شماره ۵۳۳ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۸ فروردين
صفحه را ببند
نگاهی نقادانه به الگوهای بی‌شمار جامعه امروز در گفت‌و‌گو با امیرحسین جلالی
جامعه ایران درحال حرکت به‌سوی فردگرایی است
طرح نو| تعلق‌خاطر شخص به یک گروه خاص و به‌تبع آن برقراری روابطی خاص با آن گروه را می‌توان در آینه مفهومی به‌عنوان هویت جست‌وجو کرد. مفهوم هویت، عناصر تشکیل‌دهنده فراوانی دارد. به تعبیر دیگر، عناصری وجود دارند که افراد از روی آنها الگوبرداری و همانندسازی می‌کنند و به این شیوه، هویت خود را بازمی‌یابند. با درنظر گرفتن یک نگاه روانشناسانه و البته جامعه‌شناسانه، می‌توان به اهمیتی که این واژه روی الگوبرداری فردی یا جمعی از گروهی که با آن احساس هویت مشترک وجود دارد، پی برد. پیشتر عناصری که به‌عنوان الگو وجود داشتند، محدود بود و لذا افراد جامعه هویت‌های تقریبا مشابهی را پیدا می‌کردند که این شباهت، مانع از ایجاد تعارض میان هویت‌های افراد مختلف می‌شد. امروزه در جهان مدرن، عناصری که به‌عنوان الگو در جامعه وجود دارند، نامحدود هستند. از بازیگران ‌هالیوود گرفته تا سبک‌های زندگی که در رسانه‌ها تبلیغ و ترویج می‌شوند و همین چندگانگی‌ها و الگوهای بی‌شمار، فرد را در جهان امروز دچار بحران هویت می‌کند که او نمی‌داند چگونه و در کجا هویت خویش را باز یابد. به‌منظور بررسی مفهوم هویت در جهان‌سنتی و جهان‌مدرن و نگاهی به هویت‌یابی افراد در جامعه خودمان، گفت‌وگویی داشتیم با دکتر امیرحسین جلالی، روانپزشک که از نظر می‌گذرانید:

در ابتدا مایلیم که مفهوم هویت را از نظر شما بدانیم.
هویت درواقع فردی یا گروهی است. هویت‌شخصی، مفهومی است که فرد از خودش به‌عنوان یک شخص دارد. یعنی آن‌گونه که فرد خود را تعریف می‌کند و منجر می‌شود که ما یک‌نفر را از دیگران متفاوت ببینیم. درواقع ویژگی‌هایی که افراد یک گروه برای خود در نظر می‌گیرند، منجر به تمایز آنها از دیگران و همچنین منجر به تداوم آنها می‌شود؛ چراکه هر شخصی یا گروهی، تعریف معینی از خود داشته باشند، منجر به این می‌شود که در طی زمان، یکسان باقی بمانند. درواقع هویت آن چیزی هست که دو نیاز اساسی را پاسخ می‌دهد؛ نیاز به تداوم و تمایز که هر شخصی و هر جامعه انسانی به این دو ویژگی نیازمند است. هویت یک مفهوم یکپارچه نیست. ما می‌توانیم از انواع و اقسام هویت ازجمله مشخصه‌های باوری، عقیدتی و ارزشی مختلفی که شکل‌دهنده انواع هویت هستند، مثل هویت قومی، هویت دینی، هویت جنسی، نژادی، ملی و... نام ببریم. به‌طور مثال، وقتی از هویت ایرانی نام می‌بریم، نژاد ایرانی و زیستن در یک سرزمین مشترک، برای مردمی که در این گستره جغرافیایی زندگی می‌کنند، یک ویژگی‌ای فراهم می‌کند که منجر به این می‌شود تعریف معینی از خود داشته باشند و در عین حال آنها را از دیگر کشورها و نژاد‌های دیگر، متمایز می‌کند. به عبارت دیگر، ایرانی‌بودن به‌عنوان نژاد ایرانی، فارسی‌زبان بودن و ویژگی‌های تاریخی مشترک باعث می‌شود که ما به‌عنوان یک هویت، در کنار هم تعریف  شویم.
