اگر بخواهیم صرفا برحسب نتایج، سال رو به پایان شمسی را آگراندیسمان کنیم، طبق معمول هر برآوردی، به تلخیها و شیرینیهای خاصی برمیخوریم اما در حیطه ورای نتایج و در امور پایهای، متاسفانه طبق معمول سالهای قبل، تنها نکات منفی دیده میشود.
ماندن فوتبال و ورزش در شورهزار دولتی بودن، بزرگترین مشکل بود. ما نتوانستیم تلاشی برای فرار از دولتی بودن نشان دهیم. متاسفانه حتی در انتخابات و برگزاری مجمع هم این دولتی بودن بدجوری به چشم آمد؛ جایی که اعضای مجمع هر فدراسیون هم از سوی دولتیها برگزیده شدند و در نتیجه دولت بار دیگر بر ورزش و فدراسیونها احاطه یافت. موضوع منفی دیگر اما عدمتوجه به ورزشهای پایه بود. ما باز هم به لطف تکستارهمان در عالم دوومیدانی درخشیدیم و حتی در آسیا هم حرف چندانی برای گفتن نداشتیم. تا کی باید به ورزشهای پایه پرمدالی که میتوانند رتبه ما در رقابتهای جهانی و آسیایی را ارتقا بدهند، بیتوجه باشیم؟ مایلم از پولهای هدر رفته در سیستم ورزش هم بنویسم. البته باید یک موضوع را روشن کنم؛ من بحث فرد را مطرح نمیکنم. نقصهای موجود در سیستم ورزش ما مربوط به دوران من، مهرعلیزاده یا زمان تأسیس وزارت ورزش و جوانان نیست. این کمبودها، نتیجه نقص در برنامهریزی است. باید بپرسید این همه پول که داخل ورزش میآید، چه سرنوشتی دارد. اگر این پولها به شکل مناسب سرمایهگذاری شود، میتوان به موفقیت در ورزش امیدوار بود وگرنه هر سرمایهگذاری، نوعی سرمایهسوزی خواهد بود. در سالهای اخیر بارها دیده شده ما در ورزش، موفقیتهای مقطعی بهدست آوردهایم اما هیچکدام چاره کار ما نبودند. برای سال آینده، هیچ اتفاقی قابل پیشبینی نیست. امیدوارم نوع نگاههای سطحی به ورزش از بین برود و دولت به نقش ورزش در امور مختلف ایمان بیاورد. جریان ورزش، جریان سالمی نیست. ایراد من، ایراد فنی است؛ اینکه چرا به ردههای پایه اهمیتی نمیدهیم، چرا همیشه به دنبال نتیجه هستیم و حتی وقتی هم که به نتیجه فکر میکنیم، چیز خاصی عایدمان نمیشود؟ اگر خواهان موفقیتهای کوتاهمدت هستیم، باید تلاش ورزشکاران را تا حد بینهایت بالا ببریم و با استخدام مربیان بزرگ در هررشتهای، موفقیتهای مقطعی بهدست بیاوریم اما چنانچه قصد سرمایهگذاری داریم، باید به جای بها دادن به شاخ و برگ، ریشه سمی را از خاک بیرون بیاوریم، طرحی نو دراندازیم و محصول بکاریم که در ادامه برای ما، محصولات سالم و شاداب به بار بیاورند.