سوشیانس شجاعیفرد طنزنویس
[email protected]
ما که تعطیلات نوروز کوفتمان شد! یا در ترافیک بودیم یا پای ماهواره... چیز... دم خانه همسایهمان که ماهواره دارد، هی میپرسیدیم اصغر آقا؟ شد؟! توافق شد؟! اصغر آقا هم اوایل با روی باز و لبخند نوروزی میگفت: نه نشد! هنوز توافق نشده! بعد که به روزهای آخر و وقت اضافه و ساعت سه نصف شب رسید، دیگه وقتی میپرسیدیم اصغر آقا؟ چه خبر از توافق، با عصبانیت جواب میداد: زهرمار و چه خبر! بابا دیگه حریم خصوصی هم نداریم! تا میایم حس بگیریم، هی میپرسید چه خبر از توافق؟!
این شد که ما دیدیم بهتر است به خودکفایی برسیم. بنابراین از یکی از دوستان متخصص در امور تعمیر کولر و کانالکشی که دست بر قضا آن موقع داشت کانالهای کولر هتل بو ریواژ لوزان را درست میکرد، کسب خبر کردیم، ما هم که تکخوری در مراممان نیست، گذاشتیم اینجا شما هم بخوانید:
جلسه دوجانبه ظریف و کری:
کری: سال نوتون مبارک، هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، من دماغم خیلی گنده است، قدم درازه، صدسال به این سالها! خون به مغزم نمیرسه!
ظریف: جیمی، این ادا اطوارا چیه در میاری؟! این مزخرفات چیه میگی؟! بشین پای میز مذاکره!
کری: ای تو روح این داماد ایرانیم! به پسره گفتم چهار تا جمله ایرانی یادم بده توی مذاکرات بگم اینا خوششون بیاد! حرفهای بدی یادم داده؟!
اتاق استراحت لاوروف وزیر خارجه روسیه:
لاوروف: اه. صد بار گفتم هر وقت خواستید توافق کنید من رو خبر کنید! من پیرمرد رو توی این سه روز 4 بار کشوندن اینجا! دیمیتری... دیمیتریییییییی، اون نوشيدني منو بیار! دریاچه لوزان داره فاز میده!
دوچرخهسواری وزیر خارجه چین: (متن این شنود از طریق کانال کولر نبوده، ما نمیدونیم چطور آچار تعمیرکار کولر روی بدنه دوچرخه وزیر خارجه چین چسبیده بود)
وزیر خارجه چین: هی هو چا هی یان سی! ها هو سیها ما چیها هی هو! آخ..... توی روحتون، صد دفعه گفتم دوچرخه چینی نخرید برام! آخ کمرم، آخ نشیمنگاهم! آخ استخونم!
نشست شبانه ظریف با وزرای خارجه تا 6 صبح:
ظریف: خلاصه، بهروز وثوقی سوار موتورش میشه، حلقههای فیلم دستش، چاقو توی شیکمش! حالا دفعه دیگه اومدم فیلمشو براتون میارم!
کری: ظریف جان، الان یک مرور کامل فیلمهای مسعود کیمیایی رو برامون تعریف کردی! خب آخرش چی؟! صبح شد! بخدا منم کار و زندگی دارم! الان نمیدونم برگردم آمریکا نگهبان دم در اداره منو به جا میاره یا نه! آخرش چی؟!
ظریف: هیچی خواستم بگم یک جو معرفت و مرام خوب چیزیه! همین! بریم پای نوشتن تفاهمنامه یا قیصرو از اول تعریف کنم؟!
لاوروف: هیچی، بریم کلهپاچه بزنیم که ببره!
کری: چیو ببره؟! سرگئی تو برای چی به جای مذاکره همه ش میری دم مینی بار؟!
مسئول تدارکات هتل: آقایون، من با اجازهتون میرم بخوابم. فقط چراغها رو خاموش کنید. پردههارو هم بکشید. در اتاقو قفل کنید بذارید پشت شوفاژ توی راهرو!
اتاق رئیس هتل:
رئیس هتل: خدا کنه توافق بشه، تحریمهای بانکی ایران رو هم بردارند، بلکه ما بتونیم به پولمون برسیم! هی تمدید میکنند، هی تمدید میکنند، نمیدونم پولشو کی میخواد بده!