درسی (خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم) نسبت به مدرسه‌های دولتی، درصد بیشتری از دانش‌آموزان سفیدپوست و ‌درصد کمتری از دانش‌آموزان سیاهپوست و اسپانیایی داشتند. این پژوهشگران همچنین دریافتند که ‌درصد بالایی از دانش‌آموزان پایه هشتم مدرسه‌های خصوصی گزارش داده‌اند که دست‌کم پدر یا مادرشان، تحصیلات بالاتر از دبیرستان دارند و در میان این دانش‌آموزان شمار کمی هستند که چیرگی محدودی بر زبان انگلیسی دارند یا از معلولیت رنج می‌برند. پس مایه شگفتی نیست که طی 5‌سال این پژوهش، نمره‌های آزمونی دانش‌آموزان در NAEP در هر سه نوع مدرسه‌های خصوصی، به‌طور میانگین، از مدرسه‌های دولتی بالاتر باشد. [توضیح مترجم: گویا منظور نویسنده از سه نوع مدرسه‌های خصوصی آمریکا، مدرسه‌های کوپنی، مدرسه‌های منشوری و مدرسه‌های غیرانتفاعی باشد.]
 بکارگیری داده‌های ارزشیابی‌های استاندارد شده‌ای همچون NAEP بدون درنظر گرفتن فاکتورهای دیگری که به موفقیت تحصیلی بهتر دانش‌آموزان می‌انجامند، در واقع افسانه «کارآمدی مدرسه خصوصی» را زنده نگه می‌دارد. ناهار رایگان و ارزان، همچون شاخصی برای موقعیت اجتماعی- اقتصادی دانش‌آموز به کار می‌رود، اما پژوهشگران این پژوهش 5 ساله، متغیرهای چندگانه‌ای (همچون متن‌های خواندنی در دسترس دانش‌آموز، دسترسی خانگی دانش‌آموزان به رایانه و سطح تحصیلی پدر و مادر) را با هم آمیختند تا سنجش دقیق‌تری به‌دست آورند برای آن‌که مقدار اختلاف موقعیت اجتماعی- اقتصادی دانش‌آموزان دبستانی مدرسه‌های خصوصی را اندازه بگیرند. موفقیت تحصیلی در کل بالاتر و هماهنگ دانش‌آموزان مدرسه‌های خصوصی در ارزشیابی ریاضیات‌ سال 2000 در میان دانش‌آموزان چهارم و هشتم NAEP، گویی تاییدی بود بر ادعاهای عملکرد آموزشی برتر دانش‌آموزان مدرسه‌های خصوصی. اما با شاخص چندگانه پژوهشگران و با درنظر گرفتن متغیرهای دیگری همچون نژاد، قومیت و موقعیت معلولیت، روشن شد که دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی، به طور میانگین، از همتایان خود در مدرسه‌های خصوصی، بهتر عمل کرده‌اند.
 ناتوانی در اندازه‌گیری موفقیت دانش‌آموزان، هنگامی که برای سنجش موفقیت دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی و خصوصی، بر داده‌های NAEP تکیه می‌شود در بلندمدت، چالش دیگری پدید می‌آورد ونگلینسکی، در ‌سال 2007، با بکارگیری یک نمونه ملی از داده‌های مربوط به موقعیت جغرافیایی دانش‌آموزان و مدرسه‌ها، نشان داد که دانش‌آموزانی که به دبیرستان‌های خصوصی مستقل (یا سکولار)، بیشتر انواع مدرسه‌های کلیسایی و مدرسه‌های پرجاذبه یا «برگزیده» دولتی می‌روند از دانش‌آموزان دبیرستان‌های دولتی سنتی، به هیچ‌رو، بهتر عمل نمی‌کنند هنگامی‌که ویژگی‌های پیشینه‌ای خانوادگی آنان را درنظر بگیریم. درخور درنگ این‌که او همچنین دریافت که رفتن به دانشگاه دانش‌آموزانی که به مدرسه‌های خصوصی می‌رفته‌اند، هیچ احتمال بیشتری ندارد و در 26 سالگی هم، نسبت به همتایانشان در مدرسه‌های دولتی، هیچ رضایت شغلی بیشتری از آنان گزارش نشده است. افزون بر اینها، دانش‌آموختگان مدرسه‌های خصوصی و دولتی، در سن برابر، در درگیر شدن‌هایشان در کنش‌های مدنی، اختلاف‌ ناچیزی دارند.
