طرحنو| تربیت مفهومی است که از انتقال مفاهیم ارزشی و اخلاقی یا نشاندادن نیک و بد و هدایت نسل جدید بهوسیله نسلهای گذشته حکایت دارد. هر نسلی براساس معیارها و ارزشهای دوره خود روشهای تربیتی متفاوتی را اجرایی میکند. مسائل تربیتی از مهمترین دغدغههای خانوادههاست. پدر و مادرها میکوشند رفتارهای خوب را به کودک بیاموزند و او را از رفتارهای زشت منع کنند؛ کاری که شاید روی کاغذ ساده بهنظر بیاید اما همین چند جمله در عمل چنان دشوار است که گاه حاصل تربیت نسلها فرسنگها با مفاهیم ارزشی و اخلاقی فاصله پیدا میکند. سعید خراطها، جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی است که درمورد آفتهای تربیتی نسل نوپای ایرانی و تفاوتهای ارزشهای تربیتی نسلهای دیروز و امروز با او گفتوگو کردیم. خراطها معتقد است، ارزشهای تربیتی گذشته و امروز دگرگون شده است؛ زمانی نگاهها بیشتر به آسمان و مفاهیم ارزشی اخلاقی مثل گذشت و نیکی و مروت بود اما امروز نگاهها به زمین است؛ به سود و درآمد و پول. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
نظر شما بهعنوان جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی درمورد تفاوت سبکهای تربیتی در دورههای مختلف و اینکه این تفاوتها از چهچیزی نشأت میگیرد، چیست؟
متخصصان علوم تربیتی رویکرد و نگاه چندجانبه نسبت به تربیت نسلهای گذشته و امروز دارند؛ به نظر من، نقشی که از تربیت انتظار میرود، این است که ارزشهای رایج و جاری را درقالب برنامههای تربیتی انتقال دهد؛ انتقال ارزشها و هنجارها درواقع مهمترین وظیفه نهادهای تربیتی ازجمله خانواده، مدرسه، دانشگاه و نهادهای دینی است. همه وظیفه دارند ارزشها و مفاهیم ارزشی را به نسل بعدی منتقل کنند و اساس تربیت بر همین مبنا صورت میگیرد. یعنی کارکرد اصلی تربیت این است ولی در این میان ممکن است انحرافات اجتماعی و ارزشهای متناقضی و حتی ضدارزشها هم در مباحث تربیتی انتقال داده شود که این روند تربیتی دچار آسیب شده است. بنابراین در مقایسه سبک و سیاق تربیت در نسل جدید و نسل گذشته میتوان مهمترین تفاوت را در ارزشها و هنجارها عنوان کرد.
در نسلهای گذشته، هرچه عقبتر میرویم، ارزشهای تربیتی معنویتر بود، با این حال رفتهرفته ارزشهای مادی پررنگتر شده و بیشتر رواج پیدا کرده و میتوان گفت، حتی جایگزین ارزشهای معنوی شده است. در دورههای قبل، همه برای اخلاق و معنویات ارزش قایل بودند؛ زمانی نگاهها بیشتر به آسمان و مفاهیم ارزشی اخلاقی مثل گذشت، نیکی و مروت بود اما امروز نگاهها به زمین است؛ به سود و درآمد و پول. ارزشها به سمتی حرکت کرده است که داشتن سرمایه و پول به هر دلیلی ارزش دارد. درحالیکه در گذشته اخلاق، مروت، نوعدوستی و گذشت ارزش بود؛ مفاهیمی که در جامعه امروز ما کمرنگ شده و جای خود را به ارزشهای مادی و معاملات اقتصادی داده است و بهجایی رسیده که روابط زناشویی و روابط مبتنیبر عشق و عاطفه را هم تحتتأثیر مادیات قرار داده است.
امروز پول است که به سلامت خانوادهها کمک میکند و به همین خاطر خانوادههای بههم ریخته و خانوادههایی هستند که اختلالات مادی پیدا کردهاند. خانوادههای امروز بر این عقیدهاند که اگر پول داشته باشند، میتوانند مشکلات را هموار کنند. میتوانند بهترین امکانات را برای فرزندان فراهم کنند و جمع خانواده را بهواسطه مادیات و پول در کنار هم حفظ کنند. این ارزشهای مادی فقط از طرف خانواده ترویج نمیشود و تربیت در ساختار کلان اجتماعی جامعه ما هم بهسمت مادیگرایی در حرکت است.
