محمدرضا نیکنژاد آموزگار
روزنامه «شهروند» با کادری جوان و کارکشته، در اندک زمانی توانست جای خویش را درمیان روزنامههای استخواندار و خوشنام باز کند و جایگاهش را بهعنوان یکی از پرخوانندهترین روزنامههای کشور محکم کند.
این روزنامه با بکارگیری نیروهایی حرفهای و خوشفکر و البته با بهرهگیری از تجربههای رسانهای پربار توانست در کوتاهزمانی در برخی زمینهها نوآوریهای ماندگار و ارزشمندی در تاریخ رسانهای کشور برجای گذارد.
یکی از این نوآوریها، بخش «طرحنو» این روزنامه یعنی صفحههای 9 تا 12 این روزنامه است. بخش «طرحنو» با بازگشایی پروندههایی از جستارهای اجتماعی، فرهنگی، زیستبومی، آموزشی، بهداشتی، هنری و... توانسته کارهای درخشانی به یادگار بگذارد و خود را بهعنوان یکی از پرخوانندهترین بخشهای روزنامه بشناساند. خبرنگاران این بخش با بکارگیری یادداشتها و گفتوگوهایی با اندیشمندان، کنشگران نهادهای مردمنهاد اجتماعی و زیستمحیطی و کارشناسان نامآور بهداشتی و هنری و... در برخی زمینهها سطح گفتمان اجتماعی- فرهنگی را بالا برده و در این راستا خدمتی ارزنده به جامعه کنند.
ناگفته پیداست که جای صفحهای اندیشهای- دستکم یکبار در هفته- در میان صفحههای پر بار آن خالی است، اما گویا تصمیمگیرندگان روزنامه با هدفی خودخواسته و از پیش برنامهریزی شده در پی ورود به جستارهای اندیشگی و فلسفی نبودهاند- گرچه به باور نگارنده با شناختی که از دستاندرکاران «طرحنو» دارد- بیگمان توانایی موردنیاز برای ورود به اینگونه بحثها را داشته و میتوانستند و میتوانند بهخوبی از پس چنین کاری برآیند. اما بهگمان نگارنده، سیاست روزنامه«شهروند» و تلاشگران بخش«طرحنو» آن، باز کردن درهای گفتوگو با طبقه متوسط و با سواد روزنامهخوان بوده و هدفش از پدیدآوری این کار، گسترش گفتمان اجتماعی- فرهنگی درمیان طبقه یاد شده است که تا اندازه زیادی- نسبت به روزنامهخوانان ایران- در این راه کامیابیهای شایسته و ارزشمندی را بهدست آورده است. البته نباید از صفحه دوازدهم «طرحنو» به آسانی گذشت. این صفحه با پدیدآوری فضایی آزاد به نویسندگان و هنرمندان این امکان را داده است تا آنها به انتشار دلنوشتههایی دلنشین دست یازند و از این رهگذر صفحهای پرکشش و پرخواننده آفریدهاند. اگر نخواهیم از شایستگیهای روزنامه «شهروند» و بخش «طرحنو» آن بهآسانی بگذریم، نباید بر صفحهآرایی زیبا و عکسهایی که هنرمندانه در صفحهها جاگیر شدهاند، چشم بپوشیم، بهویژه هنگامی که گردآیهای پروندهمانند از عکسها، چشمها را نوازش و جان را تازگی میبخشد و البته گاهی نیز بنا به موضوع قلب را بهتپش میاندازد و میآزارد.
به هر روی امیدواریم درسال تازه جاری چشممان به نوآوریهای دیگری در بخش طرحنو روشن شود. در پایان خاطرهای بهیاد ماندنی، درسی آموختنی و شاید پیشنهادی پذیرفتنی! در واپسین هفتههای سال بههمراه دو تن از دوستان به دیدار دکتر عزتالله فولادوند رفتیم، دیداری از نزدیک، شورآفرین و دلنواز. برای نگارنده، دیدار با چنین انسان وارستهای ارزشمند و بهیاد ماندنی بود اما یادآوری این خاطره به این خاطر بود که به سرپرستان «طرحنو» یادآور شود که تهیه گزارش، گفتوگو یا یادداشت از چنین بزرگانی از نزدیک و البته از دریچهای خودمانیتر که برای هرکس امکانش وجود ندارد، افزونبر اینکه بزرگان ایران گرامی را به خوانندگان میشناساند، میتواند زمینهای شود برای آموزش و پرورش نسلهای آینده تا با چراغ تجربههای این بزرگان، به راههای نرفته آینده نوری تابانده شود و امکان میدهد تا از گرما و درخشش تکستارگان میهن در شکوفایی آیندهمان یاری بجوییم. در پایان برای همه کارکنان روزنامه ارزشمند «شهروند» و بهویژه دستاندرکاران بخش «طرحنو» بهترینها را آرزو کرده و امیدوارم در راهی که میپیمایند، هر روز بیش از گذشته تجربه بهدست آورند و برای هرچه پر بار کردن روزنامه و جامعه تلاش کنند.
مرد هنرمند هنرپیشه را/ عمر دو بایست در این روزگار/ تا به یکی تجربه اندوختن/ وآن دگری تجربه بردن بهکار
نوروزتان پیروز، روزهایتان بهروز و دلهایتان مهرافروز باد.