شماره ۵۳۵ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۰ فروردين
صفحه را ببند
قرباني يا شريك جرم؟

|  مصطفی عابدی  |

هر وقت خبر وقوع جرمي را مي‌خوانيم، ناراحت مي‌شويم و با قربانيان جرم، احساس همدردي مي‌كنيم. ولي در برخي از موارد خشم و عصبانيت نثار قرباني جرم نيز مي‌شود. ناداني و ساده‌انديشي بيش از حد يا طمع و آز فراوان يا پرخاشگري و بي‌توجهي به ديگران، زمينه شكل‌گيري جرم از سوی دیگران مي‌شود و اين افراد خودشان از اولين افرادي هستند كه قرباني آن مي‌شوند. كسي كه به تأثیر دعانويس و فالگير باور مي‌كند و ساده‌لوحانه از او تبعيت مي‌كند، قرباني فعل مجرمانه دعانویس مي‌شود، ولي نقش خودش را در وقوع جرم نباید نادیده گرفت. يا كساني كه به دليل طمع و آز فراوان مي‌خواهند يك شبه ره صدساله را بپيمايند و پولدار شوند و به همين دليل در دام كلاهبرداران مي‌افتند، خودشان نيز بايد مورد سوال قرار گيرند. اجازه بدهيد يك مورد از اين كلاهبرداري‌ها را با يكديگر مرور كنيم.
«پسري جوان كه اعضاي خانواده خود را قرباني نقشه كلاهبرداري‌هاي ميلياردي خود كرده بود، در دام پليس گرفتار شد. فردی با با مراجعه به كلانتري ادعا كرد يكي از بستگانش موفق به كلاهبرداري ١١٠ ميليون توماني از او شده است. او گفت: چند ماه پيش، يكي از بستگانم به من گفت كه دوستان خوبي در گمرك پيدا كرده و مي‌تواند با كمك آنها كالاهايي را وارد كند، بدون اينكه حتي ريالي عوارض گمركي بپردازد. او با اين بهانه به من پيشنهاد سرمايه‌گذاري روي گوشي‌هاي تلفن همراه اپل را داد. من هم كه فكر مي‌كردم مي‌توانم به اين شكل درآمد خوبي به دست بياورم، ١١٠ ميليون تومان به او دادم. قرار بود او پس از وارد كردن گوشي‌ها و فروش آنها در بازار، اصل پول و سودم را پرداخت كند اما اين اتفاق نيفتاد و مدت‌ها از او خبري نشد تا اينكه از طرف يكي از بستگانم باخبر شدم كه او با اين شيوه از اعضاي ديگر فاميل هم پول‌هاي درشتي گرفته و هيچ‌كس هم از او خبر ندارد. او در مهماني‌ها مدام ادعا مي‌كرد كه با تعدادي از گمركي‌ها دوست است و سرمايه‌گذاري خوب و بزرگي را استارت زده است و ما هم اگر بخواهيم مي‌توانيم در اين موفقيت با او شريك باشيم. زندگي او هم واقعا تغيير كرده بود. در مدت‌زمان كوتاهي خودروي شاسي‌بلند خارجي خريده و موفق شده بود يك خانه ويلايي هم معامله كند. ظاهر او هم خيلي شيك شده بود و همه اين تغييرات باعث شده بود كه ما همه باور كنيم كه او راست مي گويد. او مي‌گفت ثروت خود را از طريق وارد كردن كالاهاي خارجي و خصوصا گوشي همراه به كشور به دست آورده است. بنابراين ما هم به او اطمينان كرديم اما وقتي پول‌هاي‌مان را در اختيارش گذاشتيم، ديگر خبري از او نشد.»
 به نظر مي‌رسد كه قربانيان اين كلاهبرداري به نوعي شريك جرم نيز محسوب مي‌شوند، زيرا با علم به اينكه آن فرد پول را براي رد كردن غيرقانوني جنس از گمرك مي‌گيرد، در دام او افتاده‌اند. هرچند جرم اصلي كه
