فرنوش ارسخانی| امیر حسین رستمی یکی از بازیگران پرکار سال گذشته بود. او علاوه بر سریال «آخرین بازی» که زمستان 93 از شبکه پنج سیما پخش شد، در سه نمایش و سه فیلم بازی کرد، که «دریا، ماهی و پرنده» به کارگردانی مهرداد غفارزاده، «نهنگ عنبر» سامان مقدم، «نیمرخها»ی ایرج کریمی و «سرقت مردان خاکستری» آخرین اثر امیرشهاب رضویان، شاخصترینشان بودند. رستمی اگرچه در عرصه طنز بازیگر شناخته شدهای است، اما اولین حضور او در بازیگری با بازی در سریالها و فیلمهای درام شکل گرفت. فیلمهایی که به خوبی نتوانستند معرف حضور او در سینما و عرصه بازیگری باشند و در نهایت، حضورش در تلویزیون باعث شد که مخاطبان بیشتر او را بشناسند تا جایی که خودش هم موفقیتاش را مدیون تلویزیون است. او که بهتازگی نمایش «سیتم گرون هلم» را به پایان رسانده، هماکنون درحال بازی در سریال «شهرزاد» حسن فتحی است. در گفتوگویی که با امیرحسین رستمی داشتیم، درباره علت حضورش در عرصه بازیگری، کارآیی بازیهای کمدی در سینما و تلویزیون ایران و ... صحبت کردیم.
شما قبل از سریال «شمسالعماره»، در سه فیلم سینمایی حضور داشتید، اما هيچ يک از آنها نتوانستند معرف حضور شما به عرصه بازيگری باشند. دلیل حضورتان در چنین فیلمهایی چه بود؟
من از سال 80 بازیگری را با حضور در کلیپهای رامبد جوان شروع کردم. رامبد یکسری کليپ برای سازمان ملل میساخت که من بازیگر ثابت آن بودم. او بعد از این کار، یک مجموعه تلویزیونی ساخت که دوباره با هم کار کردیم، سريالی که فقط از شبکه جامجم پخش شد. «رئيس»، اولین تجربه سینماییام بود که سومين تجربه بازيگریام هم به حساب میآمد. آقای کیمیایی را قبل از بازی در اين فيلم میشناختم و با خانوادهاش دوستی دیرینهای داشتم. اگرچه اکثر اقوام ما سینمایی بودند و من از 15-10 سالگی سینما را میشناختم، اما هیچ وقت دوست نداشتم بازيگر شوم. دغدغه اصلی من کارگردانی بود، نه بازیگری.
بنابر این بازیگری مسیر انتخابی شما نبود!
من با تأکید آقای کیمیایی وارد این حرفه شدم. او همیشه میگفت تو اول باید جلوی دوربین بروی تا پشت دوربین. چون برای پشت دوربین رفتن همیشه وقت هست. با اینکه بازیگری را زودتر از کارگردانی شروع کردم، اما نمیتوانستم آن را از ذهنم بیرون کنم. برای همین تصمیم گرفتم مدتی کنار آقای کیمیایی حضور داشته باشم و توانستم در راهاندازی مدرسه سینماییاش هم به او کمک کنم. جدا از اینکه یکی- دو سال مدیريت آموزشگاه را هم به عهده گرفتم، اما در کنار آقای کيميايی بودن، فرصت مناسبی را برای يادگيری آموزههای کارگردانی و طی کردن دورههای آن فراهم آورد. بنابراین من هنوز هم به کارگردانی فکر میکنم و مطمئنم که یک روز فیلم خواهم ساخت.
«فقط چشمهایت را ببند» تنها فیلمی بود که در آن بازیتان دیده شد؟
بعد از بازی در«رئیس»، با علیرضا امینی در فیلم «فقط چشمهایت را ببند» کار کردم. اگر چه این فیلم در جشنواره ریو خیلی درخشید، اما مثل فيلمهای ديگرم، در سينمای ايران برايم شانس نياورد. راستش بعد از این بدشانسیها، کمکم داشتم از سینما دلزده میشدم. بهخاطر اینکه اولین کار جدیام را با مسعود کیمیایی شروع کردم، اما درنهایت بخش زیادی از فیلم برای اکران عمومی، قیچی و سانسور شد. با علیرضا امینی کار کردم، جشنوارههای خارجی از بازیام تقدیر کردند، اما در ایران، فیلم کاملا توقیف شد! «خاک آشنا» را بازی کردم، این فیلم هم در نهایت بعد از دو سال، با حذف سکانسهای اصلی، نمايش داده شد. آن موقع تصمیم گرفتم همان بیزنس خودم را ادامه دهم و برای مدتی از دنیای بازیگری فاصله بگیرم.
