ادیب برومند شاعر
داوطلبی مفهومی است که تقریبا با آن آشنایی داریم اما این مفهوم تا حد زیادی، زمانی محقق خواهد شد که مسئولیت اجتماعی، در جامعه تبلور یابد بنابراین برای آنکه فرهنگ داوطلبی در جامعه رواج یابد، باید سراغ مسئولیت اجتماعی رفت و عوامل موثر بر آن را بررسی کرد. معنای مسئولیت اجتماعی نیز تا حدی برای همگان روشن است. ما در هر مرحله از زندگی و در هر جایگاهی که وارد میشویم، باید احساس مسئولیتی را در قبال خود، جامعه و اطرافیان داشته باشیم. مسئول بودن در قبال خویش امری شخصی است که از فردی به فرد دیگر، متفاوت است. اما مهمترین مسئولیت هر فرد، در قبال اطرافیان و جامعهای است که در آن زیست میکند؛ که از آن به «دغدغه سعادت دیگران»، تعبیر میشود. یعنی همیشه و در همه حال، هر فردی بهعنوان یک عضو از یک کل - که جامعه باشد- موظف است که به فکر سعادت و سلامت اجتماع باشد و نسبت به اطرافیان خویش بیتوجه نباشد. مسئولیت اجتماعی را میتوان بهنوعی، خدمت کردن به جامعه تعبیر کرد. اگر فرد در جایگاه نویسندگی است، باید بنویسد و نوشتههای او طوری باشد که خدمت به جامعه محسوب شود. اگر خطیب است، باید طوری خطابه کند که سعادت جامعه و سلامت شهروندان را مدنظر قرار دهد و در جهت رشد و تعالی آن سخن براند. بنابراین هرکسی با توجه به شغل و موقعیت اجتماعیاش در جامعه، مسئولیتی مختص بهخود و منحصربهفرد دارد. بیمسئولیتی به معنای سربار جامعه بودن است. فردی که در قبال دیگران و جامعه احساس مسئولیت ندارد، درواقع فردی بیکار و سربار جامعه و البته فردی خودخواه است. هرکسی باید با رفتار و کردارش به همان میزان که از جامعه سهم دارد، بهصورت داوطلبانه به اجتماع پیرامونش، خدمت کند. این خدمت بهطور ویژه موضوعی خاص را دربر نمیگیرد، بلکه بهمعنای ترویج صفات اخلاقی و انسانی در جامعه است. اگر فردی اینگونه نیندیشد و تفکراتش صرفا برای خویش و خودخواهانه باشد، باید در نوع اندیشیدنش تجدیدنظر کند.
متاسفانه اوضاع مسئولیتپذیری در جامعه ما بسیار بههم ریخته و نابسامان است و بدون تردید، این بیمسئولیتی، جامعه را دچار فساد و بیاخلاقی میکند؛ همچنان که امروز چنین چیزی را مشاهده میکنید و آنچنان در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه رسوخ پیدا کرده که به جرأت میتوان گفت جامعه ما در هیچ زمانی به اندازه امروز، بیمسئولیت و بیاخلاق نبوده است. جامعه ما آنقدر مادیگرا و مادیپرست شده است که هر فردی از لحظهای که از خواب برمیخیزد، تا زمانی که دوباره سر بر بالین میگذارد، دایما به این فکر است که چنگی به جایی بزند و پولی به جیب! و متاسفانه این شیوه تفکر و زندگی آنقدر همهگیر، چشمگیر و وحشتناک شده است که انسان را به حیرت فرو میبرد و نمیتوان به راحتی از آن چشمپوشی کرد. قطعا چنین چیزی به ضرر همه مردم، تمام خواهد شد. باید این نکته را در نظر داشت که مسئولیت و تکلیف هیچگاه از انسان منفک نخواهد شد؛ همچنانکه مسئولیت در جامعه، هیچگاه مرتفع نخواهد شد اما در جوامع سالمتر، بار این مسئولیت، سبکتر خواهد بود و به همین معنا، بار این مسئولیت در جامعه فاسد، بر دوش همه سنگینی خواهد کرد و گرفتاریهای مترتب بر آن بیشتر خواهد بود. گاهی میتوان در یک جامعه که مولفههای مسئولیتپذیری در آن کمرنگ است، چارهاندیشیهایی کرد و جامعه را از چنین وضعیتی نجات داد؛ اما گاهی آنقدر اوضاع اجتماع و مسئولیتپذیری در آن وخیم میشود که دیگر با هیچتدبیری نمیتوان جامعه را به حال اول بازگرداند و آن را از ورطه بیمسئولیتی و عواقب آن نجات داد؛ در چنین شرایطی دیگر هیچ چارهای راهگشا نخواهد بود. اینجاست که شعر حضرتحافظ مصداق پیدا میکند: «که فکر هیچ مهندس دگر گره نگشاد». برای رسیدن به جامعهای مسئولیتپذیر، لازم است که زمامداران امور و مدیران جامعه، رفتار و رویهای دادگرانه و منصفانه اتخاذ کنند. آنها باید عادل باشند و داد پیشه کنند. درستکار باشند و درستکاری را به مردم بیاموزند که اگر جز این باشد، چطور میتوان از مردم انتظار درستکاری داشت؟ دستگاه حکومت همیشه و در همه حال بایستی درستکاری خویش را حفظ کند، در مسیر صواب گام بردارد و این مسیر را به مردم نیز بنمایاند. حاکمان جامعه باید به مردم نشان بدهند که خود واجد چنین فضایلی هستند و لذا انتظار آنان از مردم بهمنظور حرکت در جهت اصلاح جامعه، انتظار بیهوده و عبثی نیست؛ این تنها راه نجاتبخش جامعه از چنگال بیمسئولیتی است.