ایوب آقاخانی مدرس دانشگاه، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر
اساسا انتقاد از خود، برای یک ایرانی، کار سهل و آسانی نیست. چراکه فرهنگ انتقاد از خود در این کشور جا نیفتاده است. اما اگر بخواهم ضرورتا از خود انتقاد کنم، گمان میکنم اصلیترین انتقادم این باشد که چرا اولین لحظهای که تشخیص دادم حضور عدهای برای جامعه فرهنگی و هنری ما مضر و زیانآور است، تمام تلاشم را بهکار نبستم تا به آنها اعتراض یا حتی آنها را از این عرصه، خارج کنم. چراکه اساسا در ایران، هنرمندان و اهالی فرهنگ باید خود، بهطور شخصی از حریم هنر و فرهنگ و اهالی آن صیانت و حراست کنند.
به خود انتقاد میکنم که چرا با حلم و صبری «ایوبوار» و بهدور از ورود به چالش، چشمانتظار گشایشی بودم تا عرصه فرهنگ و هنر از وجود چنین افرادی تهی و پاک شود و آنها، حذف شوند. اما متاسفانه چنین افرادی امروز در سیستم ناصواب فرهنگی ما- یا حداقل سیستم قابلنقد فرهنگی ما- ریشه دوانده و بهجای حذف، قدرتمند شدهاند؛ و تاسفبارتر این است که برای ما، اهالی فرهنگ و هنر، تعیینتکلیف و تعیین شرایط و شروط هم میکنند. به عبارت دیگر، آنها بر مسندی تکیه کردهاند که سرنوشت فرهنگ و هنر و اهالی آن در دستان آنهاست.
اگر بخواهم به خود، نقد کنم، میگویم چرا روزی که بهعنوان معلم، در کلاسی حاضر شدم که این افراد در آن حضور داشتند، تشخیص خود را برای سمیبودن حضور و وجودشان فریاد نزدم و برای حذفشان، عملی نکردم. حال، میبینم که این عده که در آن زمان، تفکرات و اندیشههایشان بهراحتی قابل پیشبینی و پیشگویی بود، با تساهل و تسامح ما، ریشه دواندهاند و دیگر حذف آنها کار آسانی نیست. همه اینها درحالی است که در آن زمان، حذف وجود سمیشان از عرصه فرهنگ و هنر، بسیار ساده بود و من فکر میکردم باید ایوب شیرین و لبخند بر لبی باشم که وارد چنین چالشهایی نمیشود.