 رد كردن جنس از گمرك باشد، واقع نشده و در این مرحله كسي از اين نظر متهم نيست، ولي فرض كساني كه پول خود را براي اين كار داده‌اند، تحقق چنين جرمي بوده است. اين افراد چگونه مي‌توانند وجدان خود را در برابر حق مردم و جامعه آسوده بدانند؟ كسي كه مي‌خواسته حق مردم و دولت را براي رسيدن به سود بادآورده بخورد، چگونه مي‌تواند براي استيفاي حق خود به همان دولت مراجعه كند؟ كسي كه از اساس پذيرفته كه آن شخص بايد فعل مجرمانه انجام دهد تا به او سود دهد، چگونه مي‌تواند درخواست مجازات او به واسطه انجام جرم مشابهي را داشته باشد؟ البته به لحاظ حقوقي مي‌تواند چنين شكايتي را بنمايد، ولي وجدان را چه مي‌توان كرد؟
اكنون مي‌توانيم به فراسوي اين خبر نگاه كنيم؟ چرا همه مردم كاسب شده‌اند و مي‌خواهند پولي جمع كرده و با آن كاسبي‌هاي نان و آب‌دار و ضمناً زودبازده انجام دهند؟ جالب اينكه همه ما افرادي را مي‌شناسيم كه در اين راه اندك سرمايه خود را نيز از دست داده‌اند، ولي باز هم شاهد اين رخداد هستيم. پاسخ را فقط نمي‌توان به زياده‌خواهي و مال‌دوستي تقليل داد. بخشي از اين رفتارها ناشي از تورم مزمن و طولاني‌مدت است كه از يك سو هر روز ارزش پول را كم مي‌كند و باید برای حفظ این ارزش چاره‌اندیشی کرد و از سوي ديگر اعتماد مردم نسبت به آينده را دچار مشكل مي‌كند و برخي افراد مي‌كوشند كه از اين طريق هم مانع از كاهش ارزش پول خود شوند و هم از آينده اطمينان‌خاطر پيدا كنند. در فضاي تورمي وضع وام و اعتبارات به گونه‌اي مي‌شود كه تقاضا براي وام بالا مي‌رود و چون بانك‌ها قادر به پاسخگويي تقاضاي موثر نيستند، اين نوع كارها و جمع‌آوري پول در روابط رفاقتي يا فاقد تضمين لازم، بيشتر مي‌شود و به‌طور معمول چند ماه اول هم سودهاي خوبي مي‌پردازند، ولي يك‌باره از صحنه اقتصادي غيب مي‌شوند و ده‌ها و صدها سرمايه‌گذار مي‌مانند و چك‌هاي بي‌ارزش و اعصابي خرد شده و پیگیری‌های بی‌اثر. در يك جامعه سالم هر فردي به خود اجازه نمي‌دهد كه وارد روابط اقتصادي شود، حتي براي خريد يك خودرو يا خانه نيز بدون مشورت با وكيل اقدام نمي‌كند، چه رسد به اينكه پول خود را بدون هرگونه مشورتي يا تضميني در اختيار ديگران قرار دهد. در جامعه سالم حتي خريد سهام كارخانجات و شركت‌ها نيز با مشورت كارگزاران انجام مي‌شود. حتي براي گذاشتن پول در يك بانك يا گرفتن وام نيز از مشاور استفاده مي‌كنند، ولي خوشبختانه ما در همه كارها خبره هستيم و زياده‌خواهي در كنار تورم مزمن و نيز اقتصاد سياه، دست به دست هم داده است تا مرز ميان مجرم و قرباني كمرنگ شود. در زمينه مراجعه به فالگير و دعانويس و رمّال نيز همين وضع را شاهديم. اگرچه در مسئوليت داشتن كسي كه اراده و اختیار خود را تحت اراده اين افراد درمي‌آورد ترديدي نيست، ولي زمينه‌هاي اجتماعي ازجمله استيصال و توانمند نبودن در ايجاد تعاملات اجتماعي و نيز يأس و نااميدي، موجب رشد اين‌گونه رفتارهاي انحرافي مي‌شود كه رفتاركننده خودش اولين قرباني ماجرا مي‌شود.
اگرچه هدف اين يادداشت توجه دادن به مسئوليت‌هاي هر يك از ما در رفتارهايي است كه انجام مي‌دهيم، ولي مسأله اصلي فراتر از مسئوليت‌هاي فردي است و بايد به ساختارهاي اجتماعي و اصلاح آنها نيز توجه داشت.


تعداد بازدید :  257