از زمان کودکی، از دیدن فیلمهای حیاتوحش چندان خوشم نمیآمد. البته منظورم فیلمهایی است که در آنها شکار و کشتن حیوانها به نمایش درمیآید. اینکه آهو، گوزن یا گاوی دارد به همراه بچهاش میرود و به یکباره گلهای شیر به آنها حمله میکنند و جلوی چشم مادر- یا گاهی هم پدر و مادر- بچهاش را میدرند. در دیدن این فیلمها همیشه حسی دوگانه داشتهام. از یک سو زیباییها و گیراییهای طبیعت هست و از سوی دیگر برخی واقعیتهای دهشتناک و دردآور آن. میخواستم ادامه دهم که پرید وسط حرفم و گفت به گمانم نوجوانیات را فراموش کردهای که با تفنگ بادی میافتادی در کوچه و خیابان و گنجشک و سار و کفتر میزدی. یک بار هم زده بودی به یک کلاغ، که به گفته خودت تا در خانهتان دسته کلاغ و رفیق و رفقای کلاغ تیرخورده، گرد سرت میچرخیدند! حالا میگویی از کودکی از کشتن و شکار حیوانها، بیزار بودی؟! گفتم راست میگویی و در نوجوانی و جوانی این حس بیزاری از کشتن حیوانها را گویی از دست دادم و شاید هم از کشتن آنها لذت میبردم. یک شب هم به همراه دوستی داشتیم میرفتیم که با سنگی زدم به سر موشی در جوی آب و آن را کشتم. یادم هست که آن شب هم از کشتن موش، دستکم بدم نیامد اگر نگویم کیف کردم. اما دارم راستش را میگویم. در کودکی و هماکنون- دستکم از ۲۰سال پیش- از کشتن حیوانها بیزار بوده و هستم. گفت خب، پس نباید گوشت مرغ و ماهی و گوسفند و گاو هم بخوری، اما میخوری، نمیخوری؟ گفتم میخورم اما ماهی زنده نمیخرم تا جلوی چشمم جان بدهد. کشتن مرغ و گوسفند و گاو را هم نگاه نمیکنم. نظرم هم این است که در کشتن اینها، اگر راهی پیدا شود که حیوان هنگام کشته شدن، دستکم درد نکشد، درستتر و انسانیتر است. گفت داری به خودت کلک میزنی؟ گفتم آره. گفت از واقعیت زشت زندگی هراس داری؟ مگر نه این است که واقعیت زندگی، همین کشت و کشتارهاست. فیلم تازه جنایتهای داعش را ندیدهای؟ گفتم چند روز پیش دیدم که کنار خیابان سیدیاش را میفروشند اما نه آن را دیدهام و نهخواهم دید. راستش به جز یکی، دو صحنه و عکس از جنایتهای داعش، چیزی از وحشیگریهای آنان ندیدهام و نمیبینم. گفت تو از آنهایی هستی که از واقعیت زندگی میگریزی. در همین زمانی که من و تو داریم گفتوگو میکنیم هزاران هزار حیوان در خشکی و دریا یکدیگر را دریدند اما تو گوشها و چشمهایت را بستهای و نمیبینی و نمیشنوی و میخواهی زندگی را گل و بلبل ببینی! گفتم در واقعیت زندگی هم زشتی هست و هم زیبایی. آیا رویش درختان در فصل بهار را نمیبینی؟ واقعیت و حقیقت جهان هم یک دست نیست. بستگی به تو دارد که دوست داری کدام را بیشتر ببینی. اینکه با دیدن و ندیدن تو، واقعیت دگرگون میشود یا نمیشود یک مسأله است و اینکه دو روزه زندگی را به دیدن کدام واقعیت بگذرانی مسألهای دیگر. حقیقت زشت زندگی را تا جایی ببین که آن را سراسر زیبا نبینی و ندانی.