آشناییتان با مهران مدیری بعد از این تصمیم بود یا قبل از آن؟
این تصمیم موازی شد با جشنواره ریو که به خاطر بازی در «فقط چشمهایت را ببند» از من دعوت کرده بودند. من به این جشنواره نرفتم و به جایم پیمان قاسمخانی همراه علیرضا امینی رفت. پیمان بعد از بازگشتش، فیلم من را به مهران مدیری نشان داد و از من خواست قرار بگذاریم و در جلسهای با مهران مدیری ملاقاتی داشته باشيم. آقای مدیری درباره پروژه تلویزیونیاش- مرد هزار چهره- صحبت کرد و از من خواست تا در سريالش بازی کنم.
موفقیت «مرد هزار چهره» و دیده شدن نقش شکور در سریال«شمسالعماره» باعث شد فعالیت در طنز را ادامه دهید یا خودتان تمایل داشتید که بیشتر در آن حضور داشته باشید؟
از یک زمانی به بعد احساس کردم مخاطب عام، امیرحسین رستمی را در سریالهای طنز پذیرفته است. البته خودم هم آدم دمدمی هستم؛ گاهی اوقات فان هستم و برخی روزها غمگین! اما روحیهام خیلی فان است و گاهی اوقات طنز هم مینويسم. اطرافیانم هم مرا با اين ويژگی میشناسند. مثلا سامان مقدم قطعا براساس روحیهای که از من میشناخت برای بازی در سریال «شمسالعماره» انتخابم کرد- اول قرار بود با سامان در«کافه ستاره» همکاری کنم اما چون سفر بودم، نتوانستم سر پروژهاش حاضر شوم- انگار سامان کشف کرده بود که من طنز بلد هستم. خودم هم وقتی کمدی بازی میکنم حالم بهتر است و بیشتر به من خوش میگذرد.
شما که حضور جدی در طنز نداشتید، چطور میخواستید با اولين بازیتان این تفکر را به ذهن مخاطب انتقال دهید؟
چون همیشه کارهای کمدی دنیا را میديدم و دنبال میکردم، تمام زیر و بمهای طنز را میشناختم. من حضور جدی در کمدی نداشتم، اما یکی از کسانی که توانست در این راه به من کمک کند، آقای کیمیایی بود. او بر خلاف فیلمهايش، شخصیت بهشدت طنازی دارد. حتی منتقدهایی هم که او را از نزدیک میشناسند، به این ویژگیاش پی بردهاند.
بعد از بازی در یکی- دو سریال، از سينما فاصله گرفتيد و در تلويزيون ماندگار شديد. سينما ديگر برايتان مهم نبود؟
کار کردن در تلویزیون از همان ابتدا برايم شانس آورد. خیلی راحت خط قرمزهایش را پذیرفتم و رفتم کارم را انجام دادم. برای همین خودم را بیشتر مدیون تلویزیون میدانم تا سینما. با اینکه بعد از «شمسالعماره»، اکثر کارهایی که پیشنهاد شد کمدی بود، اما تلاش کردم تا کارهای شاخصی را انتخاب کنم. شما بهعنوان یک خبرنگار و کسی که در عرصه رسانه فعال هستید، بد نیست بدانید، (شاید مخاطب عام نداند. کارهای طنز من در ذهنش باقی مانده و فکر میکند من فقط طنز کار میکنم) من یکسال کمدی کار میکنم، یکسال درام. برای همین از بین تمام کارهایی که بعد از این سریال پیشنهاد شد، «وضعیت سفید» حمید نعمتاله را انتخاب کردم. از طرف دیگر، خیلی خوشحالم که در طول مدت فعالیتم در تلویزیون توانستم با کارگردانانی کار کنم که همه آنها در تلویزیون برند هستند. مثل مهران مدیری، حمید نعمتاله، فرزاد موتمن، سامان مقدم و... .
