آرمین منتظری روزنامه نگار
تفاهم هستهای میان ایران و گروه 1+5 سرانجام در روز سیزدهم فروردین ماه حاصل شد و براساس این تفاهم، طرفین طی سه ماه آینده به نوشتن متن توافق نهایی خواهند پرداخت. این تفاهم با استقبال بسیاری از کشورهای جهان روبهرو شد. این تفاهم از دو جهت حایز اهمیت است. نخست بحث برنامه هستهای ایران و محدودیتهایی که ایران قرار است در برابر برخی امتیازاتی که دریافت کرده است، بپذیرد و دوم بحث تاثیری که این تفاهم بر بالانس قدرت در منطقه و دینامیک تحولات خاورمیانه خواهد گذاشت. به اعتقاد نگارنده بحث دوم از بسیاری جهات از اهمیت بیشتری نسبت به بحث نخست برخوردار است. چراکه این تحولات منطقهای و نقش پررنگ ایران در خاورمیانه بوده که غرب را به جد بر سر میز مذاکره نشانده است. رئیسجمهوری هم در سخنان جمعه شب خود به این نکته مهم اشارهای گذرا داشته و گفت: «توافق هستهای پله اول تعامل ما با جهان است». در این میان اسرائیل، ترکیه و عربستان سعودی بیشترین تأثیر را از توافق هستهای میان ایران و غرب خواهند پذیرفت.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی طی چند سال گذشته بارها و بارها و طی مدت اخیر تقریبا هر روز درباره برنامه هستهای ایران سخن گفته است. اما رفتارهای اخیرش نشان میدهد که خودش هم به سخنان خودش باور ندارد. نتانیاهو 10 سال بود که درباره خطر ایران هستهای هشدار میداد و هر سال مدعی میشد که ایران تا یک سال دیگر بمب هستهای خواهد ساخت. اگر دنیا میخواست به سخنان نتانیاهو گوش دهد، هر سال باید منتظر ساخت یک بمب توسط ایران میبود! اما در طول اینسالها که نتانیاهو درباره خطر دستیابی ایران به بمب هشدار میداد، سخنانش با عملش در تضاد بود. اگر واقعا به آنچه میگفت باور داشت، مسلما دست به عمل میزد. نتانیاهو میدانست که آمریکا تمایلی برای حمله به ایران ندارد. از سوی دیگر سابقه جنگافروزی نتانیاهو نیز نشان میدهد که او کسی نیست که اگر بتواند، تمایلی به آغاز یک جنگ نداشته باشد. نکته اما اینجا بود که نتانیاهو با تمام سخنانی که بر زبان آورده بود قصد داشت آمریکا را به سمت جنگ با ایران سوق دهد. آنچه نتانیاهو را در تمامی این سالها میترساند، ایجاد نوعی درک متقابل میان ایران و آمریکا بود. درکی که امروز حداقل درخصوص تفاهم هستهای حاصل شده است.
در سوی دیگر ماجرا عربستان سعودی و ترکیه قرار دارند که اگرچه به ظاهر از تفاهم هستهای میان ایران و غرب استقبال کردهاند، بیشترین ترس را از ایجاد نوعی زمینه برای مفاهمه میان ایران و غرب دارند. عربستان سعودی در تمامی حوزهها سیاستهایش را بر مبنای خصومت با ایران طرحریزی میکند. ریاض ثروتمند است اما از لحاظ نظامی محدودیتهایی دارد. در مقابل ایران ثروت زیادی ندارد اما توانایی نظامی بیشتری دارد. بنابراین قرار گرفتن در چنین موقعیتی عربستان سعودی را میترساند. عربستان سعودی میبیند که ایران روز به روز بر قدرتش در منطقه میافزاید و در آن سو ایالات متحده آمریکا که بزرگترین حامی عربستان در منطقه است، به سمت نوعی درک مشترک با ایران پیش میرود. عربستان بر این گمان است که اگر درک متقابل میان ایران و آمریکا پابرجا بماند، سرنوشت کشورهای عرب منطقه تهدید خواهد شد. حمله اعراب منطقه به یمن در بحبوحه مذاکرات هستهای نخستین نشانه این واقعیت بود که منطقه آبستن تحولات جدیدی است و شاید در آینده شاهد عملیاتهای نظامی مشابهی در خاورمیانه باشیم.
ترکیه نیز از توافق هستهای میان ایران و غرب بیمناک است. آنکارا طی سالهای گذشته به بازی پیچیدهای در روابطش با واشنگتن دست زده است. هر زمان که اقدامات آمریکا در راستای منافع ترکیه بوده، آنکارا در جبهه آمریکا قرار گرفته و هر زمان که اقدامات آمریکا خلاف منافع ترکیه بوده است، در مقابل آمریکا موضع گرفته است. البته این کار ترکیه منطقی به نظر میرسد که در آینده نزدیک، شکل رابطه جدید میان ایران و آمریکا اساس این دینامیک را تغییر خواهد داد. هفته گذشته ترکیه رفتار خصمانهای علیه ایران بروز داد و رئیسجمهوری ترکیه درخصوص یمن به شدت از ایران انتقاد کرد. منافع ایران و ترکیه از یک ذات و هویت واحد برخوردار نیستند و به راحتی میتوانند در مقابل هم قرار بگیرند. از این جهت است که نزدیک شدن آمریکا به ایران برای ترکیه هراسناک است و آنکارا همواره به دنبال این است که فاصلهای معنادار میان ایران و آمریکا وجود داشته باشد. تا بدینجای کار آمریکا تلاش کرده است نگرانیهای ترکیه و عربستان سعودی را رفع کند، اما در آینده اگر روابط میان ایران و آمریکا شکل معنادارتری به خود بگیرد، ترکیه نیز مجبور خواهد شد تا بهای بیشتری را برای برخورداری از روابط با آمریکا بپردازد و اگر حاضر به پرداخت این بها نباشد، مجبور است ریسکهای زیاد را بپذیرد.