دن پچولک نایبرئیس دارالتأدیب ایالتی واشنگتن
مکان امنتر شد، چون زند انیهای خشنتر یا اخلالگر را اکنون میشد منزوی کرد. اما این منزویسازی کافی نیست. آد مها را از ارتباط اجتماعی محروم کنید، بد تر میشوند. بیرون آوردنشان از آیامیو برای خود شان و ما سختتر میشد. حتی د ر زند ان، زندانیکرد ن یکنفر کار ساد ه نیست.
مسئولیت بعدیم د ر یکی از زند انهای بید ر
و پیکر د ولتی بود جاییکه برخی از زند انیهای خشنتر یا اخلالگر نگهد اری میشد ند. آن زمان، صنعت خیلی پیشرفت کرده بود و ابزار و فناوریهای گوناگونی جهت اداره مدیریت رفتار اخلالگرانه داشتیم. اسپری فلفل و سلاح ضد شورش و سپرهای پلیگلاس، فلشبنگ و تیمهای واکنشسریع را داشتیم. جواب خشونت را با زور و هرج و مرج را با هرج و مرج دادیم. در خواباندن شورشها نسبتا خوب عمل کردیم.
موقعیکه آنجا بودم، با دو نفر از کارکنان مجرب تأدیبی ملاقات کردم که محقق هم بودند، یکی مردمشناس و آن یکی جامعهشناس. یک روز، یکی از آنها مرا خطاب قرار داد و گفت: «میدونی، تو در خوابوندن شورشها نسبتا خوب عمل کردی. هیچوقت درباره پیشگیری کردن ازشون فکر کردی؟» با حوصله برایشان درباره رویکرد قدرتی بیرحمانهمان جهت امنتر کردن زندانها توضیح دادم. آنها هم با حوصله به من گوش دادند. در خلال آن مکالمات ایدههای جدیدی بهوجود آمد و ما آزمایشهای کوچکی را شروع کردیم. نخست، شروع کردیم به تعلیمدادن افسرانمان در تیمها، بهجای فرستادنشان در تعدادهای یک یا دونفره به آکادمی آموزشیایالتی. بهجای ۴ هفته، ۱۰ هفته آموزش داشتیم. بعد مدلی از دوره کارآموزی را تجربه کردیم؛ جاییکه کارکنان جدید را با کارکنان کهنهکار جفت میکردیم. آنوقت هردو در کارشان بهتر میشدند. دوم، در ادامه این دورههای آموزشی، مهارتهای کلامی تشنجزدایانه را نیز اضافه کردیم و آن را بخشی از عادت استفاده استمرار زور کردیم، استفاده غیر زوری از زور بود و بعد یک کاری کردیم که اساسیتر بود. به زندانیها، آن مهارتها را آموزش دادیم. زمینه مهارتی را تغییر دادیم، با کاستن از خشونت نه فقط با پاسخ دادن به آن.
سوم، وقتی امکاناتمان را گسترده کردیم، شیوه جدیدی از طراحی را امتحان کردیم، بزرگترین و بحثبرانگیزترین جزء این طراحی البته که توالتها بودند. هیچ توالتی نبود. شاید الان برای شما که امروز اینجا هستید، مسأله حایزاهمیتی نباشد. اما آنموقع، خیلی مهم بود. هیچوقت کسی تا آن روز درباره سلول بدون توالت نشنیده بود. همه ما فکر میکردیم که دیوانهوار و خطرناک باشد. حتی هر هشت زندانی در یک سلول، یک توالت داشتند. جزییات کوچک روش کاری ما را تغییر داد. زندانیها و کارکنان شروع به تعامل بیشتر و صریحانهای کرده و سرسازگاری با هم گذاشتند. تشخیص تنشها و مداخله قبل از بروز تشنجات آسانتر شد. واحد تمیزتر، آرامتر، ایمنتر و انسانیتر بود. این روش در نگهداری صلح بیشتر از هر روش ترساندنی که تا آن موقع دیده بودم، موثر واقع شده بود. تعامل، طرز رفتار شما را تغییر میدهد. هم برای افسران و هم برای زندانیها. ما، هم محیط را تغییر دادیم و هم رفتار را.
هنوز این درس را بهخوبی نیاموخته بودم، که بهم در مقر فرماندهی ماموریت دادند و آنجا بود که مستقیما با مخالفت با تغییر در سیستم مواجه شدم. خیلیچیزها علیه تغییرات سیستم بودند: سیاستها و سیاستمداران، قوانین و لوایح، دادگاهها و شکایات، سیاستهای داخلی. تغییر سیستم کند و دشوار است، و اغلب اوقات شما را به جایی که میخواهید نمیرساند. تغییر دادن سیستم زندان چیز کمی نیست.