شهروند| 2سال از حیات دولت یازدهم گذشت؛ البته که همین مدت امید به جامعه تزریق شده و تدبیر جای خودش را به بسیاری از هیجانات داده است؛ اما وضع موسیقی؟ راستش اصلا خوب نیست، تعریفی ندارد. در همین مدت تعداد زیادی از کنسرتهای دارای مجوز قانونی چند ساعت مانده به اجرا لغو شدند. البته که دولت و ارشاد عامل لغو نبودند و نهادهای سیاسی و سنتی استانها یا حرکتهای خودجوش، برنامهها را لغو کردند؛ اما راستش را بخواهید این مسأله فرقی در اصل ماجرا نمیکند. لغو کنسرت محمد اصفهانی در بندرعباس که قرار بود هفته پایانی بهمن ماه 1392 اجرا شود، لغو کنسرت گروه «لیان» در 18 و 19 اسفندماه 92 در بوشهر، لغو کنسرت احسان خواجهامیری که قرار بود، هفتم و هشتم اسفندماه 92 در منطقه آزاد اروند برگزار شود، لغو کنسرت وحید تاج که قرار بود 18 و 19 اردیبهشتماه 93 در یزد برگزار شود، لغو کنسرت مجید خراطها و امید جهان که قرار بود اردیبهشتماه به مناسبت مبعث پیامبر اعظم(ص) در یاسوج برگزار شود و همچنین لغو کنسرت محمد علیزاده و مازیار فلاحی از دیگر کنسرتهای لغو شده و همچنین کنسرت علیرضا قربانی در دولت یازدهم به شمار میآید.
در سالگذشته کنسرتهای متعددی لغو شد؛ لغو کنسرتها در دو سال گذشته به یک رکورد عجیب رسیده است. چیزی که در گذشته سابقه نداشته است و معلوم نیست این داستانها و فشارها تا کی ادامه خواهد داشت. حالا دیگر این وضع تأسفبرانگیز لغو کنسرتها در این یکسال و اندی بهحدی رسیده که در تمام دوران 8ساله احمدینژاد هم شاهد آن نبودیم. اما بهراستی آیا دولت تلاشی برای بهبود اوضاع فرهنگی ندارد یا اینکه دارد و توان اجراییاش را ندارد؟ آیا موسیقی ما در این یکی،دو سال اخیر اینقدر تغییر کرده که از شنیدن آن توسط مردم هراس داریم یا واقعیت چیز دیگری است؟ هرچند گمان میرفت با روی کار آمدن دولت یازدهم تا حد زیادی از شدت و میزان این رویدادها کاسته شود. اما گویا تغییر دولت خودش بهانه جدیدی برای لغو کنسرتها بوده است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشتر درباره لغو کنسرتها گفته بود: «به کرات اعلام کردهام وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فیلم، کنسرت یا تئاتر مجوز صادر میکند باید از مجوزش حمایت کند بهخصوص هنگامی که خسارتی به هنرمندان وارد میشود.»
جنتی تصریح کرده بود: در عین حال باید توجه داشت که گاهی برخی از جریانات براساس دیدگاههای خاص مذهبی خود با انتشار کتاب یا نمایش فیلمی مخالفت کرده و براساس احساسات دینی برخورد میکنند که از حوزه توانایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج است و گاه نیروی انتظامی یا سایر نهادها ورود میکنند. البته سریال لغو کنسرتهای موسیقی به همایون شجریان نیز رسید که بسیاری با شنیدن آن شوکه شدند. کنسرت «چرا رفتی» به خوانندگی همایون شجریان و آهنگسازی تهمورس پورناظری قرار بود 8 بهمنماه در سالن وزارت کشور برگزار شود، اما بنا بر اظهارات تهیهکننده با وجود عقد قرارداد کتبی و پرداخت کامل هزینه سالن از چند ماه گذشته، به برنامه دیگری اختصاص داده و کنسرت لغو شد.