چه مولفه‌هایی در ایجاد هویت نقش دارند؟
هویت یک سازه‌ای است که هم عوامل زیستی در آن سهم دارند، هم عوامل روانشناختی و تربیتی و هم عوامل فرهنگی- اجتماعی. درواقع فرآیند هویت‌یابی یک شخص، از این تعیین‌کننده‌ها اثر می‌پذیرد. هر فردی دارای ژن‌های خاصی است که تاحدودی تعیین‌کننده مزاج و علاقه‌های او خواهد بود. همچنین، نحوه تربیت او و ارزش‌های اجتماعی جامعه‌ای که در آن رشد می‌کند، می‌توانند حتی مزاج او را تغییر دهند. فرد در گام اول به والدینش نگاه می‌کند. آنچه آنها به آن باور دارند، آن‌گونه که رفتار می‌کنند. گام دوم، جامعه است. این‌که عرف جامعه چگونه است؛ این‌که رفتار جامعه و عکس‌العملش در قبال هر موضوع و پیشامدی به چه نحو است؛ ارزش‌ها و ضدارزش‌های جامعه چه‌چیزهایی هستند. اینها سازنده هویت فرد می‌شوند و ذره‌ذره همانندسازی‌هایی که فرد در جریان رشدش انجام می‌دهد، سازنده هویتش می‌شود. مشخصا نوجوانی، دوره تکوین هویت یا بحران هویت است. به عبارتی، تغییراتی که در دوره نوجوانی رخ می‌دهد، نقطه اوج ساختمان هویت را شکل می‌دهد. یعنی تمام آنچه کودک از ابتدای تولد به‌دست آورده است، در دوره نوجوانی به‌خاطر تغییراتی که در فرد رخ می‌دهد، باید قوامی بگیرد. اگر در این مرحله، فرد گذار موفقیت‌آمیزی در شکل‌دهی هویت خود داشته باشد، تکلیفش برای یک انسان در زندگی اجتماعی، بعد‌ها روشن است. چون با توجه به هویتی که تعریف کرده، می‌داند چه نقشی در جامعه انسانی دارد، رابطه‌اش با سایر شهروندان چطور است، چه‌کاری را می‌خواهد انتخاب کند، چه باور دینی‌ای دارد، به چه سبکی از زندگی باور دارد و... اما اگر فرد نتواند این دوران را با موفقیت سپری کند، دچار بحران هویت می‌شود. البته در متون از بی‌هویتی نام برده شده اما من ترجیح می‌دهم از بحران‌هویت یا آشفتگی در هویت نام ببرم. چراکه واقعیت این است که هویت، سازه‌ای است که در هر صورت در فرد شکل می‌گیرد. مهم این است که آیا آشفته و سردرگم و بحرانی شکل می‌گیرد یا ساختمان قوام‌یافته و شکل‌گیری موفقیت‌آمیزی دارد. فردی که با بحران هویت روبه‌رو است، مدام از خود می‌پرسد که من چه کسی هستم؟ من چه گذشته‌ای دارم؟ از کجا آمده‌ام؟ به‌کجا می‌خواهم بروم؟ چه آینده‌ای در انتظار من خواهد بود؟ و اگر خیلی از رفتار‌های اجتماعی نوجوانان و جوانان در دنیای امروز و جامعه امروز را مرور کنیم، به همین می‌رسیم. به‌طور مثال، وقتی فرد چیزهای ساده‌ای مثل نوع پوشش‌، باور‌هایش و... مدام تغییر می‌کند و درواقع تکلیفش با خودش روشن نیست، نشان‌دهنده اختلال در فرآیند هویت‌یابی و آشفتگی هویت است.