سریال «آخرین بازی»-که اخیرا از تلویزیون پخش شد- سومین همکاری شما با حسین سهیلیزاده، بعد از «سه، پنج، دو» و «دختران حوا» بود که در آن نقش منفی در سریال داشتید. با توجه به اینکه قبلا هم بازی در نقشهای منفی را تجربه کرده بوديد، نگران کلیشه شدن در این نوع نقشها از سوی مخاطب نبودید؟
احساس میکنم وقتی بازیگر در قالب نقش منفی قرار میگیرد، قدرت مانور بیشتری پیدا میکند. چون نقش مثبت یک نقش خنثی است. ویژگی خاصی ندارد و بازیگر نمیتواند به آن رنگ بدهد. ولی در نقش منفی، بازیگر قدرت پیدا میکند تا با استفاده از رنگهای مختلف، ویژگیهای خاصی را به نقش اضافه کند. البته معتقدم وظیفه یک بازیگر این است که کاری که از او خواسته شده را به بهترین نحو و تا جایی که میتواند، انجام دهد. برای من بازی درام و ملودرام به مراتب راحتتر از کار طنز است. چون کار طنز سختیهای خاص خودش را دارد. من هيچ اصراری ندارم که در عرصه درام هم بازيگر شناخته شدهای باشم. چون حیطه کاری من طنز است و در این عرصه برند هستم. مهمترین مسأله برایم این است که طنز من، مال خودم باشد و امضای خودم پای آن باشد. مخاطب وقتی بازی من را تماشا میکند، یاد بازیگر دیگری نیفتد، یاد خودم بیفتد. مثلا وقتی در «دودکش» بازی کردم، کارگردان و تهیهکننده سریال به من و هومن برق نورد گفتند که ما میخواهیم به وسیله شما دو نفر، بهترین سریال ماه رمضان از نظر مردم باشیم. من در ملودرام و درام دنبال امضا نمیگردم، به خاطر اینکه آنقدر بازیگر در این عرصه داریم که اصلا اصراری ندارم در آن امضایی داشته باشم. فقط همین که نمره قبولی بگیرم، برایم کافی است. فکر میکنم در سریال «آخرین بازی» هم توانستم نمره قبولی بگیرم. آقای سهیلیزاده فروردین سال گذشته به من پیشنهاد بازی در این سریال را داد. وقتی فيلمنامه را خواندم متوجه شدم که قرار است کاراکتر سیاوش رستمی از سریال «سه، پنج، دو» به «آخرین بازی» منتقل شود. شخصیتی که در این سریال کلی تغییر پیدا کرده و در پشت پرده فوتبال قرار دارد.
برند چقدر با مفهوم ستاره در سینما تفاوت دارد؟
ستاره در سینمای جهان کسی است که تضمینکننده فروش گیشه باشد. البته بازیگران استار و سوپر استار، الزاما بازیگرهای خوبی نیستند. شما اگر به دستمزد سوپراستارهای هالیوود نگاه کنید، متوجه خواهید شد که دستمزد آنها به مراتب بیشتر از استارهایشان است. استار کسی است که مثل رابرت دنیرو، آل پاچینو بینظیر و معروف باشد. با اینکه آنها جزو بقایای مکاتب بازیگری هستند، اما گاهی اوقات اتفاق میافتد که یک ستاره جوان که خیلی هم در حد آنها نیست، دستمزد بیشتری دریافت میکند و درنهایت به خاطر حمایت قشر نوجوان، آنها تضمین کننده فروش گیشه میشوند. اما معنا و مفهوم برند، با ستاره تفاوت دارد و عمر و دوام بیشتری هم نسبت به آن دارد. مهران مدیری، رضا عطاران، محسن تنابنده و هومن برق نورد هنرمندانی هستند که همه آنها در حوزه تخصصی خودشان، برند هستند. ما بازیگر طناز خیلی داریم. شاید تعدادشان به 100 نفر هم برسد، اما تعداد برندهایمان بیشتر از 8 نفر نیست و من ترجیح میدهم جزو این 8 نفر باشم.
گاهی اوقات یک ستاره برای نشان دادن پتانسیلهای خود به مخاطب میتواند ریسک کند، چون در هر قالبی قرار بگیرد، برای طرفدارانش جذاب است. اما یک برند، به دلیل اعتباری که میان مردم دارد از چنین امکانی بهرهمند نیست. مثلا اگر در تله فیلم بازی کند، مسلما اعتبارش را از دست خواهد داد.
