شماره ۵۳۵ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۰ فروردين
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت...

در شكيبايى آدمى همين بس
كه كمتر شكايت كند.             
      امام علی (ع)

هم آوازان
می‌گدازد خون گرمم نِشتر فصاد را
می‌کند از آب عریان، دشنه فولاد را
سرو از قمری به سر صد مشت خاکستر فشاند
تا به سنبل راه دادی شانه شمشاد را
این گل روی عرقناکی که من دیدم از او
دسته گل می‌کند آیینه فولاد را
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور، خانه صیاد را
گر چه بی‌رحم است اما بی‌بصیرت نیست حُسن
نعل گلگون می‌نماید تیشه فرهاد را
باز صائب عندلیبان را به شور آورده‌ای
بر هم آوازان خود مپسند این بیداد را
صائب  تبریزی


تعداد بازدید :  271