شماره ۵۳۴ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۹ فروردين
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت...

فرومايگان را، كسى جز امثالِ آنها
برنگزيند.                                            امام على (ع)

چاره کار
هیچ می‌دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است
زانک پیش هرکسی راز دلم بگشاده است
کارم از دست سر زلف تو در پای اوفتاد
چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است
هر زمان از اشک میگون ساغرم پر می‌شود
خون دل نوشم تو پنداری مگر کان باده است
بی‌وفایی چون جهان دل بر تو نتوانم نهاد
ای خوشا آن‌کس که او دل بر جهان ننهاده است
حیرت اندر خامه نقاش بی‌چون‌ست کو
راستی در نقش رویت داد خوبی داده است
از سِرشک‌ات آب رویم پیش هر کس زان سبب
بر دو چشمش جای می‌سازم که مردم‌زاده است
دست کوته کن چو خواجو از جهان آزاده‌وار
سرو تا کوتاه دستی پیشه کرد آزاده است
خواجوی  کرمانی

 


تعداد بازدید :  160