شماره ۵۳۱ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۶ فروردين
صفحه را ببند
پاسخ‌های «هرمز همایون‌پور» به پرسش‌های ادبیات «شهروند»
سطح کیفی کتاب‌ها بدتر شده‌است
حامد داراب | وضعیت نشر پیوسته یکی از اساسی‌ترین مصائب اهل فرهنگ در ایران و در بسیاری کشورهای جهان است. واکنش‌ها، محدودیت‌ها و محرومیت‌ها به فعالان عرصه نشر، مدام تحت رصد منتقدان و تحلیل‌گران بوده، تا آن‌جا که میشل فوکو در جایی نشر را تنها نجات دهنده فرهنگ توده‌ می‌داند و از آن به‌عنوان اولین و آخرین چراغ نام می‌برد. نشر در کشور ما ایران از همان سال‌های نخستین خود دچار تحدیدها و تهدیدهایی بوده است. در حکومت قاجار و در حکومت‌های پهلوی اول و دوم، این وضع منجر به قتل و کشتار و دوختن دهان نویسندگان و اهالی قلم شده است. در سال‌های گذشته نیز در دولت‌های نهم و دهم، تعلیق، لغو امتیاز یا عدم تمدید پروانه کسب برخی انتشاراتی‌ها همچون «کتاب روشن» را تجربه کرده‌ایم. در دولت اعتدال، اما رویکرد به نشر با تغییرات بدنه‌ای همراه بوده است، حضور دوباره بسیاری ناشران تعلیق شده در نمایشگاه کتاب‌سال جاری که اردیبهشت‌ماه برگزار شد (اگرچه برخی از آنها کماکان در تعلیق ماندند) گمانه‌زنی‌ها درخصوص سپردن ممیزی به ناشران مورد تأیید وزارت ارشاد و بسیاری طرح‌های نوآورانه که موافقان و مخالفانی داشت ازجمله این نوآوری‌ها بوده است. گذار نشر در سال گذشته نشان داده که این طرح‌ها و دگردیسی‌ها درخصوص کتاب و کتابخوانی و همچنین نشر ایران ادامه دارد، برنامه‌های متعدد، تبلیغات گستره، حضور فعال ناشران و انبوهی مولفه‌های دیگر، سال گذشته را دیگرگون کرد. از این نگاه به بهانه همین در گفت‌‌وگویی آسیب‌شناسانه درخصوص نشر و ممیزی، با هرمز همایون‌پور، مترجم و مدیر انتشارات «کتاب روشن» به چندوچونی کوتاه درخصوص نشر ایران نشستم.

در دولت گذشته بسیاری از انتشاراتی‌ها و نشرهای معتبر، به گستره محرومیت، محدودیت و تعلیق افتادند؛ آنچه، خار در چشم مروت ریخت و البته بدنه این درختی راکه تازه داشت جان می‌گرفت ؛ بیمار و به تعبیر من، فرسوده کرد. با این احوال، به نظرتان درواقع چه چیزی را به سیاهی انداختند؟ درواقع اهمیت نشر چیست  و چرا به سیاهی کشیدنش، آیا این  نابودی فرهنگ است؟
اهمیت نشر قبل از هر چیزی اصلی‌ترین هدف و اساسی‌ترین هدفش، آن‌هم در جامعه‌ای مانند ایران، که در گذار بین سنت و مدرنیته است، یعنی به اعتلای فرهنگ نشستن. نشر کارش این است که ادبیات و تاریخ جهان و به شکلی کلی حوزه معارف بشری را، مدون کند و حالا به تناسب قدرت و شوکت و به تناسب همکارانش، به جامعه عرضه کند، بنابراین نقش بسیار مهمی در بالا بردن فرهنگ و معارف عمومی دارد. پس در اصل این فرهنگ یک جامعه است که با محدود شدن نشر و حوزه کتاب آن جامعه دچار محرومیت می‌شود.
با این تعریف که البته من هم بر آن تأکید دارم و شما نیز آن را تأیید کرده‌اید. اساسی‌ترین عامل چنین فضایی را چه می‌توان دانست و چگونه می‌توان آن را آسیب‌شناسی کرد؟ با این‌که اغلب انتشاراتی‌های ما در طول‌ سال‌های گذشته پیوسته اصول و قوانین ممیزی را رعایت کرده‌اند و هیچ‌وقت اعتراضی نداشتند، اما با چنین احوالی گاهی با تعلیق مواجه بوده‌اند.
