فرشید غضنفرپور| «نتیجه مذاکرات هستهای در انتخابات مجلس دهم تأثیر دارد و حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم پررنگتر از انتخابات مجالس هشتم و نهم خواهد بود» این نقل قول از محمدرضا باهنر هرچند تا حد زیادی زیر سایه اخبار و تفسیرهای مربوط به تفاهم هستهای در سوییس قرار گرفت اما به تنهایی میتواند تحلیلی مشخص از برداشت جناح رقیب دولت از وضع مذاکرات هستهای ارایه دهد. در وضع نخست، دولت حسن روحانی خواهد توانست با یک توافق نسبتاً مطلوب تحریمها را لغو و در عین حال حقوق هستهای ایران را برای جهان غرب به ثبت برساند، دست ایران در معادلات منطقهای بازتر شده و مانورهای سیاسی حاصل از گشایش فضای دیپلماتیک درنهایت رضایت عمومی را در جامعهای ایجاد خواهد کرد که هنوز هرازچندگاهی روایت یکی از رویکردهای سیاست خارجی دولت سابق شوکهاش میکند. رقابت با چنین نامزدهای هوادار چنین دولتی هم در عرصه انتخابات مجلس و هم ریاستجمهوری دشواری مضاعفی را به جبهه مقابل تحمیل میکند، جبههای که هنوز تردیدهای بسیاری درباره اتحاد همه گروههای آن حول محور جامعتین (جامعه اسلامی مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز) وجود دارد. در حالت دوم طرف ایرانی یا طرف غربی درنهایت میز مذاکرات را ترک کرده، شکست مذاکرات هستهای اعلام میشود. طرفین به حالت پیش از «برنامه اقدام مشترک» در ژنو بازخواهند گشت، دولت با الزام مجلس غنیسازی اورانیوم در سطح 20درصد را ادامه میدهد و آنگاه وجهه تیم مذاکرهکننده پیشین نیز که در مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری سال 92 لطمه فراوانی دید ترمیم شده، رقبای دولت خواهند توانست با احیای شعارهای انتخاباتی سال 1384 راه بازگشت به قدرت را هموار کنند. حالت سوم، وضعیتی است که به نظر میرسد تا مذاکرات تیرماه و در اثر تفاهم هستهای در لوزان سوییس و تفسیرهای متفاوت سیاستمداران آمریکایی از متن توافق به وجود آمده است. در این حالت منتقدان دولت سعی میکنند، دست برنده تیم مذاکرهکننده را به چالش کشیده و با استدلالهای حقوقی و فنی نسبت میان آنچه داده شده با آنچه گرفته شده را زیر سوال ببرند. اما فارغ از مباحث فنی در مذاکرات هستهای، گروه دیگری هم وجود دارند که امیدوارند گشایش در فضای سیاست خارجی درنهایت به گشایش در فضای سیاست داخلی هم منجر بشود. اصلاحطلبان از پیش از انتخابات ریاستجمهوری با حسن روحانی همراه شدند، رأیشان را به سبد او ریختند و حالا انتظار دارند در آستانه انتخابات مجلس، ثمره سیاسی همراهیشان را بچشند. اشرف بروجردی، فعال سیاسی اصلاحطلب البته به خبرنگار «شهروند» میگوید، اصلاحطلبان برخلاف تبلیغات اصولگرایان هرگز چنین دیدگاهی نداشته و موضوع را بسیار گستردهتر از این مسائل سیاسی رصد میکنند. ما به فضای آرامی احتیاج داریم که دولت بتواند برنامههایش را عملی کند. این کشور سالهاست دچار تنش است و حالا این آرامش را باید مغتنم شمرد تا بتوانیم برنامهریزیهای بیشتری داشته باشیم. این فعال سیاسی اصلاحطلب در عین حال میگوید: «بهترین نتیجهای که توافق هستهای میتواند داشته باشد، فضای آرامی است که برای دولت به وجود میآورد و بسیاری از فشارها را از روی دولت کم میکند.» سیدکمال سجادی، سخنگوی جبهه اصولگرای پیروان خط امام و رهبری اما عقیدهای کاملاً متفاوت از خانم بروجردی دارد، او به خبرنگار «شهروند» میگوید: «اصلاحطلبان اساساً نمیتوانند خود را در این پیروزی سهیم بدانند. به گفته آقای سجادی بسیاری از اصلاحطلبان در مقاطعی میگفتند که باید دستاوردهای هستهای خود را رها کنیم، ما حافظه خود را از دست ندادهایم که اینگونه اظهارنظرها را فراموش کرده باشیم اما در عین حال این پیروزی را هم فراتر از دولت و یک پیروزی ملی میدانیم ضمن اینکه همزمان معتقدیم نباید دچار خوشبینی زودهنگام بشویم. عبدالله ناصری، عضو بنیاد باران اما در اظهارنظری متفاوت میگوید، همزمان که معتقدم لوزان یک موفقیت دیپلماتیک بوده است این نگرانی را هم دارم که جامعه ما از نظر سیاسی دچار دو قطبی رادیکالی بشود. این فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: دولت گذشته با یک گفتمانی که تحت عنوان «مقاومت» آن را نامگذاری کرد هزینه سنگینی بر کشور تحمیل کرد. این گفتمان هنوز درصدد است که قدرت خود را در عرصههای مختلف به منصه ظهور بگذارد و ضمن اینکه هنوز تغییر موضع نداده، بیشترین فشارها را به دولت فعلی وارد میکند. عبدالله ناصری در عین حال معتقد است لوزان در صورتی میتواند یک موفقیت در عرصه ملی محسوب شود که در سطح حاکمیت هم این اراده وجود داشته باشد و این دستاورد به عنوان یک موفقیت ملی مورد تقدیر قرار بگیرد. ناصری تأکید میکند: «دستاوردهای لوزان به همان اندازه که بدنه رأی آقای روحانی را خوشحال کرده، هواداران گفتمان مقاومت را خشمگین ساخته و این موضوع میتواند تهدیدی برای انسجام داخلی ما باشد. ناصری میگوید، همانطور که دولت در عرصه سیاسی تمام حیات خود را به مذاکرات هستهای گره زد، ما هم در عرصه رسانهای نباید حیثیت اجتماعی خود را به این قضیه گره بزنیم و هرچند که معتقدم تفاهم هستهای در دهه اخیر مهمترین رخداد سیاست خارجی ما بوده اما باید آن را در جایگاه خود ببینیم و فراتر از آن انتظار نداشته باشیم. فارغ از این تحلیلها، نتیجه تفاهم هستهای از دیدگاهی دیگر میتواند دست گروههای سیاسی چون اصلاحطلبان را بستهتر از پیش کند. به هر حال در چنین روزهایی دولت برای اجرایی کردن این تفاهمنامه نیاز به حمایت نهادهایی دارد که همین نهادها در بسیاری از سطوح جزو رقبای اصلاحطلبان محسوب شده و در انتخابات گوناگون در مقابل آنان قرار گرفتهاند. چنین معادلهای به سادگی مشخص خواهد کرد دولت در ماههای پیش رو بیشتر منویات سیاسی کدام جریان را در اولویت برنامههای خود قرار خواهد داد.