ابراهیم گلستان دربارهاش میگوید: «کریم، خیلی آدم حسابی است؛ گوهرش پاک است» عبدالحسین آذرنگ شیوه ویژه نویسندگیاش را «نویسندگی موقعیت» میداند و آن را اینگونه معرفی میکند: «کریم، با توجه به موقعیت قلم میزد. هم میتوانست با لحن محاورهای و صمیمی بنویسد و هم به نوشتن خشک و رسمی اشراف داشت. هرچند در محافل رسمی از نوع نوشتههای صریح و خشک بیشتر استفاده میکرد، اما میل او به جانب سادهنویسی، درآمیختن نوشته با طنز و شوخطبعی و بیرون کشیدن مخاطبانش از فضای رسمی بود و این کار را آگاهانه انجام میداد» و استاد شفیعی کدکنی معتقد است: «او را باید ستود.» کریم امامی، مترجم، ویراستار، نویسنده، روزنامهنگار و کارشناس کتاب و نشر ایرانی بود که در بامداد روز شنبه ۱۸ تیر ماهسال ۱۳۸۴ در ۷۴ سالگی، بر اثر بیماری سرطان خون؛ که سالها از آن رنج میبرد، درگذشت. او در ۱۳۴۷ از حوزه روزنامهنگاری و نقد هنری به قلمرو نشر و ویرایش مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این عرصه ماندگار شد. اما از تجربههای پیشیناش نگسست و آموختهها و اندوختههای روزنامهنگاری، ترجمه و نقد را به خدمت چیزی که خود از آن بهعنوان «کتابندگی» نام میبرد، گرفت. از اینرو بود که پس از درگذشتاش به او القابی چون «پدر نشر کتاب» و «بنیانگذار ویرایش علمی» را دادند. امامی
3 دوره در نشر و ویرایش علمی فعال بود. حدود 7سال در «موسسه انتشاراتی فرانکلین» که بهویژه بهسبب بهرهمندی از همکاری جمعی کاربلد، توانست مکتب یا اسلوبی که اکنون به نام او نامگذاری میکنیم را تکوین بخشد. حدود 3سال در انتشارات «سروش» که نزدیک به 2سال آن با رویدادهای انقلاب مقارن بود و مانند سایر مدیران عملا نمیتوانست واحد تابعش را به کار بیندازد، اما بهرغم این، طرحهای بنیادی که برای تربیت ویراستار، ساماندهی نظاممند «موسسه انتشاراتی دولتی»، مطالعه علمی در توان تولید فنی و چاپی کشور برای تصمیمگیری صحیح درباره تجهیزات و ماشینهای چاپ و نظام و روش بخشیدن به مراحل تولید کتاب را در نشر دولتی به کار گرفت و اینها همه جنبههایی است که اگر درست شناخته و بازگو میشد، سهم واقعی امامی را در مدیریت و برنامهریزی نشر نشان میداد. بیتردید نخستین دوره روشمند تربیت ویراستار را او به راه انداخت و کوشید از میان مستعدترین داوطلبان کار در انتشارات «سروش»، بهترینها را برای ویراستاری و کار در موسسه انتشاراتی تربیت کند. با همه اینها ترجمه «گتسبی بزرگ» اثر تحسین شده فیتزجرالد نیز باعث شد تا همواره نام کریم امامی در تاریخ ترجمههای برجسته ادب فارسی بماند. همچنین دوستداران شرلوک هولمز در ایران او را بهعنوان مترجم سنتی ماجراهای این کارآگاه مشهور میشناسند چرا که وی برای اولینبار ۲۴ داستان از ماجراهای شرلوک هولمز که خود شخصا نیز بدان علاقه داشت را به فارسی ترجمه کرد. با همه اینها اگر قرار باشد در این یادداشت کوتاه که به بهانه خبر چاپ مقالات منتشر نشده
زنده یاد کریم امامی نگاشته شده است، به برخی نکات، که جایگاه او را در میان دیگر مترجمان و ویراستاران ایرانی، جایگاهی برجستهتر میکند اشاره کرد، باید از نقش او بهعنوان مشاور انتشاراتی، در تکوین بحث شیوهنامه برای نشر ایران و ویراستاری در زبان فارسی، نام برد. امامی برای این مهم زحمات البته نافرجام بسیاری کشیده است که اگر روزی شیوهنامه جامع و موثقی به زبان فارسی انتشار یابد، سهم او در آن آشکار خواهد شد، در این رابطه هرگز از یاد اهالی ادب نمیرود که امامی شیوهنامه در نشر را مانند «حکم قانون اساسی در عرصه حکومت» میدانست. افسوس که حتی پس از مرگ او هنوز کتابت فارسی شیوهنامه واحدی ندارد. از سویی باید اعتراف کرد که امامی، در عرصه طرح حق و حقوق در نشر، که قوانین کپیرایت بارزترین جنبه آن است، بسیار اخلاقی، انسانی و شجاعانه عمل کرد و در عوض، ناسزاها شنید و اتهامها بر او وارد شد، اما اگر روزی ایران به سازمان جهانی تجارت (WRO) بپیوندد که یکی از شرایط آن، اجرای موازین کپیرایت است، آنگاه ابعاد تأملبرانگیز بحثهایی که کریم امامی درباره کپیرایت مطرح کرده است، مشخص خواهد کرد که آیندهنگر و مدافع حق چه کسانی بوده و اکنون همچون گذشته مصلحتاندیشان و سودجویان، چگونه راه را بر او و تحقیق کپیرایت بستند. شاید به همین دلیل است که باید امامی را شخصی دانست که سالها از زمانه خود جلوتر بود. به هر روی در حوزه نظری نشر و ویرایش، سهم کریم امامی از هر حوزه دیگری چشمگیرتر است. او از حدود ۱۳۵۰ در نشریه «کتاب امروز» نوشتن درباره اوضاع نشر ایران را با استفاده از تجربههای روزنامهنگاریاش و همراه با طنز و شوخطبعی خاص خودش و با زبانی ساده و لحنی خوشایند آغاز کرد که گام تازهای در طرح مسائل نشر بود. او تا پایان زندگیاش به نوشتن انواع مقاله و یادداشت و انجام گفتوگو درباره جنبههای مختلف نشر و ویرایش ادامه داد. مجموعهای از این نوشتهها بعدها در کتاب «درگیر و دار نشر (تهران، نیلوفر، ۱۳۸۵)» منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت. این کتاب دغدغهها، نگرانیها، دلسوزیها و دقتهای خاص نویسنده از صحنه رانده شدهای را تصویر میکند که شاید بتوان بر این اساس عده اندک شمار همدل با او را وجدان کتاب در جامعه ما نامید. کریم امامی بیآنکه مسئولیتی داشته باشد یا کسی از او بخواهد در حوزه نشر و ویرایش در کنار چند حوزه دیگر ظریف، دقیق و بهتر از هر مسئولی، اندیشید و تأمل کرد و حاصل آن را با سادهترین زبان و به سهلترین شیوه ممکن و بیاجر و مزد، با کتاب دوستان کشور در میان گذاشت. بیشک میراث فرهنگی برجای مانده از امامی را در یک یا چند یادداشت حتی نمیتوان با دقت و انصاف کافی تعیین کرد.