در خصوص کافه و مفهوم کافهنشینی در تهران امروز یادداشتها و مقالات بسیاری قلمی شده است، اما آنچه از تمامی این مکتوبات میتوان مستفاد کرد حول محور این واقعیت است که ماهیت یک پاتوق شهری همچون کافه در ایران هیچگاه مصدر مناقشات منتقدانه قرار نداشته است! چرایی قضیه هم اظهرُ من الشمس است زیرا مردم همیشه و بیشتر به منظور تفریح به کافه رفته و میروند، همانطور که سینما – و حتی تئاتر - را هم به عنوان یک مکان فرهنگی برای تفریح انتخاب میکنند. به عبارت دیگر کارکرد اصلی و علت تامه بروز پدیدهای به نام کافه و کافهنشینی، همواره بر بهرهگیری از یک فضای تفریحی استوار بوده هرچند که به تدریج در کنار آن گفتوگوها و بحثهای اجتماعی و سیاسی هم شکل گرفته و در مقاطعی نیز گسترش یافته است. در واقع میتوان تعامل منتقدانه را از کارکردهای ثانویه کافهنشینی به حساب آورد، البته ممکن است این ادعا مخالفانی هم داشته باشد. سخن اینجاست که برخلاف عقیده برخی دوستان (روشنفکران!؟) حتی کافههایی که در برههای تاریخی با فضای نقد و گفتمان فرهنگی و سیاسی در ایران شکل گرفتند و نامشان بر سر زبانها افتاد، جایگاه عمومی و فراگیر به معنایی که شمار زیادی از افراد جامعه را درگیر خود کنند، نداشتند. این کافهها برای بخش محدودی از خواص که شاید خود نیز جدا افتادگی و جدا بودن از عامه مردم را در ردیف خصوصیات بارز خود میدانستند، به مأمنی برای عرض اندامهای
سیاسی– فرهنگی تبدیل شده و خاصیت دیگری جز آنچه در ذاتشان نهفته بود از خود بروز ندادند. کما اینکه گویی اگر این جلسات در قهوهخانههای سنتی و حتی طباخیها نیز به سرانجام میرسید باز فرقی در اصل موضوع ایجاد نمیکرد! واقعیت این است که کافه محل ملاقات است اما نه صرفا محل ملاقات سیاسی یا ادبی. این موضوع که کارکرد اصلی کافه در جامعه تفریحی است، تجربه و پدیدهای مختص ایران نیست و در دیگر نقاط دنیا نیز کافهنشینها دمی آساییدن را بر هر فریضه دیگری ارجح میدانند. کوتاه سخن آنکه به نظر میرسد شهر تهران با توجه به طول و عرض و ارتفاعی! که دارد، هنوز و با گذشت سالیان، در زمینه توسعه کافه و فرهنگ کافهنشینی توفیق چندانی را تجربه نکرده است. البته وضعیت نسبت به ۲۰ سال قبل بسیار بهتر به نظر میرسد اما باید پذیرفت گرفت و گیرهای ذهنی اکثریت مردم که کافهها را محلی برای بحثهای آبکی و
شبه روشنفکری دانسته و همچنان لیس زدن بستنی قیفی روی نیمکت پارکها را به نوشیدن دمنوش
۴۰ گیاه در کافهها ترجیح میدهند، هنوز کاملاً برطرف نشده است. گسترش کافههای محلی به عنوان راهکاری امتحان شده – در دیگر کشورهای جهان- میتواند ضمن برپایی فضایی به به دور از جنگ اعصاب و هیاهوی وسایل نقلیه موتوری، شهروندان خسته از دود و ترافیک و انواع و اقسام معضلات و نابهنجاریهای مادی و معنوی انباشته در شهر تهران را، با یکی دیگر از مظاهر مدرنیته بیش از پیش آشنا کند. مردمی که حتی با توجه به اندک اعتماد ذهنی و احساسی که نسبت به این مکان دارند همچنان ترجیح میدهند لفظ عامیانهتر کافیشاپ را برایش به کار برده و «کافه» را برای کسانی بگذارند که
باز کردن گره مشکلات جهان را ضمن نوشیدن قهوه تلخ، پشت میز و صندلیهای آن به تلاش نشستهاند!