یعنی همین تغییر ارزشها از ماهیت معنوی به مادی را میتوان مهمترین آفت تربیتی نسل امروز ایران دانست؟
بله، تفاوت در ارزشها و هنجارها را میتوان مهمترین تفاوت و شاید آفت تربیتی دانست. همهچیز با مادیات سنجیده میشود. کاری خوب است که از آن پول خوبی در بیاید. پدر و مادرهای امروز بچهها را برای کاری تربیت میکنند که پول خوبی از آن بهدست بیاید. مثلا بچهها را برای معلمی تربیت و تشویق نمیکنند. بلکه برای یادگرفتن تجارت و راههای کسب سود تربیت میکنند. این رویکردی است که جامعه به خانوادهها تحمیل میکند. نمیتوان کسی را مقصر دانست؛ جامعه از خانوادهها این انتظار را دارد. زمانی که همه ارزشها و هنجارها مادی هستند، یعنی اینکه اگر پول نداشته باشی در اصل چیزی مثل معنا نداشتن و ایمان نداشتن است. در جامعهای که همهچیز مادی شده است وقتی کسی بخواهد ایمانش را نشان دهد هم متوسل به پول میشود.
ارزشهای تربیتی چه پیامدهایی در شخصیتسازی نسل آینده میگذارد و چه آسیبهایی خواهد داشت؟
نمیتوان گفت تاثیرات این تغییر ارزشها بد است یا خوب. چون در مدرنیته این فرآیند اجتنابناپذیر است. مدرنیته مادی است. جامعه ما هم درحال مدرن شدن است و درحال گذار از سنت به مدرنیته است و این روند دستکم تا یک نسل آینده هم تشدید خواهد شد. یعنی ارزشهای مادی تقویت خواهد شد، ارزش هر کار و عملی با پول برآورد میشود. نمیتوان بر ارزشهای اجتماعی خیلی داوری و ارزشگذاری کرد. این ویژگی جامعه امروز ما است. البته میشد که برخی معنویات و اخلاقیات همچنان باقی بماند. مثلا اخلاق در علم میتوانست باقی بماند اگر ساختارهای خرد و کلان و میانه جامعه همکاری میکردند. اما این اتفاق نیفتاد. ما در یک جبر اجتماعی
قرار گرفتهایم و بهسمت بیاخلاقی حتی در علم درحال حرکت هستیم. به همین خاطر است که ما شاهد هستیم از علم و تکنولوژی سوءاستفاده میشود، رتبههای علمی و پایاننامهها و مقالههای بینالمللی با پول معامله میشود. بهطورکلی در جوامع مختلف همینطور است؛ اخلاق در علم درحال افول است و ارزشهای مادی جای همه چیز را میگیرد و دانشمندان و متخصصان به ازای پول هر کاری که ممکن است مخرب هم باشد، انجام خواهند داد.
میتوان امیدوار بود که راه برونرفتی از این مادیگرایی در ارزشهای اخلاقی و تربیتی یافت شود؟
تسریع این روند میتواند یک راه برای تعدیل این ارزشهای مادی عنوان کند. مثلا همین شرکتهای هرمی زمانی سوار بر جهل مردم شدند و پول مردم را به باد داد و همه فهمیدند که سرشان کلاه رفته است و امروز دیگر کسی به این شرکتها اعتماد نمیکند و اعتبارشان را از دست دادند. به عبارت دیگر این ویروس بزرگ شده، بالغ میشود و میمیرد. وقتی این چرخش دوران گذار تمام شود یعنی مردم با مادیات و پیامدهای مادیگرایی و از بین رفتن ارزشهای معنوی و اخلاقی مواجه و درگیر میشوند، میزان اعتبار آن را میسنجند. حتی اگر با نگاه مادی هم به ارزشهای مادی بنگرند، نهایت به پوچی میرسند. مثلا اگر کسی پولی داد و کارش راه افتاد ممکن است شخص دیگری روی دست او بلند شود و دوباره با پول او را به زمین بزند. بنابراین میبیند ارزشهای مادی موجب سلامت اجتماعی نمیشود. رفتهرفته ارزشهای معنوی دوباره
رنگ و بو پیدا میکند و جامعه به سمت اخلاقیات و معناگرایی حرکت میکند.
البته ساختار کلان اجتماعی در شکلدهی به ارزشهای اجتماعی مهم است. مردم ما برای الگوهای اخلاقی و تربیتی باید شاهد باشند که بهطور واقعی با فساد در جامعه مقابله میشود، با مفسدین و پولهای سیاه و رانتها و رشوهگیریها برخورد جدی میشود. درحالیکه وقتی با رشوه و ارتباط هر مشکلی حل میشود، همین مفاهیم به ارزشها و ملاکهای نسل امروز تبدیل میشود. اگر این مقابله با هر نوع فسادی در سیستم دیده شود و این برای مردم و خانوادهها عمیقا درک شود، ارزشهای اخلاقی و تربیتی هم رفتهرفته در نهادهای کوچکتر اجتماعی تغییر میکند.