| وحیده سلیمانی |
در آخرین روزهای طرح ملی ایمنی و سلامت مسافران نوروزی ۹۴ به سراغ جوانانی رفتیم که شهرشان معروف به باغشهر و مروارید تاریخی کویر ایران است. شهر ماهان شهر باغها و کاروانسراها، شهری در ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی کرمان که هر ساله بابت باغهای ایرانی، قلههای بلند سفیدپوش، معماری قدیمی و محصولات منحصر بهفردش صدها مسافر را از راههای دور و نزدیک به سمت خود میکشاند. جوانان هلالاحمر در شهرستان ماهان مثل خیلی از اعضا در سایر استانها خدمترسانی را ارجح بر مسافرت و تفریح دانسته و در شرایط نامناسب آب و هوایی به عشق خدمترسانی پارکاب و پیاده، راهی خیابان و جادهها میشوند یا در ورودی شهر در چادری سرد و نمناک با رویی گشاده به استقبال مسافران نوروزی میروند. ما با اعضای اکیپ سحاب و پست ورودی شهر ماهان که با وجود شرایط نامناسب آب و هوایی مشغول خدمترسانی به مسافران هستند، همراه شدهایم.
هر لحظه، یک خاطره
در میدان ورودی شهر در هوای بارانی و سرد ماهان، اعضا آب کف چادر را خالی و موکتها را تعویض میکنند. میان بازار شام پوسترهای نمکشیده، چادر خیس، نم باران، ترمز خودرو و مسافرانی که بارندگی و سرما مانع از پیاده شدن آنان میشود، این اعضا هستند که با لبخندی بر لب به سمت مسافران میروند و آنان را راهنمایی میکنند و در همین بین فرصتی پیدا میکنیم با اعضای پست گپی بزنیم. محمد عرفان فلاحی تازه ۱۸ساله شده و به قول خودش از وقتی چشم باز کرده به خاطر شغل مادرش همیشه در فعالیتهای هلالاحمر حضور داشته و با هلال بزرگ شده؛ حالا هم به هلالاحمر به چشم خانوادهاش نگاه میکند و ۶سال است که عضو شاخه دانشآموزی و جوانان ماهان است و امسال هم بهعنوان سر تیم اکیپ سحاب ماهان در طرح ایمنی و سلامت حضور دارد. محمد عرفان میگوید: «هر لحظه حضور در هلالاحمر و خدمترسانی یک خاطره است و هر لبخندی که بر لب یک مسافر مینشیند، یک خاطره است و
جدا کردن یکی از دیگری بسیار دشوار است.» کنار او محمدامین نادرنژاد، دانشجوی ۱۹سالهای قرار دارد که 3سال است به عضویت هلالاحمر در آمده و سابقه فعالیت در اکیپ سحاب و پستهای سلامتمحور هلالاحمر ماهان را دارد. او دانشجوی مترجمی زبان است و مسلط به زبان انگلیسی و به واسطه همین تحصیلات مترجم هلالاحمر ماهان هم شده است.
اولویتِ خدمت به مردم
در کنار پست، اعضای طرح سحاب آماده برای گشتزنی با دوچرخههایشان هستند. ابرهای تیره هنوز آسمان شهر را احاطه کردهاند و باران در حال بارش است و هوا به شدت سرد. مطمئنا آدم باید خیلی عاشق یک فعالیت باشد که بتواند در این سرما رکاب بزند در میدان قرنی ماهان به اکیپ سحاب میرسیم که مشغول راهنمایی چند خودرو هستند، با آنان هماهنگ میکنیم تا در باغ شاهزاده ماهان ملاقاتشان کنیم. اعضای حاضر در چادر در ازدحام مسافران گم شدهاند و ما تنها میتوانیم مسافرانی با نقشه و بروشور را ببینیم. سعی میکنیم کمی جلوتر برویم تا با اعضا احوالپرسی کرده و منتظر اکیپ سحاب بنشینیم. 2 عضو جوان و سیل مسافران، صدای دستگاه فشارخونی که هر چند دقیقه یکبار بر دست مسافری بسته میشود و نقشهها و بروشورهایی که نرسیده به میز تمام میشوند. به فضای دوستدار کودک میرویم تا باران کمی آرام بگیرد؛ چادر پر از کودکانی است که به شوق پخش نقاشیهای خود در شبکه پویا مشغول نقاشی کشیدن هستند. »
رکابزدن در سربالایی
مصطفی، کارگر ۱۹ساله دانشجوی رشته شهرسازی است و از سال ۸۹ به خاطر علاقه به تیم امدادونجات کوهستان وارد هلالاحمر شده است و حالا دارای درجه نجاتگری است، مصطفی سابقه ۳سال حضور در پست ثابت طرح ایمنی و سلامت و ۲سال حضور در اکیپ سحاب را دارد و دلش میخواهد در اکیپ سحاب به جای دوچرخه با موتورسیکلت امدادرسانی کند. حمیدرضا معینالدینی هم فرد دیگری است که 2 ماه قبل وارد ۱۹سالگی شده است. از بچهها میپرسیم: « از چه ساعتی مشغول فعالیت هستید؟» حمیدرضا میگوید: «8 صبح از هلالاحمر به سمت پارک شهدا و ورودی شهر در مسیر جاده قدیم ماهان حرکت کردیم، به چند نفر آدرس دادیم، یک خودرو که دچار مشکل شده بود را به سمت مکانیکی هدایت کردیم، بعد هم به پارک شهدا رفتیم؛ در زیر یک درخت با
تلنباری از زباله مواجه شدیم که در اثر باد و باران تصویر زشتی را روی فضای سبز به وجود آورده بود؛ آنجا را تمیز کردیم و بعد هم به سمت باغ شاهزاده رکاب زدیم و واقعا رکاب زدن در سربالایی آن هم با وجود باران، بسیار سخت و خستهکننده است.»
خیمه نماز
برای حسنختام به داخل خیمه نماز میرویم؛ از بچهها میخواهیم اگر خاطرهای در ذهن دارند برایمان تعریف کنند. مصطفی جالبترین خاطره خودش از حضور در پست سحاب را مربوط به سال قبل میداند و میگوید: زمانی که از جاده هفت باغ به سمت باغ شاهزاده ماهان در حرکت بودیم، متوجه برخورد یک دستگاه پژو با گاردریل شدیم و فورا با اکیپ امداد تماس گرفتیم و با کمک آنان مصدومان را رهاسازی و اقدامات اولیه را انجام دادیم. مصطفی خوشحال است که توانسته بودند جان خانوادهای را نجات دهند و امیدوار است همیشه بتواند ناجی جان افراد باشد. کمکم طوفان دارد خیمه را
بر سرمان خراب میکند و مجبوریم با اعضای سحاب خداحافظی کنیم. به سمت چادر پست ثابت باغ شاهزاده میرویم که به خاطر طوفان به درون چادر رفتهاند. چادرشان در باد به شدت تکان میخورد اما آنان در آرامش و با گشادهرویی همچنان منتظر خدمترسانی هستند.