تعداد تله فیلمهایی که من بازی کردم، بیشتر از 4 یا 5 عدد نیستند و از سال 92 به بعد، اصلا یک تله فیلم هم بازی نکردم. از بین همه تله فیلمهایی هم که بازی کردم، بهترین و متفاوتترینشان را انتخاب کردم. مثلا در یک کار من 6 و 7 گریم داشتم و حتی در نقش زن هم ظاهر شدم. کاری که اصلا کمدی نبود و کاملا تلخ بود.
فکر میکنم هرکسی حق دارد به هر جایی که میخواهد سر بزند. من هم برای مدتی بازی در تله فیلم را تجربه کردم و از این کار پشیمان نیستم. زمانی که تازه تله فیلم راه افتاده بود، من در «شاه کلید» سامان مقدم و «همان روز» علیرضا امینی بازی کردم. تله فیلمهایی که کیفیتش در حد یک کار سینمایی بود و از گروه تولیدش میتوانستم حدس بزنم که به کار خوبی تبدیل میشود. با این حال اگر الان هم تله فیلمی به من پیشنهاد شود که قصه و گروه خوبی داشته باشد، قطعا به آن نه نمیگویم. چون برای یک بازیگر مهم نیست که روی صحنه تئاتر ظاهر میشود یا جلوی دوربین. برای رسانه کار میکند یا نمایش خانگی. مهم این است که به هر جا میرود، کم فروشی نکند. باید تا حد توانش بازی کند و انرژی بگذارد تا بتواند از کارش دفاع کند
باتوجه به اینکه معاونت سیما در سال گذشته تغییر پیدا کرد، فضای کارهای تلویزیونی را چگونه میبینید؟
کارهای تلویزیونی در این چندسال اخیر یک افت محسوسی داشته است و فکر میکنم ریزش مخاطب هم به همین خاطر بوده است.
ما ایرانیها یک دشمن و رقیبی به اسم ماهواره داریم که در آن هیچ خط کشی و خط قرمزی وجود ندارد. متاسفانه این برنامهها درصدد هستند تا مخاطبان ایرانی بسیاری را به سمت خود بکشانند. از سوی دیگر، هر روز محدودیت و خطکشی برای قصههای آثار تلویزیونی ما بیشتر میشود. درحالیکه اگر تلویزیون فلان کارگردان که 25 سریال برای جمهوری اسلامی ایران ساخته و تعدادی از سریالهایش جزو پربینندهترین سریالهای سال شده است را بپذیرد و به او اعتماد کند، قطعا بسیاری از مشکلات رسانه ملی هم حل خواهند شد. بههرحال همه ما، در این مملکت بزرگ شدهایم و پایبند به قوانین آن هستیم. معتقدم اگر به خلاقیتها و استعدادهای بچههای تلویزیون بیشتر توجه شود، در این صورت به سادگی میتوانیم ماهوارهها را شکست دهیم و قطعا بینندهها ترجیح خواهند داد که سریالهای داخلی را نگاه کنند تا سریالهای ماهوارهای. چون تلویزیون با فرهنگ ما بیشتر سنخیت دارد و به آن نزدیکتر است. اگر دقت کرده باشید، متوجه خواهید شد که هر ساله در ماه رمضان، درصد مخاطبان شبکههای ماهوارهای پایین میآید. آمارها و ارقام نشان میدهد، مردم در ماه رمضان علاقه دارند که فقط تلویزیون ایران را نگاه کنند. چون میدانند که سریالهای این ایام خاص است.
از طرفی معتقدم که تلویزیون باید در برخی موارد سختگیرتر عمل کند. سختگیری از جهت ساخت و پرداخت قصه و کیفیت و به هر کارگردانی اجازه سریال سازی داده نشود. اخیرا شنیدم که بعضیها به تلویزیون میآیند و تلهفیلم میسازند برای اینکه تمرین کنند تا سریال بسازند. به نظرم این اشتباه است! چون مخاطبان تلویزیون 80میلیون نفر هستند و نمیتوان این جمعیت را سر کار گذاشت. تلویزیون جای آزمون و خطا کردن نیست و باید از کارگردانان و بازیگرانی که امتحان پس دادهاند استفاده کرد. در این صورت جوانها هم میتوانند به مرور بیایند و از آنها یاد بگیرند. من احساس میکنم با تغییر مدیریت سازمان و بازگشت آقای پور محمدی و تخشید به صداوسیما، اتفاقهای خوبی در تلویزیون خواهد افتاد. چون آقای تخشید مدیری است که به هیچ وجه کیفیت را فدای کمیت نمیکند. پای کیفیت کارها میایستد و هر زمان احساس کند کیفیت کاری پایین است، جلوی این مسأله را میگیرد.