این مسأله اما تنها محدود به برگزاری کنسرتها نشده و در زمینه مجوز آلبومها نیز وجود داشته است. روز گذشته محمد معتمدی به این روند اعتراض کرد. او در نامهای که در اختیار خبرگزاریها گذاشت، نوشت: «تقریبا 6ماه از شروع اولین اقدام برای گرفتن مجوز آلبوم «عبور» میگذرد. 6ماه زمان کمی نیست. عمر مفید ما هنرمندان در بهترین حالت از تعداد محدودی از همین 6 ماهها تشکیل میشود. البته هنوز مجوزش را نگرفتهام. اعتراضی هم ندارم و مطمئنم آن کسانی که اینقدر بر فعالیت من و امثال من حساسیت و وسواس دارند قطعا خیرخواه فرهنگ عمومی جامعهاند.»
دلیلِ اعتراض نیز عدم دریافت مجوز برای آلبوم موسیقی «عبور» بوده است؛ آلبومی که براساس آثار اجرا شده کنسرتی به همین نام در اسفند ماهسال ۹۲ به آهنگسازی علی قمصری، خوانندگی محمد معتمدی و نوازندگانی چون پدرام فریوسفی، علی جعفری پویان، میثم مروستی، آتنا اشتیاقی و همایون نصیری در تالار وحدت برگزار شد. بعد از اجرای کنسرت قرار بود تا آلبوم تصویری اثر منتشر شود، ناشر پاییز سالگذشته آلبوم را برای دریافت مجوز به ارشاد میفرستد و همچنان مجوزش دریافت نمیشود. «محمد معتمدی» سوالی هم مطرح و دیدگاهش درباره جریانی که هماکنون در زمینه دریافت مجوز در موسیقی سنتی است، بیان کرده است: «سوال اینجاست؛ آیا تا به حال اندیشیدهایم که عمل و رفتار ما با اهداف و آرمانهای ما همسو هستند یا کارکردی کاملا متضاد دارند؟ در عرصه مدیریت کلان فرهنگی، مسلما آنچه در جهتدهی فرهنگ جامعه تأثیر خواهد داشت رفتار و عمل ما است و نه آرمان و آرزوی ما. امروزه امواج صدها شبکه ماهوارهای از سراسر جهان، هر شبانهروز هزاران قطعه موسیقی و تصویر را بدون وقفه و با بهترین کیفیت به خانهها و تلویزیونهای ما ارسال میکنند و حتی برای ثانیهای هم منتظر هیچگونه مجوزی از هیچ نهاد و ارگانی نمیمانند. در چنین شرایطی بنده پس از ماهها تلاش و صرف هزینههای فراوان و بیبازگشت، یک ساعت موسیقی متناسب با فرهنگ و اعتقادات و باورهای مردم کشورم تولید میکنم، آن هم با شعر و محتوایی کاملا معنوی و عرفانی به امید آنکه در این آوردگاه فرهنگی، کفه ترازو را در حد توانم اندکی به نفع فرهنگ بومی کشورم سنگینتر کنم. حال سوال اینجاست که در این نبرد و در برابر این سیل بنیانکن فرهنگهای وارداتی، چرا موسیقی من، موسیقی برآمده از فرهنگ اصیل و ارزشی این آب و خاک، باید بیش از 6ماه در انتظار دریافت مجوز بماند و دست آخر...؟ اگر بر این باوریم که ما در یک نبرد فرهنگی هستیم آیا این کار به معنای بستن دست و پای نیروهای جبهه خودی و آب به آسیاب نیروی مهاجم ریختن نیست؟ آیا اگر کسی میخواست عرصه را برای جولان نیروی مهاجم فراهم کند کاری جز این میکرد؟ باز هم میپرسم: در چنین شرایطی آیا یقین داریم که عمل و رفتار ما با آرمان و آرزویهای ما همسو هستند؟»