این آسیب‌شناسی که شما از آن نام می‌برید باید بگویم که از حوزه نشر خارج است. چرا که مراحل تصمیم‌گیری‌های فرهنگی در سطحی کلان و کشوری باز می‌گردد. حوزه نشر به ضرر خودش کار نمی‌کند. ما بعد از انقلاب شاهد بودیم که در یک دورانی آزادی چهار پنج سال‌ اول منجر به رونق کتاب شد. شما البته جوان هستید و آن دوران را خوب به خاطر ندارید. اما واقعا از هر جهت کتاب‌های مختلف با کیفیت‌های عالی منتشر می‌شد. این برای همان‌ سال‌های نخستین انقلاب است. یعنی همان 4‌سال اول. بعدا در دولت اصلاحات هم کمابیش چنین آزادی‌ای باز گشت، البته مطلوب برخی نبود، اما بالاخره آزادی نسبی برای ناشران ایجاد شد. ما به‌عنوان یک ناشر در دوران آقای مسجدجامعی، فضاها و آزادی عمل‌های بسیار قابل توجهی داشتیم، شما اگر کتاب‌های همان سال‌ها را در حوزه نشر عمومی مورد سنجش قرار دهید این سیاست آزاد گذاشتن انتشارات را که موجبات تعالی نشر است، به چشم می‌بینید. البته یک خط قرمزهایی هست که آن را همه باید رعایت کنند. اما خارج از آن خطوط قرمز ما هیچ مشکل اساسی‌ای نداشتیم، چه در زمینه ادبیات چه در زمینه فلسفه و چه در زمینه تاریخ. اما در یک دوره 8‌ساله (دولت‌های محمود احمدی‌نژاد) که در اصل یک دوره 6ساله است، چرا که در 2‌ سال اول، حدودی از آثار و رودربایستی‌های دوران سابق وجود داشت. این 6‌سال اخیر در طول دوران زندگی حرفه‌ای من بدترین دورانی است که بر نشر ما گذشته.
اگر بخواهید از عامل‌های اصلی این بدترین دورانی که بر نشر رفته است نام ببرید، از چه مواردی سخن به میان خواهید آورد؟
از یک‌طرف، با عرض معذرت باید بگویم آدم‌هایی که تصمیم‌گیر در این حوزه بودند، فاقد صلاحیت بودند چه از نظر سوابق و تحصیلات و چه از نظر بینش کلی فرهنگی؛ بنابراین وقتی چنین آدم‌هایی که با حوزه کارشان آشنا نیستند فرهنگ و هنر اولویت اول آنها محسوب نمی‌شود، هرگز نمی‌توانند نقشی مثبت برای امور فرهنگی ازجمله نشر ایفا کنند. در 6‌سال اخیر، اما کار بدتر از این شد، چرا که نه‌تنها این افراد به فرهنگ علاقه نداشتند و بر آن واضح نبودند، بلکه کسانی بودند که یک دید ضد فرهنگی داشتند. یعنی به آشکار با اساس مسائل فرهنگی مخالفت می‌کردند. حوزه‌ای که باید کارش، مسئولانش و اهالی‌اش همه اهل فرهنگ باشند درست خالی شده بود از این اهالی و پر شده بود از عده‌ای که همه چیز را البته غیرلازم  و ضدفرهنگی  می‌دیدند.
یعنی عملا حوزه فرهنگ را حوزه‌ای سیاسی کردند. یعنی ممکن است بر هر کنشی واکنش‌های سیاسی داده شود.
قطعا و ما نتیجه آن را می‌بینیم، سطح کیفیت کتاب‌ها به مراتب پایین‌تر آمده، کتاب‌هایی ارزشمند با این‌که دوران‌ساز و سرنوشت‌ساز هستند از حیث ادبیات جهان، در این‌جا اجازه نشر پیدا نکرده‌اند و من شنیده‌ام که یک سیستم در اداره ممیزی هست که روی کلمه حساس است، بنابراین مثلا اگر گفته شود که«دو نفر رفتند در لندن نشستند و یک نوشیدنی خاص خوردند» به بهانه کلمه «آن نوشیدنی» می‌گویند باید کل صفحه حذف شود. درحالی‌که اگر برای ما آن نوشیدنی شرعا حرام است برای آنها که نیست اگر قرار باشد اداره ممیزی باشد باید افرادی دارای دانش و بینش باشند تا بتوانند تشخیص دهند که واقعا ممکن است کجای یک اثر حالا براساس وضع کنونی جامعه ممیزی شود.