اما یکی از دلایلی هم که باعث پایین آمدن سطح آثار تلویزیونی شده، عدم حضور کارگردانان مطرحی مثل حسن فتحی، داوود میرباقری، کمال تبریزی و... در آن است. کارگردانانی که این روزها، هر یک به دلایلی، به سریالسازی در شبکه نمایش خانگی روی آوردهاند.
حضور کارگردانان تلویزیونی در شبکه نمایش خانگی چند دلیل دارد که فکر میکنم مهمتریناش مسأله اقتصادی است. تلویزیون این اواخر با مشکل بودجه مواجه شده است و حتی برخی از پروژهها هم به خاطر نبود بودجه متوقف شدند. حتی سریالهایی هم که پخششان تمام شده است، عواملش پولشان را دریافت نکردند. بهعنوان مثال، هنوز با عوامل سریال«دودکش» که دو سال پیش تصویربرداریاش تمام شد، تسویه حساب نشده است! ما به هر کجا که ذهنمان میرسید، رفتیم و اعتراض کردیم و نامه نوشتیم، اما به هیچ نتیجهای نرسیدیم. متاسفانه دست بازیگر به جایی نمیرسد! انجمنی وجود ندارد که از بازیگرها حمایت کند. اگر خود بازیگرها هم بخواهند شخصا اعتراض کنند، بهعنوان بازیگرهای بد اخلاق تلقی میشوند. بنابراین باید سکوت کنند. از طرفی هم حدود 2 ماه است که از تصویربرداری سریال«آخرین بازی» میگذرد، عوامل آن از 8 ماه کار، 3 ماه و نیم دستمزدشان را نگرفتند... مسلما این مسائل روی بازیگر و کارگردان اثر میگذارد. چون قراردادی که با بازیگر بسته میشود، 80-70 بند دارد که بازیگر باید همه آنها را رعایت کند. اما تهیه کننده، یکی دو بند دارد که یکی از آنها پرداخت پول است که به آن هم عمل نمیکند. خب ما بازیگرها که فتوسنتز نمیکنیم! ما هم در همین جامعه زندگی میکنیم و زندگیمان خرج دارد. فکر میکنم پول مهمترین دلیلی است که باعث شده کارگردانان تلویزیونی به سمت شبکه نمایش خانگی روی بیاورند. چون در آنجا یک شخصیت حقیقی وجود دارد که کارگردان و بازیگر اول از او پول میگیرند و بعد کارشان را شروع میکنند.
اما دلیل دومی هم که باعث تغییر مسیر کارگردانان ما از تلویزیون به سمت شبکه خانگی شده، این است که فعالیت در نمایش خانگی خطکشیها و ممیزیهای کمتری نسبت به تلویزیون دارد. در این صورت، نویسنده و کارگردان قدرت مانور بیشتری دارند و به تبع آن قدرت مانور و خلاقیت بازیگر هم بیشتر میشود.
اما سطح و کیفیت سریالهای شبکه نمایش خانگی به اندازه سریالهای تلویزیونی نیست. وقتی داوود میرباقری سریال «شاهگوش» را ساخت، مخاطبان نتوانستند مثل سریالهای موفق تلویزیونی او با آن ارتباط برقرار کنند. حتی کمال تبریزی هم با وجود سریالهای موفقی که برای تلویزیون ساخته، این روزها سریالی برای شبکه نمایش خانگی-ابله- ساخته که حتی برخی از بازیگرانش هم از اینکه در آن بازی کردهاند، پشیمان هستند.
قبلا همه با نگاهی سطحی به سریالهای نمایش خانگی نگاه میکردند. اما درحال حاضر، رقابت شدیدی بین کارگردانان در شبکه نمایش خانگی وجود دارد. کارگردانهای صاحب سبکی به شبکه نمایش خانگی آمدند و نشان دادند که با کیفیتی چشمگیر و با استفاده از بازیگرهای سرشناس، میتوان سریالهای خوبی برای آن ساخت. وقتی آقای میرباقری سریال «شاهگوش» را ساخت، مردم به خاطر عقبه و بک راندش، توقع داشتند که سریال عظیم و فاخری را از او ببینند. به نظرم «شاهگوش» در حد خودش بیننده داشت و فروشش هم نشان داد که مردم این سریال را پذیرفتند و از آن لذت بردند. اما اگر بخواهیم «شاهگوش» را با یک سریال الف ویژه تلویزیونی مقایسه کنیم که 10سال روی آن کار شده است، این قیاس غلط است و ایراد دارد! چون ژانر با ژانر فرق میکند و باید هر چیزی را در ظرف خودش مقایسه کرد. سریال «شاهگوش» را باید با سریالی در حد خودش، مقایسه کرد. فکر میکنم پروداکشن سریال هم مشخص بود که در چه حدی قرار داشت.
