محمود اشرفی روزنامه نگار
قرن بیستم هنگام گذر دیپلماسی جهانی از تجربه بزرگی موسوم به جنگ سرد بود. جهان دوقطبی بزرگترین نماد و ویژگی این دوران است. اما سرانجام در واپسین سالهای این قرن با فروپاشی اتحاد شوروی دوران جنگ سرد به پایان رسید و دوران تک قطبی آغاز شد. دورانی که آنقدر کوتاه بود که پایان آن ابهامآمیز مینماید. جهان اکنون در مداری از قدرتهای نوین از آسیای جنوبشرقی تا خاورمیانه و آمریکای لاتین سیر میکند. شکلگیری قطبهای نوین توسعه در سراسر جهان به شکلگیری نظام قطبهای منطقهای انجامیده است. گویا دیگر فصل اداره جهان از سرزمینهای آنسوی دریاها به پایان رسیده است. توافق هستهای ایران با گروه موسوم به 1+5 در چارچوب این فرآیند استراتژیک حاکم بر جهان قابل درک است.
فرآیندی که به شکلگیری قطبهای منطقهای انجامید بر بستری از توسعه اقتصادی و مزیتهای ژئوپلتیک جریان دارد. مزیتهایی که براساس چیدمان نوین جهانی یا آمایش ژئو استراتژیک باز تعریف شده است. اداره قطبهای منطقهای نیازمند بکارگیری شیوهها و سازوکارهای نوینی است. اساس این سازوکارها بر شالوده نقاط تعادل استراتژیک منطقهای بنیان نهاده شده است. ایران در آمایش نوین ژئو استراتژیک جهان نقطه تعادل یکی از مهمترین قطبهای منطقهای جهان به شمار میرود. از این رو تلاش در راستای صلح جهانی و تنشزدایی از مسیر برقراری روابط سیاسی خردمندانه و به دور از تنش با سنگ زاویه و نقطه تعادل منطقه خاورمیانه و غرب آسیا میگذرد.
در منطقه خاورمیانه هیچ کشوری جز ایران قادر به برقراری تعادل استراتژیک در یکی از حساسترین و حیاتیترین قطبهای منطقهای نیست. خاورمیانه دارای بزرگترین ذخایر انرژی جهان است. گذرگاههای آبی آن؛ جریان حیاتی صنایع جهان است. در آینده نزدیک گاز در ژئوپلتیک انرژی جهانی اهمیتی بیش از نفت خواهد داشت. تأمین امنیت خطوط بینالمللی انتقال گاز به سرزمینهای دور و نزدیک نیازمند اتکا به بزرگترین نقطه تعادل منطقه یعنی ایران است. مخالفت و رقابت کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و اسرائیل و تا حدودی ترکیه نیز ریشه در این واقعیت دارد. این کشورها منافع ملی ایران را نشانه گرفتهاند. این در حالی است که اکنون منافع ملی ایران با منافع جهانی گره خورده است. جهان نیازمند مصالحه با برقرارکننده تعادل در قطب خاورمیانه است.