امانالله قراییمقدم جامعهشناس
چنانچه بخواهیم تحولات همسریابی و فاکتورهای انتخاب همسر را بررسی کنیم، باید به ریشههای مردمشناسی این جریان بازگردیم چراکه ریشههای این امر به تاریخ بشریت میرسد و من در دو کتاب مردمشناسی و انسانشناسی فرهنگی به این موارد اشاره کردهام. تاریخ بشریت در این زمینه فراز و فرودهای بسیاری را به خود دیده و در هر دوره نیز ملاکهای انتخاب همسر با دورههای دیگر متفاوت بوده است. چنانچه این ملاکها در کشورهای گوناگون نیز بسیار با یکدیگر تفاوت داشته و دلایل عمدهای نیز برای این تفاوتها وجود داشته است. اما همسرگزینی از ابتدای حیات انسانها بدینگونه که درحالحاضر شاهد آن هستیم، نبوده است. چراکه انسانها از ابتدا بهصورت جمعی زندگی میکردند و در میان آنها همسر به شکل امروزی تعریف نشده بود و از اینرو روابط نیز به صورت آزاد بوده است. این امر مربوط به حیات ابتدایی زندگی بشر است. پس از این دوران اولیه، وارد دوران همخون میشویم. به این معنا که برادران از درون خواهران خود به انتخاب همسر میپرداختند. این نیز مربوط به قبایل و گروههای اولیه انسانی است که در سراسر کره زمین وجود داشتند و به این طریق همسر خود را برمیگزیدند. دوره غیرهمخون، دوره بعدی است که حیات بشر در زمینه انتخاب همسر با آن روبهروست. در این دوران افراد از میان همخون خود به انتخاب همسر نمیپرداختند و درحقیقت این دوران شروع زمانی است که افراد بهسمت خارج از خانواده خود برای انتخاب همسر حرکت کردهاند. این دوران مهمی در زمینه همسرگزینی نوع بشر است. زمانیکه افراد به خارج از خانواده خود برای انتخاب همسر رجوع کردند و درواقع تمایلات، انگیزهها و ملاکهایشان نیز تغییر کرد و از اینرو باید این دوران را دوران مهمی در عرصه انتخاب همسر قلمداد کرد. هرچند در این زمان هم ملاکهای عمده انتخاب همسر، با ملاکهایی که امروزه با آن مواجهیم، بسیار متفاوت بوده اما در نوع خود قدم بزرگی بوده است. پس از این، ما با چند همسری روبهرو هستیم. یعنی زنان و مردانی که چند زن و چند شوهر داشتهاند. در زمانی میان اعراب چند شوهری رسم بوده است. در تبت، سیلان و جزایر مارکیز نیز بهوفور شاهد چنین مواردی بودهایم و درحقیقت چنانچه چند همسری وجود نمیداشت، تعریفهای موجود از همسر متفاوت میشد.
پس از این دوران، دوران توتمی آغاز میشود. توتم یک موجود جاندار یا بیجان، حیوان، گیاه یا جماد است که به اصطلاح اعضای کلان- کوچکترین واحد اجتماعی که از دو یا چند خانواده تشکیل شده و به یک توتم اعتقاد دارند به آن معتقدند. مانا نیز نیروی مرموزی است که درون هر توتم وجود دارد و عامل موثری در عملکرد کلانها بوده است. در این دوران هم انتخاب همسر از کلان دیگر صورت میگیرد. اما چنانچه بخواهیم زمان دقیقی را برای همسرگزینی بهصورت رسمی برگزینیم، باید گفت که این زمان مصادف است با زمان بهوجود آمدن ادیان گوناگون در جهان. در این زمان است که ملاکهای اخلاقی برای تعهد و همسرداری تعریف میشود و هر دین با توجه به این موارد، افراد را برای انتخاب همسر با خود همراه میکند. در این زمان خانوادههای گسترده بهوجود میآیند. به این معنا که تمام افراد خانواده با یکدیگر زندگی میکردند. خانواده ستاکی نیز گونهای از خانواده گسترده است که پدر و مادر با پسر بزرگ زندگی میکردهاند. پس از آن است که با شکلگیری خانواده هستهای روبهرو میشویم که درواقع خانوادهای است که ما آن را تجربه کردهایم. در تمامی این خانوادهها که ذکرشان رفت، انتخاب همسر معمولا در بین خانواده بوده و در آن دوران ملاکها و انتخابها طبعا از سوی بزرگان قوم و پدر و مادرها تعیین میشده است. دختران و پسران هم با این وضع مشکلی نداشتند و عموما با ملاکها و انتخابهای تعیینشده کنار میآمدند. در اسلام اما درونهمسری وجود داشته، به این معنا که فرد میتوانسته با دختردایی، پسردایی و... که غیرهمخونش بودند، ازدواج کند. اما این مورد در دین مسیحیت پذیرفته شده نبوده و اینگونه فامیلها به یکدیگر محرم بودهاند. درحقیقت اسلام تنها دینی است که محدوده ازدواج در آن بسیار وسیع است و گستره انتخاب بالایی دارد. اما تفاوت در ملاکهای ازدواج، از کمتر از یکدهه گذشته، تفاوتهای عمده و گستردهای را به خود دیده است. در چند دهه گذشته، مانند گذشتههای دورتر، افراد در محل یا در خانواده خودشان ازدواج میکردند. در سالهای اخیر اما این گستره تغییر یافت و دلیلش را نیز باید در گستردگی ارتباطات و تعاملات اجتماعی دید. به این ترتیب دایره همسرگزینی به شهرهای مختلف کشیده شد و بر همین اساس نوع انتخاب همسر هم تغییر کرد. حتی انتخاب درحالحاضر از طریق وسایل مجازی صورت میگیرد که به لحاظ جامعهشناسی خیلی خوب نیست. چراکه افراد در اینگونه انتخابها از دو خردهفرهنگ متفاوتند به همین دلیل نیز تفاوتهای عمدهای بینشان وجود دارد که باعث میشود آمار طلاق بالا رود. از نظر من، اینگونه ازدواجها و ملاکهایی که برایش وجود دارد، ملاکهای مناسبی نیست چراکه ازدواجها اصالت خود را از دست دادهاند و شناختها بسیار سطحی و ابتدایی شدهاند. با بررسی که طی دورهای طولانی روی طلاق انجام دادهایم، به این نتیجه رسیدهایم، ازدواجهایی که براساس شناخت صورت میگرفته یا ازدواج خویشاوندی، طلاق کمتری داشتهاند. چراکه سنت در آن دوران قوی بود و پایداری و دوام در پیوندها مهم بود و این سنتها اجازه نمیدادند پیوندها از بین بروند. اما این آزادی بیحد و حصری که اکنون با آن مواجهیم، منجر به انفجار خانواده شده است. البته باید به این نکته تأکید کنم که صحبت از عدم انتخاب توسط دختر و پسر نیست، بلکه صحبت این است که انتخاب پدر و مادر و ملاکهای آن اغلب اصلحتر است. باید کمک کنیم تا سنتها و اعتقادات ضعیف شده و حرمتهای از بین رفته بازگردد و خانوادهها به سمت دوام حرکت کنند. ملاکهای این دوران برای زندگی بادوام، اغلب ملاکهای درستی نیست و ما تنها باید ببینیم که کدام نتیجه برای دوام خانواده دارای اهمیت بیشتری است و سعی در گسترش آن داشته باشیم و نه آنکه صرفا بگوییم این ملاکها مدرناند و باید آنها را تداوم داد.