مسأله اینجاست که برخی کارگردانها چیزهای جدیدی را در این نوع سریالها مد میکنند. مثلا کارگردان بدون هیچ قصهای سر پروژهاش حاضر میشود و با اتکا به بازیگران استار، خیال میکند که سریال موفقی خواهد ساخت.
اگر سریالی در شبکه نمایش خانگی ساخته میشود و موفق نیست و مردم دوستش ندارند، دلایلش را باید در خود سریال پیدا کرد. چون حتما یک جای کار ایراد داشته است. یا قصه ایراد داشته یا انتخابها درست نبوده و... .
شما در سال گذشته حضور فعالی در تئاتر داشتید و توانستید در سه نمایش بازی کنید. قبل از اینکه اولین نمایشتان را-کمی بالاتر- بازی کنید، کسی به شما توصیه کرد که سراغ تئاتر برويد؟
نه، هیچ کس! چون من توصیهپذیر نیستم و چیزی را که خودم بخواهم، انجام میدهم. من اولین کاری که برای تئاتر دعوت شدم، فکر کردم که برای یک کار سینمایی دعوت شدم. بعد که به دفتر آروند دشت آرای رفتم، فهمیدم که برای یک کار تئاتر دعوت شدم. اما برایم جالب به نظر رسید و تصمیم گرفتم که تئاتر را هم تجربه کنم. اغلب بازیگرانی هم که در این کار حضور داشتند، از بازیگران سریال«شمسالعماره» و جزو حرفهایهای تئاتر بودند. بالطبع این مسأله در روند کار هم تاثیرگذار بود و باعث شده بود که اولین تئاترم، به کار آبرومندی تبدیل شود. حتی سال 89، اغلب بازیگران مرد این نمایش در جشنواره تئاتر فجر کاندیدا شدند. فکر میکنم لطف خدا باعث شد که در تئاتر حضور موفقی داشته باشم.
تئاتر چقدر به نحوه بازیهایتان در سینما و تلویزیون کمک کرده است؟
راستش اوایل که تئاتر میدیدم، اصلا آن را دوست نداشتم. به خاطر اینکه از بچگی فوبیا به سالن تاریک تئاتر داشتم. برای همین حضورم در تئاتر، هم حالم را خوب کرد و هم بد! من برخلاف بعضیها تفکیکی بین تئاتر و سینما و سینما و تلویزیون قایل نیستم. چون همه آنها جزو هنرهای نمایشی هستند. اما به نظرم تنها ویژگی تئاتر این است که بازیگر وقتی در تئاتر بازی میکند، قدرتمند میشود. چون اجازه خطا کردن ندارد. در تئاتر چیزی به اسم کات وجود ندارد. اولین اشتباه آخرین اشتباه است. ولی در سینما و تلویزیون کلمه کات وجود دارد. برای همین تفکیک من بین سینما و تلویزیون و تئاتر، فقط روی کلمه کات است که تئاتر یک روند شروع و اوج و پایان دارد. به نظرم تئاتر تمرین بسیار خوبی برای بازیگر است. تئاتر در جهان امروز خیلی پیشرفت کرده است. در زمانهای گذشته چون سالنهای تئاتر خیلی بزرگ بودند و صدای بازیگر به گوش تماشاگر نمیرسید، بازیگر باید اُور اکت بازی میکرد. اما امروز با پیشرفت تکنولوژی، دیگر نیازی به نعره کشیدن و فریاد بازیگر نیست. چیدمان تماشاگران هم طوری در سالنهای جدید و امروزی تعریف شده که بازیگرها روی صحنه مسلط هستند و دیگر نیازی به بازی اور اکت نیست. مگر اینکه بازیگر بخواهد نمایش خاص شکسپیری کار کند که نیاز داشته باشد آن نقش اور اکت باشد.
شما به غیر از بازیگری کار بیزنس هم انجام میدهید. بازیگری از نگاه یک بیزنسمن چه تعریفی دارد؟
سختترین کار دنیاست!