داده‌های ارزشیابی ملی، همچنین، در موفقیت میان دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی و خصوصی، اختلاف کمی نشان داد- اگر دوباره عامل‌های موقعیت اجتماعی- اقتصادی درنظر گرفته شوند. در آزمون‌های 2009 پیزا (PISA  برنامه ارزشیابی جهانی دانش‌آموزان) نمره‌های خواندن دانش‌آموزان مدرسه‌های خصوصی معمولی در 26 کشور OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) و دیگر اقتصادهای شرکت‌کننده، نسبت به دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی معمولی، هم‌ارز سه چهارم یک‌سال آموزشی، بهتر عمل کردند. کمابیش یک دهم این «برتری مدرسه‌های خصوصی» را می‌توان به رقابت میان مدرسه‌ها، خودمختاری در برنامه درسی و منابع آموزشی اضافی، نسبت داد. توانایی مدرسه‌های خصوصی در جذب و جلب دانش‌آموزانی که اغلب عملکرد بالایی دارند و از نظر اجتماعی- اقتصادی دارای امتیاز هستند بیشتر این جلو بودن سه چهارم‌ سال را توضیح می‌دهد. فرض خودمختاری در برنامه درسی و تخصیص منابع، تنها کسر کوچکی از اختلاف در موفقیت آموزشی را توضیح می‌دهد که ناشی از موقعیت اجتماعی- اقتصادی نیست. «امتیاز مدرسه‌های خصوصی» در نتیجه‌های آزمون‌های پیزا در 13 کشور از 16 کشور OECD از میان می‌رود هنگامی که مدرسه‌های دولتی از خودمختاری و منابع قابل مقایسه برخوردار بودند. با این شواهد، منتقدان بر این باورند که پدران و مادرانی که برای بچه‌هایشان مدرسه‌های خصوصی را برمی‌گزینند شاید ناآگاهانه دست به «گزینشی می‌زنند که در آن با احتمال بیشتری
 بچه‌شان در کلاسی با هم سن‌هایی همانند‌تر یا موقعیت اجتماعی بهتر، حضور خواهد یافت و این‌که منابعی که اختصاص به آن کلاس‌ها می‌دهند به شکل آموزگاران و موضوع‌های درسی، به کیفیت بالاتر می‌انجامند.»
با وجود شواهدی که نشان می‌دهند مدرسه‌های خصوصی، به‌طور میانگین، برای دانش‌آموزان در عملکرد آموزشی، بیش از همتایانشان در مدرسه‌های دولتی، برتری رقابتی فراهم نمی‌آورد برخی پدران و مادران بر بنیاد درک‌های دیگری، مدرسه‌های خصوصی را برمی‌گزینند. چارلز در‌ سال 2011 پی‌برد که درک پدران و مادران از کیفیت مدرسه‌های خصوصی، از نظر آماری، در میان پدران و مادرانی که فرزند‌شان به مدرسه‌های خصوصی می‌رود بالاتر از کسانی بود که فرزندشان به مدرسه‌های دولتی می‌رود (کیفیت آموزشی در این‌جا یعنی کیفیت تدریس، امکانات برای یادگیری دانش‌آموز، شرایط مدرسه و روابط پدر، مادر و مدرسه). با این‌که دانش‌آموزان مدرسه‌های خصوصی از نظر آموزشی از دانش‌آموزان با پیشینه خانوادگی همانند در مدرسه‌های دولتی، عملکرد بهتری ندارند درک پدران و مادران درباره این زمینه‌های دیگر زندگی مدرسه‌ای، خانواده‌های برخوردار را به گزینش مدرسه‌های خصوصی و در نهایت، افزایش جداسازی نژادی - قومی و اجتماعی- اقتصادی در مدرسه‌های دولتی، وامی‌دارد. این روند پیوسته، به بهبود فرصت‌های آموزشی دانش‌آموزان با درآمد متوسط و پایین، همان «رهاشدگان» در مدرسه‌های دولتی، کمکی نخواهد کرد. افزون‌بر این، دانش‌آموزان ثروتمندتر را از گروه‌های گوناگون فقیرتر جدا می‌سازد و هدف‌های جامعه دموکراتیک را نابود می‌کند؛ جامعه    هنگامی شکوفا می‌شود که در طبقه، نژاد و مرزهای قومی، یکپارچگی وجود داشته باشد.


تعداد بازدید :  157