با این وصف یعنی به شکلی کلی یک منظور فرهنگی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
بله، به‌خاطر همین هم هست که در همین چندسال، چندین ناشر پرسابقه و معتبر این مملکت را لغو امتیاز کرده‌انده آن هم بدون توجه به اینکه، این ناشران کارمند و همکار و بسیاری کتاب دارند که سرنوشت آنها ممکن است چه شود؟ البته در دولت جدید راه باز شده است، اما هنوز مسیر بلندی در پیش وجود دارد.
و البته نشر شما هم از این دست بود.
نشر ما البته بسیار کوچک بود و از آن بابت قابل مقایسه با نشرهای پرسابقه نبود. اما خب باید عرض کنم که ما وقتی که پروانه کسب را تمدید نکردند چندین نامه نوشتیم حتی به دیوان عدالت‌اداری نامه نوشتیم که آقایان بگویید که دلیل این عدم تمدید چیست و هیچ‌کسی پاسخ نداد و تنها گفتند «صلاحیت ندارید» بعد نامه نوشتیم که علت این «عدم صلاحیت» چیست. باز هم پاسخی نگرفتیم که اگر ایرادی در کارمان بود متوجه آن شویم و آن را بر طرف کنیم. هیچ پاسخی ندادند و سکوت مطلق بود. حتی نامه‌های ما به معاونت فرهنگی بی پاسخ ماند. نامه‌هایی که البته خیلی در فرم ادب و احترام بود و ما تنها می‌خواستیم از علت تعلیق انتشارات خودمان آگاه شویم.
شاید بتوان ریشه عدم تعالی فرهنگی و دانشی اشخاص به‌خصوص اغلب نسل جوان را در ارایه نشدن آنچه می‌توانست با آنها ارتباط برقرار کند، به دلیل ممیزی، دانست.
بله، وقتی مناسب نباشد، کتابی که یک جوان ممکن است با خواندن آن فضایی را برای ذهن خود مهیا کند. پس می‌روند به سمتی دیگر. یعنی وقتی ناشران به دلیل شرایط ممیزی کتاب‌هایی را ارایه می‌کنند که نسل جوان رغبتی به مطالعه آن ندارد، یعنی گرایش آن نسل به دیگر امکانات رسانه‌ای که برخی از آنها ممکن است با شرعیت ما نیز هم‌خوانی نداشته باشد.
اما فکر می‌کنید راه‌ها و روش‌هایی پیش روی ما وجود دارد که بتوانیم حوزه نشر را از چنین فضایی خارج کنیم و همچنین اقبال عمومی یا به عبارتی بهتر، سرانه مطالعه را در آن تقویت کنیم، کدامین راه‌ها و روش‌ها هستند؟ در دولت جدید از وزیر ارشاد پیشنهادهایی در راستای حذف سانسور شنیده شد که واکنش‌های مختلفی را در بر داشت.
این سوال شما بسیار مهم و تعیین‌کننده است. البته اکنون اگربخواهیم، یکباره به این هدف درست حذف سانسور برسیم، تصور نمی‌کنم در شرایط کنونی عملی باشد؛ هدف درستی است باید در قاعده یک جامعه مترقی و البته یک دولت که با شعار تدبیر و امید آمده باید در این مسیر حرکت کند. اما چون قوانینی داریم که این سانسور را الزامی می‌کند، رسیدن به حذف سانسور عملی نیست. پس محتاجیم که اقداماتی را در این راستا انجام دهیم تا شاید روزی شرایط تحقق هدف اصلی مهیا شود و این اقدامات که آقای رئیس‌جمهوری و آقای وزیر ارشاد و معاون فرهنگی شان به آنها هم اشاره کرده‌اند یک مقدار از وضع بحرانی و صد در صد نابسامان کنونی کم می‌کند و می‌تواند به سرعت بی آنکه با مشکلی مواجه شود وضع را تعالی بخشد.


تعداد بازدید :  326