شماره ۵۳۴ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۹ فروردين
صفحه را ببند
ما چه نوع دنیایی را می‌خواهیم؟

ایزابل آلنده فعال اجتماعی و نویسنده

فعال اجتماعی و نویسنده، ایزابل آلنده در این مطلب درمورد زنان و آفرینندگی و روشنگری و البته درمورد اشتیاق صحبت می‌کند:  
من این‌جا چند داستان از اشتیاق می‌گویم. یک ضرب‌المثل است که من خیلی آن‌را دوست دارم: چه‌چیزی حقیقی‌تر از خود حقیقت است؟ جواب: افسانه. من قصه‌گو هستم. من می‌خواهم چیزهایی‌رو نقل کنم که از حقیقت، حقیقت‌تر هستند، درمورد جمع بشری مشترکمان. همه داستان‌ها مرا جلب می‌کنند و بعضی از آنها مرا اسیر می‌کنند تا زمانی که آنها را بنویسم. مسلما برخی از آنها زودتر نوشته می‌شوند: عدالت، وفا، خشونت، مرگ، سیاست و موضوعات اجتماعی، آزادی. من از وجود رازهای اطرافمان آگاه هستم، لذا در رابطه با رویدادها و هشدارها می‌نویسم. احساسات، رویاها، قدرت طبیعت و معجزه.
یک قصه از اشتیاق مي‌گويم و این قصه ناراحت‌کننده است. محل کلینیک بانوان در روستای کوچکی در بنگلادش ‌سال 2005. جنی، یک متخصص بهداشت دهان آمریکایی است که به آن کلینیک به‌عنوان داوطلب می‌رود، طی مرخصی 3 هفته سالیانه‌ای که به او داده شده است. او آماده شده بود برای تمیزکردن دندان، اما وقتی به آن‌جا رسید، فهمید که در آن‌جا هیچ دکتر و دندانپزشکی نیست و کلینیک نیز فقط یک کلبه پر از پرونده‌ها است. بیرون یک صف از زن‌ها بود که ساعت‌ها منتظر بودند تا مورد معالجه قرار بگیرند. اولین مریض یک بیمار با دردی مشقت‌بار بود به‌خاطر این‌که چندین دندان آسیاب او فاسد شده بود. جنی به این نتیجه رسید که تنها راه‌حل این است که دندان‌های خراب را بکشد. او مجوز این کار را نداشت و هیچ‌گاه نیز آن‌را انجام نداده بود. او خطر بزرگی را پذیرفت و از این بابت ترسیده بود. او حتی وسایل لازم نیز نداشت، خوشبختانه مقداری نوساین (داروی ضددرد) با خود برده بود. جنی قلب شجاع و مشتاقی داشت. او دعای خودش را خواند و برای جراحی اقدام کرد. در آخر، بیمار آسوده از درد بر دستان او بوسه زد. آن روز آن بهداشت‌کار دهان، تعداد زیادتری دندان کشید. فردای آن روز، وقتی که او به کلینیک یاد شده برگشت، مریض اولش به‌همراه شوهرش منتظر او بود. صورت زن مثل هندوانه قرمز شده بود و آن‌قدر باد کرده بود که شما نمی‌توانستید چشم‌های او را ببینید. شوهر عصبانی بود و تهدید می‌کرد که آمریکایی را خواهد کشت. جنی نیز به‌شدت نگران بود مبادا عمل جراحی که او انجام داده است، مشکل‌ساز شده باشد، اما بعد مترجم برایش توضیح داد که شرایط عمومی بیمار هیچ ربطی به عمل جراحی ندارد. روز بعد از عمل، شوهر آن زن او را به‌شدت کتک زده بود چراکه آن زن بیمار در خانه نبود تا برای او شام درست کند.

 


تعداد بازدید :  220