چه تفاوتی میان مولفه‌ها و الگوهای هویت‌ساز در جامعه امروزی و جامعه سنتی گذشته وجود دارد؟
اگر 30‌سال پیش، شخص، پدر و مادر، اقوام و تعدادی آدم محدود را می‌دید و اینها اشخاصی بودند که فرد می‌توانست به آنها نگاه و الگوبرداری کند و هویت خودش را با همانندسازی با ویژگی‌های آنها شکل بدهد، امروزه جهان شبکه‌ای و تحول ارتباطی، باعث شده است که فرد با فیگور‌های (figure) متعددی روبه‌رو باشد. بیماری‌ای وجود دارد به‌نام «شخصیت مرزی» که اساس این بیماری اختلال در هویت است. بسیاری افراد در دنیا و ازجمله در کشور خودمان معتقدند که این اختلال، محصول 30‌سال گذشته است. رد پای آن در متون تاریخی یک سده پیش، بسیار کم دیده می‌شود و حتی افرادی که تجربه زیادی دارند، می‌گویند که ما در ابتدای دهه 60، چنین چیزی را کمتر می‌دیدیم. اما امروزه هر روانپزشک و روانشناسی در کار روزمره‌اش، به مرور با این اشخاص یا افرادی که فقط صفات مرزی را دارند مواجه هستند. یعنی یک بخشی از نگرانی‌هایشان، احساس پوچی، تردید نسبت به خودشان، نداشتن نمایی درازمدت و تردید مکرر درباره خودشان است. بخش زیادی از این را محصول نظام شبکه‌ای می‌دانند. پیشتر یک فرد به پدرش نگاه می‌کرد و الگویش او بود. امروزه هنرپیشه ‌هالیوودی، فلان مانکن مد، سبک و سیاق مشربی در غرب، آفریقا و آمریکا و دنیایی از اطلاعات و الگوهایی که به فرد سرریز می‌شود، او را در مقابل اینها درمانده می‌کند. منابع بسیار زیاد از همانندسازی که نمی‌داند با کدام‌یک از اینها همانندسازی بکند؛ راه سنت را پیش بگیرد یا راه‌های تازه جهان مدرن را بپیماید؟

تغییر هویت در جامعه ایران، به چه سویی است و چه تغییراتی در گذار از سنت به مدرنیته در این جامعه به‌وجود آمده است؟
جامعه ما، یک جامعه جمع‌گرا بوده است. یعنی گروه و جمع، در تعیین هویت اشخاص، بسیار تعیین‌کننده بوده است. یافته‌های پژوهش‌های جامعه‌شناسی در 30‌سال اخیر در ایران، نشان‌دهنده این است که جامعه ایران درحال حرکت به سوی فردگرایی است. یعنی جامعه‌ای که افراد روی «من» شان تأکید می‌کنند. یعنی «من»ی که می‌تواند ارزش‌های کاملا متفاوتی از خانواده، قوم، عشیره، قبیله و با گروهی که پیشتر در آن تعریف می‌شدند، داشته باشد. به عبارتی ما با یک فرآیند کاملا متفاوت و متمایز از جنس هویت‌یابی و از حیث همانندسازی روبه‌رو هستیم که به جامعه ساختاری کاملا متفاوت می‌دهد. آشفتگی و درهم ریختگی هویت شخص باعث می‌شود که فرد نمی‌داند چه می‌خواهد و در کجای دنیا قرار گرفته است. این اتفاق قطعا در مرحله گذار از سنت به مدرنیته رخ خواهد داد و در جامعه ایرانی هم نشانه‌هایش بیش از چیزی است که نیازمند بررسی و مداقه باشد. ارزش‌های مدرن هستند که سرمشق فرد قرار می‌گیرند و در فرآیند هویت‌یابی سرمشق‌های جدیدی برای همانندسازی فرد ایجاد می‌کنند.
هویت‌های جمعی در ایجاد همبستگی میان افراد جامعه چه نقشی دارند؟
یک بخش از فرآیند هویت‌یابی، هویت گروهی است. یکی از نیازهای روانشناختی انسان‌ها، داشتن احساس تعلق به گروه است. یکی از دلایل اقبال بسیار زیاد رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی، ارضای این نیاز است. تمایل به تعریف‌شدن در یک جمع و در یک گروه، نیاز آدمی است. وقتی جامعه فردگرا می‌شود، معنایش این نیست که جامعه
 از هم گسیخته می‌شود؛ آدم‌ها در چارچوب زندگی شخصی‌شان برای خودشان تعریف مجددی می‌کنند؛ همان‌طور که در زندگی غربی نیز به همین صورت است. اتفاقا من فکر می‌کنم که زمینه این همبستگی ملی در ایران وجود دارد اما باید روی عناصری تأکید شود که کمتر تعارض‌آمیز است. تأکید روی عناصر ایدئولوژیک و ایدئولوژیک‌کردن مبانی همبستگی‌ملی، صرفا باعث انشقاق ملی خواهد شد. عناصری که عموم مردم جامعه به آنها باور دارند و در باورشان هیچ‌گونه تعارضی با آنها ندارند. ایرانی بودن و نگهداشت این هویت و قومیت ملی می‌تواند قوام‌بخش جامعه باشد. یعنی از عناصری باید به‌عنوان قوام‌بخش هویت ملی استفاده کرد که میان اقوام مختلف و مرام‌ها و مسلک‌های مختلف، تعارض کمتری وجود داشته باشد.


تعداد بازدید :  138